چگونه خودمان را تغییر دهیم؟
اگر احساس می کنید مسیر زندگی تان اشتباه است باید در آن تغییرات مثبت ایجاد کنید. برای این تغییرات اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعیین کنید و الگویی پیدا کنید که شما را در این مسیر راهنمایی کند .
ابتدا تغییر را درک کنید
از خودتان بپرسید آیا من چنین تغییری را می خواهم؟ برای ایجاد یک تغییر باید آن را واقعا بخواهید. به تمام جنبه های زندگی تان فکر کنید و این که آیا می خواهید آن ها را تغییر دهید؟
مسیر زندگی تان را ارزیابی کنید.
درک کنید که کدام یک از فعالیت های زندگی نیاز به تغییر دارند.
اگر باورتان این است که نمی تواند این تغییرات را ایجاد کنید خودتان را برای شکست آماده کرده اید.
اکنون که فهمیده اید می خواهید تغییر کنید باید بفهمید که آیا توانایی تغییر را دارید. بنشینید و با خودتان فکر کنید:
به توانایی تغییر نیاز دارید.
به ابزارهای تغییر نیاز دارید.
به زمان تغییر نیاز دارید.
به حمایت برای تغییر نیاز دارید.
با خودتان روراست باشید و تصویر متفاوتی از خود در ذهن نسازید.
از دوستان تان بپرسید درباره شما چه فکری می کنند؟ اگر با ذهنیتی که خودتان از خودتان دارید متفاوت باشد یعنی با خودتان روراست نیستید.
تصمیم هایی که در طول روز می گیرید و علت آن ها را ارزیابی کنید. علت این تصمیم گیری ها شما را به جایی که هم اکنون هستید رسانده است. برای تغییر باید بر اساس دلایل جدید تصمیم گیری کنید. به عنوان مثال اگر تصمیم گرفته اید در خانه بیرون بمانید با دوستان تان بیرون نروید علت این تصمیم گیری را ارزیابی کنید.
نتایج را بنویسید. یک هدف نهایی برای این فرایند تعیین کنید و آن را بنویسید. آن را جایی قرار دهید که جلوی دید باشد و به شما انگیزه بدهد.
یک الگو پیدا کنید
این الگو می تواند هر شخصی باشد: جوان تر یا پیرتر از شما، یک دوست، یکی از اقوام و یا یک فرد مشهور. او همان شخصی است که می خواهید مثل او باشید. درباره او تحقیق کنید و ببینید برای این که شبیه او شوید چه کارهایی را باید از او تقلید کنید.
با افراد مناسبی در ارتباط باشید. دور و ورتان را با آدم های مثبت پر کنید. افرادی که اهداف مشترکی با شما دارند و کسانی که به اهداف فعلی شما رسیده اند.
اهداف محسوس تعیین کنید
اهداف روزانه و هفتگی بنویسید. باید یک هدف بزرگ را به اهداف کوچک تر تقسیم کنید. هر هدف یک گام به سوی نتیجه نهایی است. این هدف باید محسوس و قابل اندازه گیری باشد.
به عنوان مثال آدم بهتری بشوم یک هدف محسوس نیست بلکه باید بنویسید هر روز ۲ کار خوب برای دیگران انجام دهم.
و یا نگویید بیشتر ورزش کنم بلکه باید بگویید ۴ بار در هفته باید ورزش کنم و هدف را محسوس کنید.
اگر نمی توانید به اهداف تان برسید آن ها را تغییر دهید باید اهداف تان واقعی باشند. به عنوان مثال اگر هدف تان این است که روزانه ۷ ساعت مطالعه کنید اما به خاطر برنامه کاری و درسی نمی توانید این کار را انجام دهید آن را به ۴ ساعت مطالعه در روز تغییر دهید.
کوچک ترین موفقیت های خود را بپذیرید و آن ها را جشن بگیرید. همین اهداف کوچک هستند که شما را به نتیجه و هدف نهایی می رسانند.
تغییرات تان را ارزیابی کنید
شاید در ابتدا متوجه تغییر خود نشوید اما اگر بنشینید و به هدفی که روی کاغذ نوشته اید نگاهی بیندازید متعجب می شوید که چگونه با تغییرات کوچک توانسته اید به آن چیزی که می خواستید برسید و کاملا تغییر کنید.
اهداف جدید تعیین کنید. وقتی به هدف تان رسیدید متوقف نشوید و از موفقیت برای این که فرد بهتری شوید انگیزه بگیرید. مثل قبل یک هدف بزرگ تعیین کنید و آن را به اهداف کوچک تر تقسیم کنید. در اینصورت یک فرد هدفمدار می شوید.