کودک بد غذا
با کودکان بدغذا چه باید کرد؟
عادات غذایی دوران کودکی اثرات ماندگاری در بزرگسالی دارند.
دوران کودکی یک دوره حیاتی از رشد و تکامل است که تغذیه نقش اساسی در مسیر سلامت و رفاه کودک دارد.
در مطالعهای که اخیراً در مجله Appetite منتشر شده است، محققان موضوع سختگیری در غذا خوردن را بهعنوان یک چالش رایج دوران کودکی و تأثیرات بالقوه درازمدت آن را بررسی کردهاند. این عادات که اغلب بهعنوان بدغذایی کودکان شناخته میشود شامل رفتارهایی مانند امتناع از خوردن غذاهای خاص، تنوع رژیم غذایی محدود و تردید در امتحان غذاهای ناآشنا است که معروف به نوهراسی غذایی است که فرد از مصرف غذاهای جدید اجتناب میکند.
بدغذایی با عادات غذایی آهسته خوردن و ترکیبی منحصر به فرد از لذت کمتر از غذا خوردن و احساس سیری سریعتر مشخص میشود. با توجه به اینکه رشد و دفاع ایمنی کودکان به شدت به تغذیه کافی متکی است، بدخوردن میتواند موانعی ایجاد کند.
این رفتار میتواند منجر به مصرف ناهنجار شود زیرا کودکان میوه، سبزیجات، غلات کامل و پروتئین کمتری مصرف میکنند. در عوض، رژیم غذایی آنها ممکن است تحت سلطه تنقلات باشد.
محققان تصمیم گرفتند پیامدهای چنین محدودیتهای غذایی را بررسی کنند. آنان اظهار کردند: کمبود مواد معدنی و ویتامینها یا یبوست ازجمله عوارض این محدودیتها در مصرف غذاست.
جالب اینجاست که محققان دریافتند که با رشد کودکان، این نوع غذاخوردن تغییر میکند. این تحقیق نشان میدهد که بیش از یک چهارم کودکان دو ساله را میتوان بدغذا نامید اما این تعداد تا سن ۶ سالگی ۵۰ درصد کاهش مییابد با این حال، افرادی که در مورد ترجیحات غذایی خود همچنان پایدار باقی میمانند بهعنوان «بدخوران همیشگی» نامیده میشوند.
برخی از کودکان این رفتار را بهطور موقت نشان میدهند، در حالی که برخی دیگر ممکن است بعداً آن را ایجاد یا در طول زندگی آن را حفظ کنند. مطالعات گذشته به تأثیرات درازمدت این نوع خوردن اشاره کرده است و ارتباط بین این رفتار اولیه دوران کودکی و رژیم غذایی نامناسب، کاهش وزن و کاهش رشد در سالهای نوجوانی را نشان میدهد.
محققان اظهار کردند: نتایج نشان میدهد که الگوهای غذایی با نوع غذا خوردن در کودکان خردسال مرتبط است. محققان بر اهمیت پرداختن به عادات بد غذایی در اسرع وقت و اصلاح آنها تاکید میکنند زیرا با این کار میتوانیم راه را برای تغذیه سالم در دوران کودکی و بزرگسالی هموار کنیم.
نکته مهم، این است که راهبردها نه تنها باید کودک را هدف قرار دهند بلکه باید الگوهای غذایی والدین را نیز در نظر بگیرند که میتواند بهطور ناخواسته بر رفتار کودک تأثیر بگذارد. با تحقیقات بیشتر، امید به درک بهتر و رسیدگی به این موضوع گسترده وجود دارد.