مرگ کامل طبیعت و چرخه حیات
آلایش و پالایش محیطزیست ایران، که مونوریل نیست همانند شهربازی، مشتی آهن را بههم جوش دهند و با میلیاردها دلار هزینه رها کنند و به میلههایش پلاکراد و بنر آویزان کنند! این سرنوشت ما و آینده میهن ماست.
چند یادداشت درباره موضوع آب و گرمایش زمین، محیطزیست و فرسایش طبیعت ایران نوشتم که آخرین آن یادشتها در 17 فروردین 1400 با تیتر «سالهای آینده به سوی سراب و اتلاف منابع آبی» بود که در خبرگزاری فرتاکنیوز منتشر شده است.
وقفهای روی داد و به فرموده مولانا جلالالدین: مدتی این مثنوی تأخیر شد! اما به گمان نگارنده این بحث اهمیتی فراتر از اقتصاد و معیشت، و حتی سیاست و امنیت دارد. موضوعی است که به هست و نیست ما در طول تاریخ مربوط میشود.
چند سال قبل دوست عزیزی که به گناباد سفر کرده بود به اشاره استاد جواد صفینژاد به سراغ قنات قصبه گناباد رفته بود و متوجه میشود که آنچه استاد فرمودهاند کاملاً صحیح است؛ بلکه فراتر از آنچه گفتهاند، زیرا چاه مظهر قنات، سیصد و چهلمتر عمق داشت و چهار بار وارد اتاقکهای فرعی میشد و پله میخورد تا به آب گوارا برسد و بدنهسازی چاه چنان ساده اما دقیق و هندسی و بر مبنای مواد طبیعی و باکیفیت ساخته شده بود، که حیرتانگیز بود و به نظر آن دوست گرانماه اعجاز مهندسی و متالوژی و زمینشناسی است.
اخیراً سخنرانی استاد را گوش میدادم که میگفتند در میمه اصفهان، سدّی در زیر زمین ساخته شده که این سدّ از عصر ساسانیان تاکنون همچنان مورد استفاده و کارآمد است.
سدّی با شش پنجره یا دهانه که به تناوب برای گردآوری آب در فصول پرآبی و رهاسازی متناسب با نیاز در فصول گرم مورد بهرهبرداری مردم و کشاورزان قرار میگرفته است.
سدّی که حداقل هزار و ششصد سال قدمت دارد و از برترین نمونههای مهندسی آب در ایران و جهان محسوب میشود.
اگر بخواهم به نمونههای عجیب دیگر اشاره کنم، فقط این توصیة استاد فقید دانشور ایران، ایرج افشار را تکرار میکنم که خواندن و شنیدن درباره این کارها و آثار مفید است اما همّت کنید و بروید و ببینید.
ای کاش ما مردمانی بودیم که فرزندانمان را به دیدن چنین مکانهایی میبردیم و با شکیب و دانش، آنها را با زیستبوم طبیعی و مهندسی متناسب با اقلیم گرم و شرایط دشوار ایران آشنا میکردیم.
قصد تفاخر و گذشتهگرایی در کار نیست. حتی اگر چنین ایدههایی در ذهن و باور ما هم باشد، آرکائیسم و تاریخگرایی نمیتواند گرهگشا یا حلال مشکلات ما باشد.باید با واقعیت جاری و دادههای واقعی به تحلیل و راهجویی بپردازیم.
در ایران کنونی، نوعی تفکر بسته و غیرعلمی نسبت به توسعه صنعتی و خودکفایی کشاورزی و تحول زندگی شهری پدید آمده و در پهنه ایران اثرات ناخوشایند و مخربی برجای نهاده است.
هر نگرش و برنامهای در این وسعت میهنی، نمیتواند جز با تحلیل و جمعبندی تجارب گذشته و امکانات حال و تکنولوژیهای برتر و کارآمد به نتیجه برسد.
امروزه ما سدهای بسیار زیادی بر روی رودها و حتی رودخانههایی که خشکیدهاند، زدهایم و صدور مجوزهای بیحساب و پرشمار برای حفر چاههای عمیق (آرتزین) و بهرهوری بیش از تاب و توان زمین از آبهای ذخیره زیرزمینی، سبب شده تا بلایای بزرگی همچون فرونشست زمین، گرمایش و کویرزایی، آتشسوزیهای گسترده در جنگلها و عفلزارها، نابودی ذخایر و مسیرهای طبیعی آب (آبراهههای سطحی و زیرزمینی، فعال شدن برخی آتشفشانها و خروج گاز در مناطق گرم، غبار و ریزگردها که گاه شکل توفان شن به خود میگیرد، سیلاب و آبرفتهایی که خاک حاصلخیز را شسته و نابود میکند، قحطی و بیآبی، نابودی گونهها و تنوع زیستی (جانوری، گیاهی، حشرات و حتی قارچها و باکتریهای مفید طبیعی)، و افزون بر اینها آلودگی هوا، آب و انسان در شهرهایی که از تراکم جمعیت بسیار بالایی برخوردارند را تجربه کنیم.
به این فهرست میتوانم آنقدر بیفزایم که موجب شگفتی خواهد شد. بنابراین، دیگر جای هیچ شبههای نیست که ما در آستانه بحران بزرگ و پاسخگویی به خسارات زیست محیطی قرار گرفتهایم.
منظور از پاسخگویی، قهر طبیعت و واکنش زمین، آب و هوا به انسان و عوامل مخرب طبیعت است که چنان هزینههایی روی دست ما خواهد گذاشت و آنچنان عذابی بر سر تکتک کسانی که بیتفاوت از کنار این فجایع میگذرند نازل خواهد شد که باور کردنش مشکل است.
هم اکنون در استان فارس، در بیابانهای پایین دست ورامین، در برخی مناطق حاشیه زاگرس، فرونشست و اَبَرچالههای زیرزمینی که به معنای مرگ کامل طبیعت و چرخه حیات است قابل مشاهدهاند.
اگر هنوز هوای سالمی در حاشیه برخی کویرها و کوهستانها وجود دارد، تصور نشود که میتوان آن منطقه را هم مثل دامنه و بلکه بالا دست البرز اشغال کرد و ویلاهای لاکچری ساخت.
باید راهحلهای بزرگ در گستره ملی را دنبال کرد و تأکید بر راهبردی بودن برنامههاست، نه اینکه دولتی بیاید و پروژه انتقال آب دریای عمان به کویر و شهرهای مرکزی را آغاز کند و دولت بعدی درش را تخته و کانالها را رها کند.
این مونوریل نیست که مثل شهربازی، مشتی آهن را بههم جوش دهند و با میلیاردها دلار هزینه رها کنند و به میلههایش پلاکراد و بنر آویزان کنند! این سرنوشت ما و آینده میهن ماست.
در اینجا به انرژیهای پاک، در سه حوزه برق از پنلهای خورشیدی، بادوچرخههای بادی عظیم، و امواج دریا باید اشاره کنم.
این سه حوزه انرژی، در کنار برق تولیدی سدهای فعال و مفید، میتواند کمک بزرگی به پایش و رفع آلایش محیطزیست بنماید.
اگر بیست، سی سال قبل شروع کرده بودیم، اکنون هم تکنولوژی داشتیم و هم انرژی پاک، و هم اشتغال مناسبی در این حوزه ایجاد میشد.
به اینها بیفزایید حفظ طبیعت ایران و سرمایههای حاصل از آن که ارزش کمی و کیفی بالایی را شامل میشود.
در حالی که جهان به سرعت به سوی سرمایهگذاری و جایگزینی اتومبیلها و قطارهای برقی میرود و حتی سوخت هیبریدی که مقداری آب تولید کرده و طبیعت خشک را مرطوب و شرجی و سرسبز میکند، ما هنوز نمیدانیم میزان سرب در بنزین مصرفی چقدر است و وضع اتومبیلهای فرسوده، چه درصدی را راهی ریههای شهروندان کرده یا میکند؟