نامِ شهروندانِ عادیِ جامعه تیتر یک میشود
![نامِ شهروندانِ عادیِ جامعه تیتر یک میشود](https://cdn.fartaknews.com/thumbnail/uOD9BH90jFHC/p_IUuvJQB-2mJilBKQWxvj1X0IDqLxtDyUgzRGJxjc1cGZ3vM-iFJE_oBnIHmGAlbIrI-F_GqBAJdFXUUYjjlsD0dLV3xuLqQHS3XWZxFj5ABC56oWB6Iogo3fhfwWXx/photo_2.jpg)
میخواهم نام افراد معمولی و بسیار عادی در جامعه را تیتر یک کنم. میخواهم به خودمان بپردازم تا از مسیر این پرداختن به خود و هم نوعانمان، عیوب و نقصهای سیستمهای اداری و برخوردهای غیرمسئولانه، بیمنطق و فراموشکارانه را یادآور شوم. میخواهم از اینها بنویسم؛
از کودکِ فال فروشی که حالا ۱۰ سال بزرگتر شده، از دختر نوجوانی در محلات جنوبشهر که برای یک پاکت سیگار تن فروشی کرده بود، از گریختگانِ از خانه، از خانوادههایی که شبها در توالت عمومی شهر میخوابیدند پیش از اینکه گورخوابی مُد شود.
از کودکان، زنان و مردان بلوچ. از رضا شهابی. سندیکای اتوبوسرانی. کارگران. از همه آنها که عمریست دنبال حق و حقوقشان دویدهاند.
از مقزوضان. از خانه به دوشها. از کولبران. از کرمانشاه. از کانیا؛ دختربچهای که دارد توی کانکس قد میکشد. از معلم ها. از کودکان و مردان افغانستانی که نمیخوابند و کار میکنند. از زباله جمع کنها. از لرستانِ آب برده و گلستان.
از همان پیرمردی که در جاده نظامی شهرری گفت زندگیاش بوی مدفوع(...) میدهد و همه خندیدند.
میخواهم دوباره بروم آنجا درب خانهها را یکییکی بزنم تا پیدایش کنم و بپرسم هنوز هم بو میدهد؟
اینجا هرچه گزارش است با نام مسئولین آغاز میشود؛ ایضاً افراد معروف و مشهور که آنها هم به دلیل مواضع سیاسیشان تیتر شدهاند.
در واقع اخبار اگر هم ذاتاً سیاسی نباشند لااقل رنگ و بوی سیاسی را دارند و این چرخه سیاسینگاری و معروفیت سالاری همین طور ادامه پیدا میکند بیآنکه در جریان یک فرآیند مثبت یا اصلاحی قرار گرفته باشد.
اهداف گُم میشوند، کارکردها جابهجا شده و وظایف از یادها میروند. ذکر یک مثال ساده ممکن است کمک کنندهی فهم این جملات باشد.
در تهران افرادی که به عضویت شورای شهر انتخاب شدند، بیشتر به فعالیتهای ژورنالیستی(آن هم نه حرفهای چون حرفهشان نبوده) مشغولند؛ آنها خیال میکنند خبرنگارند و در مقابل خبرنگارها فکر میکنند فعال سیاسی و مدنی هستند.
البته نمونههای فراوانی در این زمینه وجود دارد. شغلها متعدد شدهاند و طبیعی است که سطحی هم بشوند.
مُراد از آنچه گفته شد، تذکر در خصوص سطحی شدن حرفههای اصیل، یا گم شدن وظایف نیست.
«شهرت» هم یک «ارزش خبری» محسوب میشود. اما باید دید که این شهرت در خدمت چه اهدافی قرار گرفته و کدام یک از درد و رنجهای شهروندان عادی جامعه را تاکنون التیام بخشیده؟
به این وسیله اعلام میکنم که دیگر از مسئولان نخواهم نوشت که البته پیش از این اگر نوشته باشم، مُراد و مقصود، بهتر شدن اوضاع و احوالِ همان قسم آدمهایی بوده که ذکرشان رفت.
معتقدم که در چنین شرایطی اگر کسی اخبار یا گزارشهایی با تیترهای مثبت از مسئولین کار کند، واضح است که در نقش روابط عمومی آن شخص، سازمان یا نهاد خاص، ناچار شده هر اشتباه مافوقش را با تعریف و تمجید نشر دهد.
مشکلات، فراواناند و صاحبانِ گرفتاریها کرور کرور، یافت میشوند. با این حال دایرهی ارتباطاتِ نگارنده مثل هر انسان دیگری محدودیتهایی دارد لذا هر کسی که این متن را میخواند، چنانچه بخواهد میتواند در شناسایی افراد جهت نگارش موردِ خاصِ آنها یاری دهنده باشد.
باشد که با دوری از مسئولین و تیتر شدن نام شهروندان عادی، راهحلهایی هم پیدا شود.
باشد که دردها چند روزی نچرخند و بعد فراموش شوند تا آدمها درد بعدی را تماشا کنند.
به امید این اتفاق...