یلدا در هزاره هفتم

فاطمه محمدی؛ یلدا، باوری آشنا و آیینی مهرپرور با قدمتی 7 هزارساله در ایران زمین است، شبی تاریک به بلندای اندیشه پارسایان در کرانههای زمان. به راستی ایرانیان پاک سرشت در نهاد اهوراییشان چه باور ژرف و مقدسی را جای دادهاند آنگونه که سالهای سال است که شب یلدا نماد مهر، صمیمیت، عشق، شادی و امید در میان آریائیان است. ایرانیان در هر گوشه این گیتی پهناور شب یلدا را به چلهنشینی میگذرانند و ذره ذره محبت و صفای وجودشان را نثار فرزندانشان میکنند.
یلدا زایش دوباره هستیست، شاید تفألی به دیوان حضرت لسانالغیب تداعیگر این باور نیک است که امید و آمالی دیگرگون در ورای تاریکی محض در انتظار پاک سرشتان است و نور ایزدی بر اهریمن تاریکی فائق میشود و این امید است که طریق عشق را از دل تاریکی، برون میآورد.
غوغای غم عشق در شامگاهان، سهراب پاک سرشت را تا صبح صادق بیتاب کرده و دختر شبهای سرد ماه دی با شعر او خو گرفت.
انارهای یاقوتی، شیرینی و آجیل، نبات و گلاب و سیب و هندوانه زینتبخش سفره شب یلداست اما حضرت حافظ باوری عمیق به این آیین کهن بخشیده و ابیات و واژگان دیوان جاودانهاش گرمابخش یلدای ایرانیان است.
اما رسم زیبای شب چله در میان مردمان کُرد، دورهمنشینی و شوچره است. یلدا زایش فرشته نور است و چلهنشینی در این شب طولانی برای یاری فرشته نور در نبرد با اهریمن تاریکی است.
دیگر اسطوره داستانی این آیین کهن در میان مردمان کُرد دیار عشاق گنجور «کُر صیاد» است در این افسانه پسران حسن صیاد به نامهای احمد و محمد به جنگ برف و سرما میروند اما یکی از آنها کشته میشود و دیگری به سبب گرفتن سنگی بر دوش گرم شده و زنده میماند و بعد از آن سنگ را بر زمین میزند که بر اثر این ضربه، زمین آه میکشد و برفها آرام آرام آب میشوند.
هوره این سوز بینشان گرمابخش شوچره کُردهاست، این آوای خیالانگیز گویی از کُرنای زمان برخاسته و همچون چکاوکان در گلوی نغمهخوانان میخوانند. تا سپیدهدم آوای هورهچرها یلدایی اهورایی را در اندیشه کُردها میپروراند. اما فردوسی در گردان سپهر از دی میسراید و میگوید که آدمیان به جهان گذرا دل نبندند و شاهنامهخوانی نیز اینگونه به آیین زیبای کُردها در شب یلدا پیوسته است.
داستانسرایی و بیان قصهها و اسطورههای تاریخ ایران زمین از سوی ریشسفیدان از رسوم زیبای شب یلداست، چه بسا در روزگاری نهچندان دور، خانوادهها دور کُرسی حلقه میزدند و از گرمای قوتبخش آن در آغازین شب طولانی زمستان بهره میبرند تا خرم روزی پر مهر را آغاز کنند.
خداوندگار بیهمتا اینگونه اسرار خلقت را در لحظه لحظههای هستی گنجانده و چه باورهای نیکویی در نهاد ایرانیان به ودیعت گذاشته شده و نسل به نسل در پستوی هزارههای تاریخ، آیینهای کهن با سرشت مردمان آمیخته شده است.
به راستی چه نیکو باوری است گردهم آمدن در شب چله و از قصههای کودکانه یلدایی گفتن و شاهنامه خواندن.
اما سفره شام کرمانشاهی ها در شب یلدا حقیقتا عطر و بویی دیگر دارد، عطر مطبوع خورشت خلال و دلمه و فسنجان صفایی دیگر به شوچله کردها میدهد.
اما مایه بسی سعادت است که در این نوشتار گریزی به گفتارهای چهره نامی فرهنگ و ادب ایران زمین استاد میرجلال الدین کزازی پیرامون شب یلدا داشته باشیم.
استاد میرجلال الدین کزازی میگوید: جشن و آیین شب یلدا پیشینهای بسیار دیرینه دارد. هرچند در روزگاران نوتر در تاریخ ایران این جشن به جشنی مردمی، دگرگونی یافته است. مانند جشنهای بزرگ فراگیر، جشنی رسمی شمرده نمیشده است. جشنهایی مانند نوروز، مهرگان، سده، بهمنگان کارکردی مردمی داشته است. از این دید میتوان آن را با جشن چهارشنبهسوری بسنجیم، اما این جشن، جشنی است که از دید روانشناختی، از دید ویژگیهایی که در آن مییابیم، با نوروز سنجیدنی است. مانند جشن و آیین نوروز، خوانی ویژه را ایرانیان در این جشن میگسترند. آنچه بر این خوان مینهند، مانند ٧ نماد جشن نوروزی کارکرد و ارزش آیینی و نمادشناختی دارد. در پیوند است با خورشید، زیرا که جشن و آیین یلدا از نگاهی فراق میتوانیم گفت جشن و بزرگداشت مهر یا خورشید است. از سوی دیگر، این جشن بازمیگردد به دینآوری به نام مهر یا میترا که در روزگار اشکانی سر برآورد و روزگاری آیین آن در ایران گسترش یافت. به شیوهای شگفت به جهانشاهی رم راه برد. آیین فراگیر و همگانی رومیان شد بهگونهای که بزرگترین هماورد آیین ترسایی، آیین مهرپرستی بود. هرچند با گسترش آیین ترسایی، آیین مهر در باختر زمین روایی خود را از دست داد اما در فرهنگ ترساییان همچنان برجای ماند. بسیاری از نمادها، بنیادها، نشانهها، رفتارها در فرهنگ و آیین ترسایی برگرفته و بازمانده از آیین و فرهنگ مهرپرستی است. من تنها به یک نمونه که نمونهای آشکارتر و برجستهتر است، بسنده میکنم، آنهم نام روز سپندآیینی در فرهنگ ترسایی است که روز یکشنبه است اما این روز در آیین مهری هم روزی ارجمند و سپند شمرده میشده است و نام آن هنوز گویای پیشینه مهرپرستانه آن است. نام این روز در زبانهای اروپایی روز خورشید است. نمونه آن در انگلیسی «ساندی» میگویند. آیین مهرپرستی پیوندی تنگ با خورشید داشته است.
ایران سرزمین آیینهای شادمانی و جشنهای بزرگ است. تا آنجایی که من میدانم، در هیچ فرهنگی در جهان به اندازه فرهنگ ایرانی ما با جشنها و آیینهای شادمانی روبهرو نیستیم. بسیاری از این آیینها امروز کاربرد ندارند اما آنچه مایه شادمانی است، این است که ما میبینیم چند سالی است در ایران جشنها و آیینهایی را ایرانیان بهویژه جوانان ایرانی بر پای میدارند که صدها سال است فرو نهاده شدهاند. برای نمونه جشن اردیبهشتگان، جشن خردادگان، جشن تیرگان، جشن سپندارمزدگان. من خود در این جشنها سخن راندهام. ایرانیان دستکم در هرماه جشنی بزرگ میآراستهاند. در گاهشماره کهن ایرانی، پایه بر روز و ماه و سال بوده است. هفته از فرهنگ سامی ستانده شده است. میدانیم که ١٢ماه سال هرکدام نامی دارند و به همان سان ٣٠روز ماه نیز هرکدام به نامی نامیده میشوند. آن نامهای دوازدهگانه در شمار این نامهای سیگانه یا حتی سیویکگانه جای دارد. پس در هرماه روزی را میتوانیم یافت که همنام باشد با آن ماه. این همنامی را نیاکان ما به فال نیک میگرفتند و آن را خجسته و همایون میدانستهاند. به پاس این خجستگی و میمونی، جشنی بزرگ میآراستند. از سوی دیگر، جشنهای بسیار برگزار میشده است که خاستگاههایی دیگر داشتند.
یلدا واژهای ایرانی یا پارسی نیست. واژهای است برگرفته از زبان آرامین سپس از زبان سُریانی که در زبان تازی کاربرد یافته است. یلدا به معنی زایش است با میلاد، تولد واژگانی اینگونه در زبان تازی همریشه است. این جشن را از آن رو جشن شب یلدا مینامند که جشن زایش مهر است. مهر در کاربرد و معنایی که پیشتر گفته شد، هم خورشید و هم دینآوری که بنیاد آیین مهرپرستی را نهاد.
این جشنها و آیینهای کهن کارکرد و گسترش و روایی و ارزشی افزونتر در آینده خواهند یافت؛ زیرا به یاری آنها ایرانیان میتوانند با فرهنگ درخشان ایرانی و پیشینه درخشان نیاکان خود پیوندی استوار، زنده و تپنده داشته باشند.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.