برانکو: تا پرسپولیس قهرمان نشود لیگ تمام نخواهد شد
سرمربی پرسپولیس گفت: تا پرسپولیس قهرمان نشود این لیگ تمام نمی شود. روزی این لیگ تمام می شود که پرسپولیس جام را بالای سر برده باشد.
فوتبال پرسپولیس در ابوظبی و در دومین هفته از لیگ قهرمانان آسیا در سال 2017 در حالی به برتری مقابل الوحده امارات دست یافت که این تیم تا دقایق پایانی بازی 2 بر یک از میزبانش عقب بود و در دقایق پایانی با درخشش طارمی دو بار دروازه حریف را گشود تا با برتری 3 بر 2 یک برد شیرین بدست بیاورد.
این برد در روزی بدست آمد که بازیکنان پرسپولیس تصمیم داشتند به مناسبت سالروز تولد 63 سالگی برانکو ایوانکوویچ هدیه مناسبی هم به او بدهند. این برد با این سختی قطعا شیرینی های هدیه پرسپولیسی ها برای سرمربی کروات شان را دو چندان کرد.
برانکو ایوانکوویچ در گفت و گو با مشرق، درباره تولد و دوران گذشته زندگی اش حرف زد که متن این گفت و گوی خانوادگی را در ادامه از نظر می گذرانید:
*تولدتان مبارک!
- ممنونم. من هم در آستانه فرا رسیدن سال جدید نوروز را به شما ایرانیان تبریک می گویم.
* هدیه تولدتان که بازیکنان تیم به شما دادند را دوست داشتید؟
- این هم رفت جزو یکی از بهترین هدایایی که تا کنون در این مدت گرفته بودم.
* چند ساله شدید؟
- 27 را فوت کردم و وارد 28 سالگی شدم (خنده) ...
* ...همین روحیه شما قابل تقدیر است و این موضوع تا چه اندازه در تیم تان تأثیر گذاشته است؟
- خب من خیلی دوست ندارم بازیکن با من راحت نباشد. حس دوستی در یک تیم بهتر از حس پدر و پسری یا معلم و شاگردی است. برای همین هم تا جایی که حد و حدود همه چیز حفظ شود سعی می کنم با بازیکنان و اعضای کادر فنی ام راحت و دوستانه رفتار کنم. گاهی هم از این شوخی ها درباره سن و سالم می کنم. البته می دانید که سن تنها یک عدد است در شناسنامه.
* سراغ لقب تان برویم. چرا به برانکو لقب پروفسور را داده اند. دلیلش درایت تان در فوتبال است؟
- اولا بگویم که پروفسوری برای من لقب نیست و حرفه من است.
* چطور؟
- خب من در رشته تربیت بدنی دکترا گرفته ام و PHD حرکت شناسی دارم و به این دلیل مرا پروفسور صدا می زنند.
* غیر فوتبال رشته دیگری را هم دنبال می کنید یا به آن علاقه دارید؟
- البته! هم شطرنج و هم بسکتبال. البته در هندبال هم استعداد دارم و اگر بخواهید کلی بگویم اینکه تقریبا همه رشته های ورزشی را تجربه کرده ام. من تنیس روی میز هم بازی کرده ام.
* چند خواهر و برادر دارید؟
- دو برادر دارم که آنها هم مانند من فوتبالیست بودند که همه ما در لیگ دسته دوم یوگسلاوی سابق توپ می زدیم. خودم در طول دوران بازی ام در لیگ دسته دو بودم و در همان دوران جوانی کلی بازی کرده بودم.
* خانواده تان هم فوتبالی بودند؟
- خیر. پدرم پلیس بود و در منطقه ای که بازی می کردیم نه زمین فوتبال بود نه توپ ولی چون خودش به آمادگی جسمانی اش خیلی اهمیت می داد به ما هم توصیه می کرد که ورزش کنیم و به این خاطر سراغ فوتبال رفتیم. او همیشه از ما حمایت می کرد و بهترین مشوق مان بود.
* با توجه به تحصیلات تان مشخص است که از درس تان غافل نمی شدید!؟
- به هیچ وجه. ما در وهله اول باید در درس پیشرفت می کردیم و بعد سایر مسایل بود. سبک زندگی مان به واسطه شغل پدرم باعث شده بود تا روحیه مان محکم و سر سختی در وجودمان نهادینه شود. از این رو به رغم سختی هایی که فوتبال داشت در آن پا پس نکشیدیم.
* نظر مادرتان چه بود؟
- او به معنای کامل یک مادر بود و کاری به اینکه ما در چه دسته و تیمی بازی می کنیم نداشت و فقط می گفت که مبادا آسیب دیدگی یا مشکلی برای مان بوجود بیاید. با اینکه گاهی از تلویزیون بازی های مان هم پخش می شد ولی او نگاه نمی کرد و به محض بازگشت مان به خانه جلو می آمد تا از سلامتی مان مطمئن شود.
* سطح زندگی تان در آن زمان متوسط بود یا از طبقه مرفه جامعه بودید؟
- نه خیلی بالا بودیم و نه متوسط. تقریبا می توانم بگویم که از رفاه اجتماعی خوبی برخوردار بودیم و این برای همه تقریبا یکسان بود. ضمن اینکه من و برادرهایم خیلی زود از زیر بار مالی خانه مان بیرون آمدیم تا برای خودمان کسب درآمد کنیم و از این رو بیشتر به این موضوع پی بردیم که باید تلاش کرد تا به رفاه رسید.
* کجای کرواسی زندگی می کردید؟
- در دامنه کوههای شمالی کرواسی بودیم. شمالی های کرواسی برخلاف جنوبی هایش که تندخو و عصبی مزاج هستند، آرام و صبورتر رفتار می کنند.
* اگر ما بخواهیم به کرواسی بیاییم کجای این کشور را به ما توصیه می کنید تا برای دیدنش به آنجا برویم؟
- در محله ای که ما در آن زندگی می کنیم به خاطر جنگجویانی که داشته معروف است و البته آن منطقه اشراف زاده های زیادی داشته هنوز هم کاخ ها و قلعه های بزرگ و زیبای شان در آنجا هستند. اسم آن منطقه "واروژنی" است که تقریبا 300 سال پیش پایتخت کرواسی هم بوده است.
* چرا الان پایتخت نیست؟
- چون سه بار آتش سوزی های بزرگ در واروژنی رخ داد و آن وقت بود که پایتخت را به زاگرب بردند و همان جا هم باقی ماند. واروژنی را به وین کوچک هم صدا می زنند چون به لحاظ معماری خیلی شبیه آن شهر است. شهر من شهر گلها، کاخ ها، قلعه ها و جوانان است.
* اسم اعضای خانواده تان را می گویید؟
- پدرم فرانیو، مادرم کریستینا بودند و برادرانم هم زلاتکو و گراگو نام دارند.
* با برادران و یا پدرتان بحث فوتبالی هم داشتید؟
- بله به کرّات! این در خانه ما عادی بود.
* در چه پستی فوتبال بازی می کردید؟
- هافبک پلی میکر بودم. برادر بزرگم دفاع وسط بود و دیگر برادرم هم هافبک.
* در کدام تیم باشگاهی از فوتبال خداحافظی کردید؟
- من در 22 سالگی در تیم وارتکس کاپیتان شدم و تا پایان دوران بازیگری ام هم کاپیتان ماندم.
* فوتبال خودتان را به کدام بازیکن ایرانی شبیه می دانید؟
- مجتبی جباری یا نویدکیا در ایران.
* بهترین چیزی که از مادرتان یاد گرفتید؟
- احترام گذاشتن به دیگران بهترین یادگاری است که از او دارم. عشق به خانواده و فرزند را از او یاد گرفتم.
* خاطرتان هست اولین حقوقی که گرفتید چقدر و کجا بود؟
- البته که بیاد دارم. از فوتبال بود. آن زمان سوم دبیرستان بودم و حقوقی که از فوتبال می گرفتم به اندازه یک معلم بود. البته من و برادرانم پول مان را برای خودمان پس انداز می کردیم و خانواده هیچ توقعی از ما برای کمک مالی به خانه نداشتند.
* پولهای آن زمان را چه کردید؟
- صرف فراگرفتن علم کردم و تحصیلاتم را ادامه دادم. البته چون آن زمان برای فوتبال بازی کردن به زاگرب رفته بودم یک خانه هم آنجا برای خودم خریدم.
* در چه سنی ازدواج کردید؟
- 27 ساله بودم که متأهل شدم و اولین ماشینم را هم در آن سن خریدم.
* در دوران مجردی ماشین نداشتید؟
- نه! شاید اگر ماشین می خریدم در درسم به مدارج بالا نمی رسیدم.
* پس چکار می کردید؟
- من در دوران جوانی و مجردی فقط درس می خواندم و فوتبال بازی می کردم. همین.
* چپ دست هستید؟
- بله! به همین خاطر هم هندبالم خوب بود. چون می توانستم با دست چپ همه را گمراه کنم. البته بسکتبالم هم به همین خاطر خوب بود.
* چطور با همسرتان آشنا شدید؟
- کلاس چهارم دبیرستان بودم که همسرم را دیدم. او آن زمان اول دبیرستانی بود. آشنایی ما کم کمک جدی شد و در نهایت عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم.
* از آن زمان تا 27 سالگی دوست بودید؟
- بله. هر دو درس داشتیم و کار می کردیم و سرمان گرم بود. می خواستیم وقتی از کار زیاد فارغ شدیم به سراغ ازدواج برویم. این امر در کشور ما عادی است و طرفین به خوبی یکدیگر را می شناسند و کارهای شان را انجام می دهند و بعد ازدواج می کنند.
* شغل همسرتان وکالت است؟
- بله او وکیل است و از این نظر خیالم راحت است که زندگی ام دست یک وکیل زبردست است.
* شغل دیگری هم غیر فوتبال دارید؟
- 29 سال است که خودم صاحب کار خودم هستم و الان هم هنوز کافی شاپ خودم را دارم. کاپوچینو را هم خیلی خوب درست می کنم.
* چه چیز ایران در ده سالی که از ایران رفتید و برگشتید تغییر کرده است؟
- رانندگی مردم خیلی بهتر از قبل شده است.
* پرسپولیس این فصل قهرمان می شود؟
- تا قهرمان نشود این لیگ تمام نمی شود. روزی این لیگ تمام می شود که پرسپولیس جام را بالای سر برده باشد.
* حرف پایانی؟
- برای مردم ایران و کشور خودم بهترین ها را می خواهم چون جزو بهترین مردمان این دنیا هستیم. البته ریشه ما هم از نظر نژادی تقریبا یکی است. از شما هم متشکرم که این فرصت را در اختیارم قرار دادید.