اشغال نظامی افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم
خبرنگار تلویزیون الجزیره درکابل، بعد از خروج و فرار از کابل در نوامبر2001 (آبان1380) گفت: "آنچه در چند شب گذشته از قتل و غارت و جنایت دیدهام، هرگز به خیالم خطور نمىکرد و صحنههایى را که دیدهام نمىتوانم آنها را براى کسى توصیف کنم، زیرا ما فوق وصف هستند."
ورود نظامی آمریکا به منطقه خاورمیانه با لشکرکشی به افغانستان آغاز شد. تا پیش از این اتفاق آمریکاییها فقط به واسطه چند پایگاه در کشورهای عربی متحد خود در جنوب خلیج فارس و چند ناو هواپیمابر حضور نظامی داشتند که با لشکرکشی به افغانستان بسیار پررنگتر از گذشته دنبال شد. همانطور که آمریکاییها در هر حضور فیزیکی خود پیامآورد جنایت و بدبختی برای مردمان کشورهای میزبان هستند، حضور آنها در افغانستان نیز دستاوردی غیر از بدبختی مردم افغان نداشت.
حمله نظامی به افغانستان در 7 اکتبر2001 (16مهر1380) توسط نیروهای ایالات متحده آمریکا تحت نام رسمی (عملیات بلندمدت آزادی) در پی واقعه 11سپتامبر2001 و هشدار «جورج دبلیو بوش»، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، به گروه طالبان، مبنی بر اخراج گروه تروریستی القاعده از افغانستان و رد طالبان از این درخواست، آغاز شد. این حمله بدون موافقت سازمان ملل انجام گرفت.
لشکرکشی آمریکا به افغانستان، این ظن را در افکار آگاهان سیاسی تقویت کرده است که آمریکا در ورای این جنگ، سیاست سلطه بر منطقه راهبردی آسیای مرکزی و قفقاز را دنبال میکند. تیمهایی از بخش عملیاتهای خاص و سیا اولین نیروهای آمریکایی بودند که پای به خاک افغانستان برای جنگ گذاشتند. آنها بعدا همراه با نیروهای ویژه نظامی آمریکا که با نام مستعار «کلاه سبزها» (GreenBerets) نیز شناخته میشوند و دیگر واحدهای نظامی از فرماندهی نیروهای ویژه ایالات متحده ادغام شدند.
در طول ماههای اولیه جنگ، نیروهای ایالات متحده دسترسی بسیار کمی از طریق زمین داشتند و بیشترین حملات آنها هوایی بود. نقشه این بود که نیروهای ویژه به همراه افسران باتجربه و ارشد CIA، به عنوان رابط بین ایالات متحده و نیروهای افغان ضد طالبان باشند.
نیروهای اطلاعاتی آمریکایی اعتقاد داشتند که طالبان و القاعده ،غارهایی بسیار مستحکم همراه با امکانات عالی و مخازن زیرزمینی در منطقه کوههای «تورابورا» که از مرکز افغانستان به سوی نزدیکی مرزهای پاکستان امتداد دارد، دارا میباشند. لذا این مناطق به این دلیل، مورد حمله هوایی بسیار حجیمی توسط بمبافکنهای «بی52 » قرار گرفت.
کمکم نیروهای آمریکایی و مجاهدین شروع به اختلاف نظر در اهداف با یکدیگر کردند. زمانی که ایالات متحده در حال جستجوی «اسامه بن لادن» بود، نیروهای مجاهدین فشارهایی را مبنی بر حملات بر طالبان و به دست گرفتن کنترل کشور داشتند (این در حالی بود که آمریکا جنگ طولانی مدت و حضور چند ساله در افغانستان را برنامه ریزی کرده بود).
در طول چندین روز بیشتر مناطق نظامی طالبان شدیدا تخریب گردید و تسهیلات ضدهوایی آنان به طور کامل از بین رفت. این مبارزه بیشتر روی اهداف فرماندهی و کنترل اطلاعاتی تمرکز کرده بود که استفاده طالبان از اطلاعات را بسیار ضعیف کرد.
دو هفته بعد از حملات، نیروهای مجاهدین از آمریکا تقاضا کردند که این حملات را بیشتر روی خط اول جنگ متمرکز کنند. در همین حال ،حامیان بسیار زیادی از طالبان که غالبا پشتون بودند وارد کشور شده و به تقویت طالبان در مقابل ایالات متحده پرداختند. این امر موجب شدت وخامت اوضاع و ناامنی در مناطق مختلف افغانستان گردید.
حضور در منطقه حتی به بهای جنایت علیه بشریت
هدف آمریکا از هجوم به افغانستان، نه اسامه بن لادن و نه مسئلهی حمله به پنتاگون و مرکز تجارت جهانی، بلکه مسئلۀ اساسى افزایش سلطۀ ایالات متحده آمریکا در افغانستان و منطقه آسیای مرکزی بوده است.
در پی اشغال نظامی افغانستان نه تنها حکومت دست نشانده طالبان بلکه مردم مظلوم این کشور، مورد حملۀ مخربترین و خطرناکترین سلاح هاى مرگبار و بمبارانهاى 40 روزهی هوایى ارتش آمریکا و انگلیس و بمبهاى خوشهاى و 8 تنى و موشکهاى کروز آنها قرار گرفتند. و این جنایتها علیه مردم مسلمان افغانستان تا اکنون نیز ادامه دارد.
بدنبال پیشروى نیروهاى اشغالگر آمریکا، انگلیس و فرانسه، همراه با نیروهاى مخالف شمال تحت رهبرى سیا با اعمال شدیدترین حملات هوایی و اشغال مزار شریف و کابل، موجی از جنایات ضد بشری به راه افتاد، که سازمانهاى حقوق بشری! غربی هم ناچارا صدایشان درآمد و به این کشتارهاى کور اعتراض کردند.
«تیسیر علونى» خبرنگار تلویزیون الجزیره درکابل، بعد از خروج و فرار از کابل در نوامبر2001 (آبان1380) گفت: "آنچه در چند شب گذشته از قتل و غارت و جنایت دیدهام، هرگز به خیالم خطور نمىکرد و صحنههایى را که دیدهام نمىتوانم آنها را براى کسى توصیف کنم، زیرا ما فوق وصف هستند."
23 نوامبر 2001 (3آذر1380) رادیو آزادى آمریکا طى گفتارى و به نقل از روزنامهی آمریکایى واشنگتن پست، اعلام کرد: "سازمان جاسوسى آمریکا (سیا) نقش محورى و رهبرى کننده را در عملیات زمینى افغانستان بازى کرده است. در حملات زمینى و هجوم به شهرهاى آن دیار، این سازمان سیا بوده که فرمانده عملیات در شهرهاى افغانستان و درجنگ با طالبان وسازمان القاعده بوده است".
این اعترافات در حالی صورت گرفته که هنوز نیروهای نظامی اشغالگر به کابل نرسیده، عکسهاى جنسى آنها پخش و آنها را شبکههای تلویزیونی نشان مى دهند. و نیروهای انگلیسى وجودشان را در بگرام اعلام میکنند و مرتکب فجایع انسانی بوقوع پیوسته در این پایگاه نظامی میشوند.
حضور نظامی آمریکا در افغانستان را بیشتر از آنکه یک تجاوز نظامی بدانیم، باید یک اشغال بلند مدت قلمداد کنیم، زیرا که بعد از جرج بوش پسر و با تغییر دو رئیس جمهور در ابالات متحده آمریکا، حضور نظامی آمریکا در افغانستان همچنان ادامه داشته و آمریکایی ها نیز حتی تأمین هزینهها خود در این حضور نظامی را از راه مواد مخدر پیش بینی کردهاند. درواقع حضور آمریکا در افغانستان با حجم جنایتهای سربازان آمریکایی و اقداماتی همچون حمایت از کشت و انتقال مواد مخدر آنچنان به آینده این کشور مسلمان آسیب زده است که میتوان از آن به عنوان یک جنگ 18 ساله یاد کرد.
نگاهی به آخرین اظهار نظرهای مقامات وقت آمریکا نشان میدهد که آنها همچنان قصدی برای پایان دادن به اشغالگری در افغانستان ندارند. به عنوان نمونه «جیمز ماتیس» وزیر دفاع دولت دونالد ترامپ در دسامبر 2017 در اظهار نظری در خصوص تداوم حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان گفت: «پیروزی در افغانستان نزدیکتر از هر زمان دیگری است». این در حالی است که دونالد رامسفلد وزیر دفاع دولت بوش در آوریل 2002 اعلام کرده بود: «جنگ در افغانستان تمام شده است.»
این حضور نظامی که درواقع یکی از طولانیترین نبردهای ثبت شده در تاریخ محسوب میشود، نه فقط به بهانه مبارزه با تروریسم که درواقع با هدف حضور فیزیکی در برابر دشمنان آمریکا در منطقه مانند چین، روسیه و ایران است. آمریکاییها خود نیز در طول این حضور بلند مدت نزدیک به 2500 کشته دادهاند که آمار قابل توجهی برای ارتش آمریکا محسوب میشود، اما در برابر اهداف استعماری آنها هیچ اهمیتی نداشته و صدای اعتراضات آمریکاییها در خود ایالات متحده نیز مسئلهای است که فقط در نزدیک انتخابات ریاست جمهوری شنیده میشود و با هدف کسب پیروزی تا حدودی بدان توجه میگردد.
اظهار نظرهای مقامات آمریکایی در توضیح طولانی شدن حضور نظامی در افغانستان نیز نشان میدهد که آنها خود به کارکردهای چندگانه این حضور نظامی اعتراف دارند و تقریباً مسئله مبارزه با تروریسم که در طول این سولها ثابت شده از زبان آمریکاییها دروغ بیشتر نبوده، هیچ اولویتی در آن ندارد. آمریکاییها حتی برقراری یک دولت قدرتمند در افغانستان را نیز به عنوان مجموعه اهداف حضور نظامی در این کشور بیان می کنند که درواقع به معنی استقرار یک دولت هماهنگ و گوش به فرمان آمریکاست و بر اساس قوانین بینالمللی دخالت در امور داخلی افغانستان محسوب میگردد.
امروز آمریکاییها به خاطر این حضور طویلالمدت در همه جوانب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان دخالت کرده و مطابق با سلیقه خود تأثیرگذاری میکنند. در این میان هزینههای سنگین مادی و معنوی این تجاوز مسئلهای است که مستقیماً بر گردن ملت مظلوم افغانستان قرار گرفته است.