//
کدخبر: ۴۹۳۸۸۳ //

داستان کوتاه مدیر خلاق؛ از شنیدن تا عمل کردن

تصمیم یک مدیر برای ایجاد فضایی صمیمی و باز در کارخانه، بستری شد برای شنیدن ایده‌ای که سال‌ها در سکوت باقی مانده بود اما سرانجام، مشکل بزرگی را حل کرد.

داستان کوتاه مدیر خلاق؛ از شنیدن تا عمل کردن
به گزارش فرتاک نیوز،

در یک کارخانه تولید پارچه، مدیر اجرایی جدیدی مشغول به کار شد. او تصمیم گرفت فضایی باز و دوستانه ایجاد کند که در آن همه کارکنان بتوانند ایده‌هایشان را به راحتی مطرح کنند.

یک روز، یکی از کارگران خط تولید که لهجه‌ای غلیظ داشت، با تردید به مدیر نزدیک شد و به آرامی گفت: «من یه ایده دارم که شاید مشکل بزرگی رو حل کنه.»

مدیر با دقت گوش داد. مشکل این بود که نوعی فیبر مهم گاهی اوقات پاره می‌شد و هر سال میلیون‌ها ضرر به بار می‌آورد. مدیر بلافاصله دستور داد ایده کارگر امتحان شود. شگفت‌انگیز بود؛ ایده‌ی او کار کرد و مشکل را حل کرد.

مدیر با لبخند به کارگر گفت: «این ایده فوق‌العاده بود! چقدر وقت بود که این فکر رو داشتی؟»

کارگر با نگاهی پر از تجربه و سکوتی سنگین گفت: «بیست و دو سال»

مدیر حیرت‌زده پرسید: «چرا زودتر نگفتی؟»

کارگر با لبخندی محجوبانه جواب داد: «کسی گوش نمی‌داد.»

مدیر نفس عمیقی کشید و به عمق این حرف فکر کرد. از آن روز به بعد، او همه را تشویق کرد که ایده‌هایشان را مطرح کنند، زیرا فهمید که گاهی اوقات بزرگ‌ترین راه‌حل‌ها از دل کوچک‌ترین صداها بیرون می‌آید، فقط اگر به آن‌ها گوش دهیم.

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۹۳۸۸۳ //
ارسال نظر