حکایت| یک کیسه زر، دو سرنوشت: آزادی غلام و بندگی ابوذر
ابوذر غفاری در برابر اصرار غلام برای پذیرفتن هدیهای که آزادی او را تضمین میکند، پاسخ جالبی میدهد
![حکایت| یک کیسه زر، دو سرنوشت: آزادی غلام و بندگی ابوذر](https://cdn.fartaknews.com/thumbnail/bpJWkZzMxTxH/p_IUuvJQB-2mJilBKQWxvj1X0IDqLxtDyUgzRGJxjc1cGZ3vM-iFJE_oBnIHmGAlbIrI-F_GqBAJdFXUUYjjlsD0dLV3xuLqQHS3XWZxFj5ABC56oWB6ImtTVJrARg6l/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA.jpg)
روزی خلیفه وقت، کیسه پر از سیم با بنده ای نزد ابوذر غفاری فرستاد. خلیفه به غلام گفت:«اگر وی این از تو بستاند، آزادی».
غلام کیسه را به نزد ابوذر آورد و اصرار بسیار کرد، ولی وی نپذیرفت.
غلام گفت:آن را بپذیر که آزادی من در آن است و ابوذر پاسخ داد:«بلی، ولی بندگی من در آن است».