میشود کرونا را دور زد؟
تا امروز شانس آوردهام، اما کرونا همیشه در کمین است. گاهی حس میکنم این احساس رضایتمندی که در این ۱۸ ماه از خودم داشتهام باعث شده اضطراب کمتری را تجربه کنم و شاید این مسأله مرا نجات داده است.
کرونا جان و جهان ما را تسخیر کرده است. هرثانیه از شب و روز، حتی در خواب هم رهایمان نمیکند.
تحمل هجوم اخبار مرگ و میر و از دست دادن عزیزان کار راحتی نیست؛ اما بعضی هم هستند که حفرهای پیدا کردهاند برای رهایی از گزند، حتی شده برای چند ساعت در روز دل میدهند به هنر، در را روی زندگی پر مشقت میبندند و پناه میگیرند در دنیایی خیال انگیز؛ جایی که دست هیچ ویروسی به آن نمیرسد؛ مانند مجتبی که میگوید:
«این دو سال پربارترین سالهای عمرم بود، همیشه آرزو داشتم زمان بیشتری برای کتاب خواندن داشته باشم.» بسیاری این روزهای سنگین گذر را با خواندن و دیدن و خلق کردن گذراندهاند. پای حرفهای آنها نشستهایم تا بشنویم چطور میتوان همهگیری را دور زد.طاهر و همسرش یکی از آن زوجهایی هستند که ۱۰ سال پیش بواسطه فیلم با هم آشنا شدند. رفت و آمد در یکی از خانههای فیلم تهران که در آن اکران روی پرده برقرار بود باعث آشنایی آنها شد. اما بعد از ازدواج، مشغله کار و زندگی هر دوی آنها را از عشق قدیمی دور کرده بوده.
طاهر میگوید: «اوایل کرونا هر دو دورکار شده بودیم و از خانه ماندن خسته. آن اوایل هنوز امیدی بود که زود تمام میشود، اما هرچه گذشت دیدیم این طور نمیشود زندگی کرد؛ یعنی اساساً زندگی بهمعنای قبلی دیگر ممکن نیست. پس هر دو به فکر افتادیم تا دوباره برگردیم عقب و همه آن فیلمهایی را که بواسطه مرور ایام فراموش کرده بودیم، ببینیم.»
با خنده تعریف میکند که رختخواب را پهن کردهاند روبه روی تلویزیون و از عصر که کار روزانه تمام میشود تا شب حداقل ۲ تا فیلم میبینند: «راستش فیلم دیدن داریم تا فیلم دیدن؛ بعضی فقط برای سرگرمی میبینند، اما کار ما برای نوعی کنکاش در روح و روان فیلمساز است.
دوره فیلمهای یک کارگردان را شروع میکنیم و همه را میبینیم. تازه بعد از تمام شدن دوره است که انگار کلی حرف و سؤال یکدفعه سرریز میشود. شاید خنده دار به نظر برسد، اما آنقدر به ذهن کارگردان نزدیک میشویم که فکر میکنیم یک رفیق تازه پیدا کردهایم.»
پیدا کردن دوستی نادیده هم میتواند به نوعی معجزه تنهایی و قرنطینه باشد.
دکتر حسین ابراهیمی مقدم روانشناس، معتقد است یکی از بهترین راههای استفاده از زمانی که قرنطینه برای ما ساخته است بهره بردن از هنر برای کسب آرامش و در عین حال گسترش افقهای ذهنی است. او از افرادی میگوید که شاید در زندگی پیش از همهگیری زمان زیادی برای خواندن و دیدن و شنیدن نداشتند، اما قرنطینه باعث شد این زمان بهدست بیاید:
«با بهره بردن از هنر میتوان با مفاهیم انسانی و اخلاقی آشنایی بیشتری پیدا کرد. از طرفی افرادی که اضطراب خاصی داشتهاند و در طول روز سعی کردهاند آوا یا موسیقی گوش کنند یا اینکه کتابی را که در کتابخانه بوده خواندهاند و چه بسا با افراد خانواده در رابطه با این مفاهیم و هنرها صحبت و بحث کردهاند...
جدا از اینکه برای خودشان افقهای جدیدی ایجاد کردهاند به یک انبساط خاطری هم رسیدهاند. گشتن بیش از اندازه در اخبار ناگوار منجر به این میشود که سیستم ایمنی انسان ضعیف شود، اما کسانی که از هنر بهره میگیرند حال بهتر و آرامش بیشتری را تجربه میکنند و سیستم دفاعی آنها هم تقویت میشود.»
سودابه گاهی وقتها که بیش از اندازه در شبکههای اجتماعی زمان میگذارد از خودش میپرسد آیا این پایان جهان است؟ با این همه هشدار از آینده زمین و گرمایش هوا با این همه مرگ بر اثر یک همهگیری یا وضعیت اقتصادی، دیگر زندگی چه معنایی دارد؟
او میگوید: «هنوز هم برای این سؤالها جوابی ندارم، از روانشناسی زرد و سانتیمانتالی که فکر میکند باید گوشها را بست و به زندگی خود فکر کرد هم دل خوشی ندارم، از آنطرف هم با کسانی که سفت و سخت همه چیز را از بیخ و بن میزنند هم همدلی ندارم. راستش یک سالی که مشغول یاد گرفتن نقاشی با آبرنگ هستم حس کردهام میشود در میانه بحران بود، اما از پا ننشست.»
او که مدیر فروش یک شرکت است از روزهایی میگوید که تمام اضطراب و خشم خود از وضعیت را با کشیدن نقاشی از یاد برده است: «گاهی فکر میکنم بهترین تصمیمی که در زندگی گرفتم همین شروع نقاشی بود، رؤیایی که از بچگی با من بود.
واقعاً نقاشی کشیدن یا خواندن زندگی نقاشان یکی از تنها دلخوشیهای من در این ایام بود. زمانی که کار میکنم یادم میرود چقدر دلم برای دوستانم تنگ شده، چقدر دلم میخواهد مثل گذشته با فامیل دور میز شام جمع شویم و بخندیم و.»
دوران کرونا زمانه پر فراز و نشیبی بوده و هست و شاید هم کماکان باشد. دورهای که خیلی از ارتباطات معمول در رقابت بین مرگ یا تنهایی از دست رفت. روانشناسانی مانند حسین ابراهیمی مقدم، آن طور که خودش میگوید از موضع خود در رابطه با داشتن ارتباطات قوی اجتماعی عقب نشینی کردند.
او که انسان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف میکند معتقد است در موقعیت فعلی، عقل حکم میکند تنهایی را در مقابل مرگ بپذیریم: «بعضی از افراد هستند که از هراس تنهایی توانستند با استفاده درست از مکانیسم تصعید یا پالایش به بهترین شکل استفاده کنند. در واقع آنها توانستند با گرایش به سمت هنر هم با کار خلاقانه احساس رضایتمندی بیشتری کسب کنند و هم با این کار نسبت به آینده امیدوارتر بمانند.»
او از کسانی میگوید که در همین ۱۸ ماه توانستند با کار کردن روی تواناییهای هنری خود در کنار تجربه یک احساس خوشایند با عرضه هنر خود در شبکههای اجتماعی حتی منبع درآمدی هم پیدا کنند. او این روش استفاده از زمان را هوشمند و خلاقانه میداند که قابل ترویج و الگو شدن است.
مجتبی روزهای خوش کتابخوانی را با گروهی از دوستان ادامه میدهد و آن طور که میگوید گروه کوچکشان در این ۱۸ ماه توانستند حداقل ۵۰ جلد کتاب بخوانند. او که کارش پشتیبانی فنی از چند سایت است، میگوید: «چون علاقه خودم بیشتر خواندن رمان است سعی کردم دوستان و چند تا از همکارانم را هم تشویق کنم که در این گروه عضو شوند و باهم رمان بخوانیم.
راستش به نظرم رمان خواندن یکی از بهترین روشها برای لذت بردن از زمان در کنار شناخت دنیای نویسنده است. ما سعی میکنیم در حد توان و سواد و جستو جوی مقالههایی در مورد کتاب بعد از خواندن کمی با هم حرف بزنیم تا در عین تنهایی باهم بودن را هم تجربه کنیم.»
مجتبی که مخاطب حرفهای موسیقی هم هست در این ۱۸ ماه توانسته کانالی هم برای همرسان موسیقی با دیگران ایجاد کند: «موقع کتاب خواندن همیشه موسیقی بیکلام گوش میدهم و گاهی بعضی آهنگها چنان متأثرم میکند که دوست دارم با دیگران هم آن را قسمت کنم. برای همین کانال شخصی زدم و دوستانم را دعوت کردم که به سلیقه من گوش بدهند.»
او که تا امروز با همین در خانه ماندن و دورکاری توانسته از دست بیماری فرار کند، با خنده میگوید: «تا امروز شانس آوردهام، اما کرونا همیشه در کمین است. گاهی حس میکنم این احساس رضایتمندی که در این ۱۸ ماه از خودم داشتهام باعث شده اضطراب کمتری را تجربه کنم و شاید این مسأله مرا نجات داده است.» کسی چه میداند شاید روزی هم گفتند درمان کرونا با خلق هنر یا کتابخوانی و فیلم دیدن میسر است؛ هنردرمانی.