//
کدخبر: ۴۷۹۸۶۹ //

بهای سنگین انتقام: حکایت اسب و خوک

در دنیای امروز، گاه برای رسیدن به خواسته‌هایمان، از دیگران کمک می‌گیریم و ناخواسته خود را در بند آنان قرار می‌دهیم. حکایت اسب و خوک، این واقعیت تلخ را بیان میکند.

بهای سنگین انتقام: حکایت اسب و خوک
به گزارش فرتاک نیوز،

آورده اند که اسبی در چشمه ای آب می خورد.

خوکی در آن مقام غلطید و آب را مکدر کرد.

لاجرم میان اینها خصومتی پیدا شد.

اسب از آدمی مدد خواست تا از خوک انتقام کشد و بر شرایط او راضی شد.

آدمی فی الحال مسلح شده، بر پشت اسب نشسته، بر سر خنزیر (خوک) رسید و او را کشت.

اسب، هلاکت دشمن را به چشم خود دیده و خیلی خوش وقت گردید.

سپس مراتب شکر و سپاس آدمی به جا آورده، خواست که از وی رخصت گرفته و روان شود.

آدمی گفت که من با تو کار دارم.

پس حکم کرد که اسب را در اصطبل ببندند.

اسب معلوم کرد که اکنون، نقد آزادی چنان از دست رفته و باز حاصل شدنش امکان ندارد و مزد انتقامی که از خوک کشیدم، خیلی سنگین بوده است.

(خلاصه): اکثری از بنی آدم از محنت اندک گریخته و دیوانه وار خود را در بلای عظیم می افکنند و بعضی چنان باشند که از بهرِ تسکینِ دلِ کینه جوی خود، مرتکب کاری شوند که ثمره آن جز ندامت دائمی، چیزی دیگر نباشد.

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۷۹۸۶۹ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فرتاک نیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت فرتاک نیوز هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد