فرشتهی اغواگر تهران، رازهایش را بالاخره فاش کرد
این بار در حوالی خیابان ولیعصر و فرشته پرسه میزنیم تا از داستان پشت ویلاهای رهاشده و چگونگی چشم به شهر گشودنِ این محله، سر دربیاوریم.
این بار در حوالی خیابان ولیعصر و فرشته پرسه میزنیم تا از داستان پشت ویلاهای رهاشده و چگونگی چشم به شهر گشودنِ این محله، سر دربیاوریم. در گذشتههای دور، جایی که امروز به اسم الهیه میشناسیم، به «خلازیر» یا «خور آذین» مشهور بود و از اراضی اطراف روستای زرگنده به حساب میآمد. گفته میشود که صبحدم، وقتی آفتاب شروع به تابیدن میکند، بلندترین تپه یا کوه، زودتر از بقیه روشن میشود و داستان نام خورآذین هم از همینجا نشات میگیرد. چرا که به خاطر مرتفع بودنِ تپههای الهیهی امروز، هزاران سال پیش، بومیان شمیران، پرستشگاههایی رو به نام «خورابه» بر روی تپهها ایجاد کردند و کمکم این محدوده به خور آذین معروف شد. این که چطور خور آذین شد الهیه را در این مطلب بخوانید.
از عهد مظفری به بعد، درباریان و شاهزادگان زیادی به قصد ساخت خونهباغهای ییلاقی به این منطقه آمدند و تا اوایل دوره پهلوی، الهیه از باغ پوشیده شد. وجود سفارتهای مختلف و مسیرهای جادهی پهلوی (ولیعصر کنونی) و جادهی شمیران (شریعتی کنونی) هم نقش پررنگی را در توسعه این محدوده ایفا کردند. در نهایت در دهه ۴۰ با گسترش تهران به سمت شمال، الهیه به یک محله شهری تبدیل شد و کمکم با تفکیک باغها و ساخت خونههای یک تا دو طبقه، به شکل یه محله مسکونی درآمد. اما از دههی هفتاد بود که پای تخریب بیرحمانه باغها و ساخت آپارتمانها و برجهای بلندمرتبه، به این محله باز شد. بخشی از داستان این محله، در گزارش زیر روایت شده.
تا عصر قاجار، زمینهای الهیه امروزی که خیابان فرشته را دربرمیگیرند یا بایر بودند و یا محصولات کشاورزی و صیفی روستاهای زرگنده و اطراف را تامین میکردند حدود صد و پنجاه سال پیش میرزا جعفر حکیم الهی بخشی از این زمینها را به قصد آبادانی خرید و از آن به بعد اراضی این محدوده به نام الهیه (مزرعه الهیه / تپههای الهیه) شناخته شد.
حالا دیگر پرسه را شروع میکنیم و از زیر چتر خنک درختهای ولیعصر پیش میآییم. ولیعصر، خیابانی که سالها پیش در کنار جاده شمرون (شریعتی کنونی) باعث رونق این منطقه شده است. در این هوای زیبای بهاری زیر سایه سار چناران سر به فلک کشیده وارد خیابان فرشته میشویم. البته برای این فصل خوب است که یک بسته کامل دستمال کاغذی محض خاطر آلرژیهای بهاری همراهتان باشد.
روایت این محله روایت باغهاست پس به دنبال ردی از باغهای گذشته پرسه میزنیم. وارد بوسنی هرزگوین (امیرتیمور سابق) که بشویم داخل کوچه نمازی خانه باغ امیر تیمور منتظر ماست از آنجایی که تقریبا هر ایرانی با سریال پاورچین مهران مدیری خاطره دارد، شاید برایتان جالب باشد بدانید که اینجا لوکیشن فیلمبرداری همان سریال است. عمارتی که خیلی وقت است رنگی از برو بیای زمان اقامت خانواده مهتابی و بررهایها را به خودش ندیده است.
درست کنار باغ امیرتیمور کلالی، خانه باغ اربابی متعلق به مصطفی خان حاجبالدوله واقع شده است. خانه باغی که جای خودش را به یک برج سر به فلک کشیده داده و سیصد درختش مثل سیصد اسیر بی پناه اعدامی طعمه جرثقیلها شدند. مفهوم غمانگیزی است برج باغ نه؟ اینجاست که ترکیب صدای جوشکاری میلگردها با پرندههای بیلانه، میتواند نفسها را حبث کند.
پیادهراههای تنگ و ترش خیابان کوهیار (نامدار سابق) که گاهی با خیابان یکی میشوند را به سمت بالا ادامه میدهیم. هرازگاهی کوچه پس کوچههای محله ما را به باغی فرا میخوانند. برای پرسهزنها هم که رسیدن به انتهای تمام بنبستها هیجانانگیز است میان این همه برج تکوتوک باغهای متروکه و ویلاهای دو طبقهای که توانستند وسط این جنگ نابرابر زنده بمانند روحمان را نوازش میکنند.
به حوالی چهارراه حسابی که رسیدیم، به نیت کمی آسودگی و استراحت وارد باغ موزه هنر ایرانی میشویم اینجا اقامتگاه ییلاقی سپهبد امیراحمدی از قزاقهای دوره رضا شاه است. اینکه بتوانیم در یکی از باغهای الهیه قدم بزنیم و غرق آواز شادی پرندهها بشویم در محله الهیه تجربه نادری است که البته طعنهآمیز است و تلخ.
بیرون باغ موزه اسم کوچه سالور نظرمان را جلب میکند از سفیر فرانسه به جا مانده که « اعیان و اشراف و تجار ایران، اراضی خارج شهر را به بهای ارزان خریداری کردند و خیابان و باغ به وجود میآوردند و عمارات کوچک و بزرگ میسازند» خانههای و برجهای این حوالی بر روی باغ ییلاقی عزالدوله سالور، برادر ناصرالدینشاه ساخته شده است. حالا همینطور که صدای خوش آب با ما همراهی میکند شیب خیابان را به قصد رسیدن به آقابزرگی پایین میآییم.
دوباره به فرشته میرسیم در اینجا از امیر سعید الهی که از نوادگان حکیم الهی است، نقل به مضمون میکنیم که الهیه محله زنانه است چرا که در دورههای مختلف، زنان تاثیرگذاری مالک یا وارث بخشی از این زمینها بودهاند مهمترینشان هم اشرفالملوک فخرالدوله، دختر مظفرالدین شاه است که روزهای آخر عمرش را هم در باغ خودش در الهیه گذراند و اسمش سالها همنشین خیابان فرشته بود. اشرفالملوک بیش از هفت دهه مالک کل محله الهیه بوده است و حتی کنسرسیوم نفت هم در حضور او امضا شد.
باشگاه نفت در خیابان واثق نوری آخرین باغ گمشده پرسه ماست که هنوز هم عمارت قدیمی خودش را حفظ کرده حالا درست است وسط پرسه رویاپردازی میکنیم و با خیال روزهایی که امین دفتر از رجال سیاسی دوران قاجار صبح از خواب بیدار شده چای نوشیده و بین گلهای باغش قدم زده کم کم میرویم به طرف جاده شمرون. در رویای ما درختها هنوز سر جایشان هستند آسمان شهر آبیِ آبی و اسم هیچ باغی روی برج باغ نیست.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.