//
کدخبر: ۴۹۱۰۸۲ //

حکایت جالب آشپز و کاسه آش؛ ترس آشپز از تنبیه حاکم

لرزش دست آشپز در برابر حاکم به یک تصمیم ناگهانی و عجیب منجر شد.

حکایت جالب آشپز و کاسه آش؛ ترس آشپز از تنبیه حاکم
به گزارش فرتاک نیوز،

 حاکم ولایتی به آشپزش گفت: برایم آش بپز. هنگام ظهر، وقتی آشپز میخواست سینیِ آش را جلو حاکم بگذارد، دستش لرزید و یک قطره آش رویِ دامن حاکم ریخت. آشپز ناراحت شد و یکمرتبه کاسهٔ آش را بلند کرد، به سرِ حاکم زد و فرار کرد.

   حاکم دستور داد آشپز را گرفتند و آوردند. گفت: خب مرد حسابی، آشی که رویِ لباس من ریخت از لرزشِ دستت بود، دیگر چرا کاسهٔ آش را بر سرِ من کوبیدی؟

   آشپز گفت: قربان من فکر کردم که شما مرا میکشید، خواستم اَقلاً یک کاری کرده باشم که دلم نسوزد!

 

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۹۱۰۸۲ //
ارسال نظر