کیروش، که در گریز از ضعفهایش به مردم و وزیر و باشگاهها تاخت
کیروش در هشت سال، هرچه خواست گفت و فدراسیون فوتبال هم خدمتگزاران دست به سینۀ او بودند.

آئینۀ مدیریت حقیر، خودباخته، خارجی دوست و سودجوی ایران:
کارلوس کیروش
فوتبال را دوست دارم و میبینم. اما نه کارشناس و نه مفسر فوتبالم. ولی حرفهای کارلوس کیروش، بعد از مسابقه با عراق، که به گفته اغلب کارشناسان ایران بازی بدی کرد، فراتر از فوتبال بود.
کیروش وزیر و باشگاهها و مردم ایران را به باد یاوههای خود گرفت. به شکلی تحقیرآمیز همه را قربانی ان کرد تا ضعفهای تیمش را بپوشاند. تیمی که هشت سال در اختیار اوست.
کیروش در طول هشت سال، هرچه خواست گفت و همۀ فدراسیون فوتبال هم خدمتگزاران دست به سینۀ او بودند. مدیران فدراسیون فوتبال در این هشت سال، چه در زمان کفاشیان و چه در زمان مهدی تاج، در کمال بیمسئولیتی و حقارت، دست خدمت به کیروش بر سینه نهادهاند و هرچه او گفت اطاعت امر کردند. الان هم سکوت کردهاند هیچ نمیگویند. آنان که مدام شعار غیرت ورزشکار ایرانی میدهند، غیرت خودشان را روی تشک صندلی ریاستشان گذاشتهاند و سالها روی آن نشستهاند.
اما اشتباه نباید کرد. این فقط وضعیت فوتبال و فدراسیون و تاج و کفاشیان نیست. عرصۀ مدیریت کشور به همین اندازه حقارت طلب و در برابر "خارجیها " خود باخته است و بسیار بیش از هر چیز فقط به منافع خود میاندیشد و حفظ موقعیت خودش، تنها رسالتی است که بر دوش احساس میکند.
تفاوت فوتبال با عرصههایی مثل صنعت و کشاورزی و امور اقتصادی و چیزهای دیگر در این است که فوتبال در ویترین است و خیلی از چیزهای آن صاف جلوی چشم مردم اتفاق میافتد. آنچه از خودباختگی در برابر "خارجیها"، سودجوییهای نامشروع، حقارتها، گردن کلفتی در برابر داخلیها و سرافکندگی در برابر خارجیها درمدیریت فوتبال ایران میبینیم، مستورۀ همان است که پشت پرده در سیاست و مدیریت کشور میگذرد.
کیروش، که در گریز از ضعفهایش به مردم و وزیر و باشگاهها میتازد و هرچه میخواهد نثار میکند و همه را خرج حود میکند، علاوه بر فدراسیون، مدیریتهای دیگر کشور را هم خوب میشناسد و میداند که چقدر بیمایهاند. میدان خالی است و او که به جستجویی پولی که در جای دیگری احتمالاً پیدا نمیکرد، همه را دست به سینۀ خودش میبیند، اتفاقاً درست هم میبیند. او این مدیریت را خوب شناخته است.