محتوا؛ گمشدهای میان «مجریان لوس و سریالهای ناگوار»
به نطر میرسد تولید سریالهای متعدد یا همان انبوهسازی سیاست جدید مدیران سیما است؛ سریالهایی که اغلب از آنها با عنوان «آنتن پُرکن» یاد میشود، از نطر کیفی چندان موفق نیستند و با انتقادهایی مواجهند.
سعید قطبیزاده، منتقد و مدرس آثار نمایشی در سینما و تلویزیوندر این باره گفت: فارغ از سیاستهای جدید یا قدیم صداوسیما، در طول ۱۰ سال گذشته که به تناوب شاهد پخش سریالهای متعددی از شبکههای تلویزیونی بودهایم، به جز چند مورد انگشتشمار سریال ارزشمندی ندیدهایم؛ شرط ارزش و موفقیت الزاما پُرمخاطب بودن نیست، بلکه به این معنی است که از هر نظر، بار آموزشی و دراماتیک داشته باشد و در زمینه قصهگویی، خاطرهسازی و ... حداقلهایی را رعایت کند. در سالهای اخیر کدام بازیگر، کارگردان یا فیلمنامهنویسی به عنوان یک استعداد هنری از طریق تلویزیون به جامعه هنری معرفی شده است؟ پاسخ صریح و صادقانه به این پرسش، روشنگر وضعیت تلویزیون در تولید آثار نمایشی است؛
در سالهای اخیر کدام بازیگر، کارگردان یا فیلمنامهنویسی به عنوان یک استعداد هنری از طریق تلویزیون به جامعه هنری معرفی شده است؟ پاسخ صریح و صادقانه به این پرسش، روشنگر وضعیت تلویزیون در تولید آثار نمایشی است.
این درحالی است که بخش عمدهای از بدنه امروز سینمای ایران دستاورد تلویزیون در سالهای گذشته است. بسیاری از ستارههای امروز سینما اغلب، در گذشته کارشان را با تلویزیون شروع کرده و بعد جذب سینما شدهاند.
او با اشاره به افزایش روزافزون شبکههای ماهوارهای فارسیزبان، ادامه داد: ۱۰ سال گذشته کوران رقابت با شبکههای خارجی بوده است. اما از زمانی که تلویزیون رقیب پیدا کرد، راه رفتن خودش هم از یاد برد و به تقلید کردن از شبکههای خارجی رو آورد؛ تلاش کرد تا برنامههای تلویزیونهای دیگر را مطابق چارچوبهای داخلی، بومی کند که تلاش ناکامی بود. در این جریان تقلید، دقیقاً همان شیوههای اجرا، تکرار و شبیهسازی شد. بنابراین آنچه ما در این سالها شاهد آن بودهایم، تنها فرآیندی تقلیدی بوده است؛ در حالی که تلویزیون ملی یک کشور باید برای مخاطبان نقش الگو داشته باشد.
این منتقد در پاسخ به این پرسش که انبوهسازی آثار نمایشی در تلویزیون چه تاثیراتی روی مخاطبان خواهد داشت، با بیان اینکه «انبوهسازی به نوعی غلبه کمیت بر کیفیت است»، گفت: این انبوهسازی نه فقط در حوزه سریالسازی که در بخشهای کلان دیگر نیز مشاهده میشود؛ به عنوان مثال تعداد شبکههای تلویزیونی زیاد است، ولی محصول این شبکهها عملاً کیفیت مناسبی ندارد. برای پُر کردن این تعداد شبکه، نیاز به برنامه است و محدودیت بودجه و همچنین نیروی انسانی خلاق، منجر به تولید آثار سطح پایین میشود. آثاری که اغلب نمایشگر بیسلقیگی و بیتدبیری و آشفتگی کاملند.
قطبیزاده ادامه داد: امروز بیش از نیمی از فارغالتحصیلان دانشکده صداوسیما برای تلویزیون کار نمیکنند و اغلب در جاهای دیگری مشغول به کار هستند. در واقع تلویزیون حتی نتوانسته نیروهای تربیتشده و تحت نظر خودش را هم در سالهای اخیر مدیریت کند. افرادی هم که در این شرایط در تلویزیون به عنوان کارگردان و تهیهکننده فعالیت دارند، به سری دوزی روی آوردهاند. آنها از همان ابتدای کار میدانند که چه کاری را «نباید» انجام بدهند و به سراغ چه مضامینی «نباید» بروند که درگیر سانسور نشوند. میدانند که چه نوع بازیگرهایی را باید انتخاب کنند که بعداً پاسخگو نباشند؛ اما این ایمنسازی عملاً چیزی از جذابیت به جا نگذاشته و رمق را از این آثار گرفته است.
در حال حاضر، فقط کارهایی قابل پخش است که هیچ کس به آن معترض نباشد، درحالی که اثری که اعتراض و نقدی به آن وارد نباشد و حساسیتی برانگیخته نکند، بیخاصیت و خنثی است. ما هنوز نمیتوانیم در سریالهایمان یک پلیس فاسد را نشان دهیم، همچنانکه به برخی بحرانهای زناشویی ورود کنیم.
ر حال حاضر، فقط کارهایی قابل پخش است که هیچ کس به آن معترض نباشد، در حالی که اثری که اعتراض و نقدی به آن وارد نباشد و حساسیتی برانگیخته نکند، بیخاصیت و خنثی است. ما هنوز نمیتوانیم در سریالهایمان یک پلیس فاسد را نشان دهیم، همچنان که به برخی بحرانهای زناشویی ورود کنیم. امکان نمایش معضلات اجتماعی مثل فساد، اعتیاد و ... جز با عبور از فیلترهای سختگیرانه و محافظهکارانه، وجود ندارد. از این رو، چطور انتظار داریم مخاطبی که انعکاسی از حقایق زندگی امروز را در سریالها نمیبیند، همچنان تماشاگر آنها باشد.
او با بیان اینکه «امروز در محاصره تعداد کثیری از رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب قرار گرفتهایم»، گفت: زمانهای که در آن به سر میبریم، زمانهای نیست که بشود چیزی را به کسی تحمیل کرد. هر یک از مخاطبان امروز، گزینههای زیادی برای انتخاب دارند و طبعاً آخرین انتخاب او، این سریالهای ایمنسازی شده و بیخطر و دست به عصا است که حرفی از جنس زمانه در آنها نیست. یک دهه قبل، دیدن سریالی مثل «فرندز (friends)» برای عده معدودی از قشر طبقه متوسط جامعه که زبان میدانستند و میتوانستند هزینه تهیه آن را تقبل کنند، امکانپذیر بود؛ اما الان به عنوان مثال سریال «بازی تاج و تخت» (game of thrones) با زیرنویس فارسی و باکیفیت عالی در اختیار اکثریت مردم است و طبیعتاً دیگر رغبتی برای تماشای سریالهای تکراری تلویزیون وجود ندارد. متاسفانه اینهاست دلیل انزوای بیش از پیش تلویزیون. نسل ما خاطرات جمعی زیادی از تلویزیون دارد، اما امروز تلویزیون هیچ خاطرهای از خودش برای مردم به جا نمیگذارد که ۱۰ سال بعد وقتی به امروز فکر میکنند، یادی از آن برنامه یا سریالها بشود.
قطبیزاده علت کاهش سطح کیفی آثار نمایشی تلویزیون را نوعی «ترس طبقهبندی» شده دانست و در این باره توضیح داد: بایدها و نبایدها برای ساخت سریال در تلویزیون تقریباً مشخص است و یک سری ضوابط قانونی، ارزشهای عرفی و اعتقادات مذهبی وجود دارد. اما مشکل این است مدیران میانی یا رده بالای سازمان برای اینکه جایگاهشان به خطر نیفتد، به سمت سیاستهای محافظهکارانه پیش میروند و هر چه رده مدیران پایینتر میآید، این ترس از دست دادن پست و مقام و پاسخگویی به مدیران بالاتر بیشتر میشود. در این شرایط تهیهکننده یا کارگردانی که از این طریق امرار معاش میکند، در برابر این سلسله مراتب، دچار یأس و استیصالی همیشگی است. هر ایدهای که در ذهن هنرمند شکل بگیرد، با یک دیوار سیمانی روبهروست. ترس از دیده نشدن و بیکاری، توجیه هر گونه ناشیگری، چشم پوشیدن از واقعیت و عمل به دستورات است. نتیجه این روند هم، شکلگیری وضعیتی است که اثر نمایشی نزد مدیران، دور از شأن و جایگاه یک اثر هنری، به شکل تخفیف یافته یک برنامه تعبیر میشود. درحالی که همه، حتی آن مدیر محتاط و آن مدیران میانی محتاطتر و آن برنامهسازان سردرگم هم مثل همگان از دیدن یک سریال خوب لذت میبرند و معیارهای کیفیت و خوب بودن را میشناسند، اما از روی عمد کاری بیمخاطره را مرتکب میشوند و دست اندرکار محصولی میشوند که به آن کمترین اعتقادی ندارند. این یک جور استعدادکُشی است.
این منتقد همچنین درباره افزایش سریالهای اسپانسردار، نحوه تبلیغ محصول و تاثیری که سرمایهگذار در محتوای آثار میگذارد، بیان کرد: بحث اسپانسرینگ در هنر، اساساً یک بحث کاملاً اصولی، قاعدهمند و استاندارد است. قاعده این است که اسپانسرهای مختلف باید برای حضور در یک پروژه تلویزیونی با هم رقابت کنند اما در عمل، آنچه میبینیم رقابت تهیهکنندههاست برای جلب رضایت اسپانسرها! در شکل اول اسپانسر به حضور در فلان پروژه افتخار میکند، اما در شکل دوم تهیهکننده به سبب همکاری با فلان اسپانسر اعتبار پیدا میکند. نتیجه این عملکرد هم این میشود که تهیهکننده برای ترغیب اسپانسر به منظور همکاری در پروژه بعدی، به شکل اغراق شدهای محصول او را تبلیغ میکند و این کار جز ایجاد دافعه برای تماشاگر، هیچ سود دیگری ندارد.
قطبیزاده در پایان یادآور شد: سالها پس از خلق آثار بزرگ در تلویزیون، از «هزاردستان» گرفته تا «روزگار قریب»، دیگر نه در میان هنرمندان میل و اشتیاقی به انجام کارهای مشابه دیده میشود و نه در سیاستهای مدیران چشماندازی که بتوان به روزهای آینده امیدوار بود. آنچه در میان این همه مسابقه پوچ و مجریان لوس و تبلیغات بعضا زشت و سریالهای ناگوار و... گُم است، محتواست.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.