//
کدخبر: ۴۷۳۳۱۵ //

حکایت پادشاهی که ناکام مُرد

پادشاهی که همه چیز داشت، اما در حسرت یک آرزو از دنیا رفت

حکایت پادشاهی که ناکام مُرد

پادشاهی از دنیا رفت و پسرش بر سر قبر پدر می‌گریست. مردی بر او گذشت و گفت: تو برای چه گریه می‌کنی وقتی پدرت پادشاه کشور بود و در دنیا لذتی نماند که نبرده باشد و رنجی نبود که بکشد؟
پسر گفت: پدرم ناکام مُرد.
مرد پرسید: مگر کامی در دنیا ماند که او آن را نچشیده باشد؟
پسر گفت: پدرم در آرزوی حمله و تصرف فلان شهر بود تا بر مردم آن شهر هم پادشاهی کند، حیف ناکام و در حسرت از دنیا رفت....
مرد گفت: واقعاً که دنیا، دنیای آرزوهاست! حتی شاه هم با آرزو و در حسرت نرسیده‌ای از دنیا می‌رود. پس همان بهتر که آرزویی در دنیا نکنم و حسرت چیزی نکشم!!!

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۷۳۳۱۵ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فرتاک نیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فرتاک نیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد