چراغ در دست به دنبال یک سرمربی با کیفیت !
شانزده سال لیگ برتر داشتهایم و هنوز هیچ استعدادی در عرصه هدایت تیمهای فوتبال عرضه نکردهایم.

این رکوردی شگفتانگیز و عصبیکننده است. در ۱۶ فصل لیگ، هنوز کسی را نداریم که با خیال راحت تیم فوتبال ملیمان را تحویلش دهیم. گلمحمدی، فرکی، منصوریان، قلعهنویی، دایی و یا جلالی؟ …کدامشان؟ کدامشان به ما این اطمینان را میدهند که جانشین کیروش شوند و بتوانند در یک دوره بلندمدت کیفیت تیم ملی را حفظ کنند و ارتقا دهند؟ پس آن استعدادهای ناب ایرانی مشهور کجا هستند؟ چه سازوکاری بر نیمکتهای مربیان ما حاکم است که هیچ استعداد بزرگی از روی آنها بلند نمیشود؟ چرا کسی را نداریم که همزمان بتواند تاکتیکهای نوین عرضه کند، مسلط بر فوتبال روز جهان باشد، اتوریته مناسبی داشته باشد، کنترل پروژه بلد باشد، سختگیر باشد، بتواند ستارهها را کنترل کند، از کارش کم نگذارد و وقتش را موقع تمرینات تیم تلف نکند، زبان انگلیسی بداند، حواسش به استعدادهای جوان باشد، از های و هوی سکوها نترسد و…
لیگ فوتبال ایران در عرصه تولید مربیان بااستعداد و ممتاز، لیگ فقیر و داغانی است. هیچ تیمی در دنیا حتی در لیگهای همسایههایمان، طالب مربی ایرانی نیستند. دنبال فلان مدافع وسط بدون هیچ سابقه ملی میآیند اما رغبتی به کار با مربی ایرانی ندارند. هیچ لیگی، هیچ لیگی که سرش به تنش بیارزد مربی ایرانی نمیخواهد جز همین باشگاههای نیمهدولتی کشور خودمان. در عرصه تولید مربی و به لحاظ کیفیت این تولیدات داخلی، صنعت فوتبال ایران تنها با صنعت خودروسازیمان قابل رقابت است.
باید کسی بیاید به مربیهای ایرانی بگوید که مربیگری فقط به وایتبورد و ماژیک و فلش کشیدن به اینسو و آنسوی صفحه مربوط نمیشود. باید به آنها روانشناسی و نظارت بر کیفیت بازیکنان را به شکل دقیق و سخت یاد بدهد تا سطح مربیگری فوتبال در کشور ما حداقل کمی از دوران علی پروین و مرحوم پورحیدری بالاتر برود. چه میگویم؟ چرا به آن بزرگان ظلم میکنم. زمانی در دهه ۶۰، حسن حبیبی، ذوالفقارنسب، ابوطالب، توانایی ، نصرالله عبداللهی ، صالح نیا ، روئین دل ،حاج رضایی و البته پروین و پورحیدری روی نیمکت تیمهای ایرانی مینشستند و میانگین دانششان از کوچینگ، از میانگین مربیان ایرانی فعلی مطمئنا بالاتر بود.
از دل رقابتهای آنها بود که استعداد ممتازی مثل فیروز کریمی در ۳۴ سالگی ظهور کرد و پاس را تا قهرمانی آسیا پیش برد. نمیخواهم منکر استعداد گلمحمدی و فرکی و ... باشم اما آنها در همین سه چهار فصل گذشته هرکدام در وجوهی نشان دادهاند که ششدانگ نیستند. یکی پس از دو قهرمانی پیاپی هنوز آنقدر اتوریته ندارد که از پس کاپیتان محبوب و همیشه مصدوم تیمش بربیاید و استعفا میدهد، آنیکی مناقشه با ستاره کهنهکار تیمش را به یک شوی سوزناک تلویزیونی در قاب تلویزیون بدل میکند و سه فصل است که نتوانسته تیمهایش را قبل از هفته هفتم به فرم استاندارد برساند و آن یکی با تصمیم های سینوسی میتواند در عرض شش روز از مدعی قهرمانی باشگاههای آسیا تا حد سرمربی تیمی که شش گل از حریف دریافت میکند،سقوط کند. نه! هیچکدامشان حتی با فیروز کریمی سالهای ۷۱ تا ۷۵ هم قابل مقایسه نیستند و هیچکدامشان حتی ذرهای از آن اتوریته و مدیریت حسن حبیبی و پروین و جلال طالبی را هم ندارند.