حکایت مال حلال و حرام و الاغی که شاهد ماجرا بود!
حکایت حلال و حرام از منظر عالم
عالمی پای منبر در مورد حلال و حرام صحبت میکرد و می گفت روزی سه دزد به خانه تاجر دینداری زدند و پول و سکه بسیاری را روی خر صاحبخانه گذاشتن در مسیر دو تا از دزد ها دسیسه چیدند ،که دزد سومی را بکشند تا سهمشان از مال دزدی بیشتر شود و همین کار را نیز کردند، آن دو دزد آب و غذایی خوردند و باز راه افتادند که به یک بار یکی از آنها خنجر کشید و رفیق دومش را کشت
شب که شد دزد آخر دل درد شدیدی گرفت و بر اثر سمی که شریک قبلی اش در غذایش ریخته بود،مُرد.
الاغ که تنها مانده بود راه صاحب خانه را در پیش گرفت و به همراه مال به خانه تاجر برگشت.عالم ادامه داد :ای مردم این یعنی مال حلال به صاحبش برمی گردد، مردم پای منبر صلواتی بلند فرستادند، که شخصی بلند شد و گفت ای عالم تمام دزد ها که مُردن !پس جریان را چه کسی برای شما تعریف کرد؟! تنها بازمانده ماجرا فقط الاغ بود.