وداع نادر خان بدون خداحافظی، یادگاری در ۲۰ شهر!
یکی از مربیان با سابقه فوتبال ایران که در اکثر استانهای ایران مربیگری کرده بود، به دلیل مبتلا به ویروس کرونا در سن ۶۰ سالگی دارع فانی را وداع گفت. مردی که در ۲۰ شهر مختلف فعالیت کرد و شاگردان زیادی را به جامعه فوتبال تحویل داد.
خبر ناگواری دیگر جامعه ورزش ( فوتبال) را تحت تاثیر قرار داد تا از شنیدن این خبر متأثر شویم. متأثر از این جهت که غمی دیگر به غم های فوتبالی ها اضافه شد تا چهره های سرشناس ورزش برای رفتن، از هم زیاد فاصله نگیرند!
انگار دیگر عادت شده که هر روز در شبکه های اجتماعی و سایر رسانه ها بخوانیم و ببینیم که بخواهند، برای سلامتی فلان مربی یا بازیکن دعا کنیم! دعا های که دیگر چندان اثرگذار نیست و کرونا هم راحت به قربانی هایش ادامه می دهد و به جز مردم عادی، چهره های معروف ورزشی را نیز با خود می برد!
این بار نوبت به مربی رسید که در هر گوشه از کشور یادگاری گذاشته است. از شمال گرفته تا شرق، غرب، جنوب و مرکز ایران خاطره های تلخ و شیرین به ثبت رسانده که نمی شود، استانی یا شهری فوتبال داشته باشد و مرحوم نادر دست نشان به آنها سری نزده باشد! از گیلان گرفته تا کرمان، بندرعباس، یزد، خوزستان، مازندران، مشهد، اراک، تهران و دیگر استان ها که این مربی مبارزه طلب رفت و یا موفقیت کسب کرد یا شکست خورده که هیچ باکی از شکست و پیروزی نداشت. برای یکی مثل دست نشان فرقی نمی کرد، کجا و در چه تیمی باید مربیگری کند. تیم پولدار باشد یا بی پول! تیم بازیکن داشته باشد یا نداشته باشد! تیم در چه شرایطی باشد؛ در حال سقوط یا در حال صعود. او عاشق مبارزه و چالش بود. چالش بقا در لیگ، چالش صعود، چالش سهمیه گرفتن، چالش رسیدن به فینال جام حذفی، چالش رفتن به دل گرما، چالش رفتن به دل سرما، چالش زمین های باتلاقی و ناهموار، چالش ساختن بازیکن، چالش کار در شهرهای پر حاشیه فوتبالی، چالش جنگیدن در هر شرایط و رسیدن به هدف؛ حتی اگر این چالش به نرسیدن و شکست ختم می شد. او آنقدر عاشق چالش و مبارزه بود که حتی در ابتلا به بیماری کرونا از دو فوتبالیست جوان تر از خودش ( مرحوم مهرداد میناوند و مرحوم علی انصاریان) یک هفته بیشتر مبارزه کرد تا از "شر" کرونا خلاص شود، ولی انگار اینجا دیگر به پایان امپراطوری اش رسیده بود!
مربی که گاهی وقت ها کاری می کرد که دیگران نمی توانستند، بکنند. مثل تیم بحران زده را تحویل گرفتن و هم از سقوط نجاتش دادن و هم را تا فینال جام حذفی رساندن! مثل وسط راه تیم بحران زده لیگ یکی را تحویل گرفتن و در لیگ برتر تحویل دادن؛ آن هم نه، یک بار بلکه چندین بار! مثل شکست دادن رفت و برگشت قهرمان لیگ ایران. او زیاد دنبال تیمهای بزرگ نرفت، ولی بارها با تیم های کوچک برای تیم های بزرگ دردسر درست کرد و شکست شان داد.
مرحوم دست نشان از جمله نترس ترین مربیان ایران بود که تیمهای ضد هم (مخالف هم که هوادارانش سایه یکدیگر را با تیر می زدند) را نیز برعهده گرفت و برای هر دو شهر مربیگری کرد و توانست خودش را در دل آنها جا کند. او اگر دو تیم را در یک سال سقوط می داد، سال بعد برای نجات تیم دیگر تلاش می کرد و عبایی نداشت که کارش با شکست همراه شود. برای او نه رشت و انزلی فرق می کرد که کار کند، نه بابل و قائمشهر، نه ساری، نه مشهد، نه تبریز، نه تهران، نه یزد و نه هر شهری که مشکلات خودش را دارد. او عاشق کارش بود و این اوخر چندین بار تصمیم به بازنشستگی و کار در آکادمی را گرفت، ولی باز هم دلش نیامد، پیشنهاد تیم بحران زده رایکا بابل را جواب رد دهد و هدایت آن را قبول نکند. او این تیم بحران زده را نیز نجات داد، ولی متاسفانه کرونا اجازه نداد به خط پایان برسد.
حیف که مرحوم دست نشان بازنشستگی اش را ندید و در ۶۰ سالگی به دیار باغی شتافت تا یک سال بعد از مرگ برادرش، نزد او برود و تنهایش نگذارد!
روحت شاد مرد مبارزه طلب که یادگاری هایت در همه نقاط ایران به چشم می خورند و هواداران به یادت هستند.
به قلم علی مسعودی
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.