دستهای پنهان و گنجینههای که در معرض نابودی
بناهای تاریخی در مناطق گردشگری باید سبک معماری اصیل خود را حفظ کنند اما متأسفانه در اغلب موارد نهتنها این اتفاق نمیافتد بلکه اگر هم مسئولان دست به کار مرمت و بازسازی بناها شوند، اصول اولیه کار را رعایت نمیکنند.
روستای «وانشان» در گلپایگان، بیش از آنکه یک روستای گردشگری باشد گورستان خاطرههاست.
این را نهفقط با دیدن سنگ قبرها در میدان اصلی روبهروی امامزاده، که با تماشای بقایای خانههای قدیمی و شنیدن صداهای مبهم پیچیده در آوارهاشان درمییابی؛ خانههایی که روزی سرشار از زندگی بودهاند و صدای آدمهایی که دیگر در این خانهها نیستند.
بالای تپه، قلعه وانشان خودنمایی میکند که تازگی کاهگل دیوارهایش، نشانی از قلعهای ۵۰۰ ساله ندارد.
من کارشناس آثار تاریخی نیستم، اما در اینجا حس بودن در یک مکان تاریخی را ندارم.
وجود امامزاده روستای وانشان و چنار هزارساله مجاور آن و کشف غاری با عمر بیش از سههزار سال، از جمله جاذبههای گردشگری این روستاست اما نوع مرمت قلعه بهذوق میزند؛ سرگردان میان سنت و مدرنیته، در تلاش برای حفظ روح اصلی و اولیه بنا و ناکام از رسیدن به این هدف.
این تنها یک نمونه از هزاران است. مسئولان نهتنها در حفظ و نگهداری از آثار تاریخی موفق عمل نکردهاند، بلکه هرجا خواستهاند زیر ابرو را بردارند، زدهاند و چشم را هم کور کردهاند!
«یک دیوار تاریخی در قنات محمدیه نایین با مرمت غیراصولی دفن شد!»، «مرمت غیراصولی مدرسه چهارباغ اصفهان»، «مقابله با مرمت غیراصولی در بافت تاریخی یزد»، «مرمت غیراصولی دست سرباز هخامنشی در تختجمشید»، «مرمت غیراصولی، کار دست دروازه تاریخی شیراز داد»، «مرمت غیراصولی چه بر سر کوشک نورآباد ایذه آورد؟»… اینها فقط تعدادی از تیترهای سالهای اخیر در حوزه میراث فرهنگی است.
درحالی که در این عرصه، استادان و متخصصانی داریم که میتوانند مشکلگشا باشند، کدام دستهای پنهان، کارها را به کسانی میسپارند که کاردان نیستند؟
گنجینه تاریخ و فرهنگ کشور، برگ زرینی از گذشته و سرمایه گردشگری و درآمدزایی برای نسلهای حال و آینده است.
مدیران این عرصه تا کجا اجازه دارند با نابخردی و بیتدبیری، این گنجینه را در معرض خطر نابودی قرار بدهند؟
در پرونده این هفته به سراغ برخی آثار تاریخی کشورمان میرویم که تحتتأثیر تصمیمات کارشناسینشده، آسیب دیدهاند یا در معرض خطر قرار گرفتهاند.