//
کدخبر: ۴۹۵۶۹۵ //

سکه‌ای که آرامش را ربود: حکایت خدمتکار و پادشاه

ساده‌ترین چیزها می‌توانند آرامش را از ما بگیرند!

سکه‌ای که آرامش را ربود: حکایت خدمتکار و پادشاه
به گزارش فرتاک نیوز،

پادشاهی از وزیرش می‌پرسد: چرا همیشه خدمت‌کارم از من خوشحال‌تر است، در حالی که او هیچ چیزی ندارد! و منِ پادشاه که همه چیز دارم، حال و روزِ خوبی ندارم!؟

وزیر گفت: سرورم! شما باید قاعده ۹۹ را امتحان کنید! بعد ببینید آن خدمتکار خوشحال است یا نه.

پادشاه گفت: قاعده ۹۹ چیست؟!!

وزیر گفت: ۹۹سکه طلا در کیسه‌ای بگذار و شب آن را پشت درب‌ اتاق خدمتکار بگذار و بنویس این۱۰۰ دینار هدیه‌ای است برای تو و سپس در را ببند و نگاه کن چه اتفاقی رخ می‌دهد!

پادشاه، نقشه وزیر را انجام داد.

خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و موقعی که به خانه رسید، سکه‌ها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد! پیش خود فکر کرد که آن را در مسیر راه گم کرده است!

همراه با خانواده‌اش کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند، هیچی پیدا نکردند! خدمتکار ناراحت شد از اینکه یک سکه را گم کرده است!

پریشانی به سراغش آمد، با آنکه آن‌ همه سکه‌های دیگر را در اختیار داشت! روز دوم خدمتکار پریشان حال بود چرا؟! چون شب نخوابیده بود. وقتی که پیش پادشاه رسید، چهره‌ای درهم و ناراحت حال، مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود!

پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده ۹۹ چیست!

 آری، قاعده ۹۹ آن است که داشته‌های خود را نمی‌بینیم و تمرکز ما بر روی نداشته‌هاست.

و در تمام ادوار زندگیمان، دنبال آن یک گمشده می‌گردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت می‌کنیم و فراموش کرده‌ایم که شاید داشته‌های ما بسیار بیشتر از نداشته‌های‌مان است.

قسمت پر لیوان را ببینیم و قدرشان را بدانیم.

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۹۵۶۹۵ //
ارسال نظر