//
کد خبر: 477356

سلامت | سکته مغزی

علائم جدی که نشان دهنده وقوع سکته مغزی است!

مهم‌ترین نکته در بیمارانی که دچار سکته مغزی شده‌اند، زمان است و اختلال ناگهانی در تعادل، مشکل بینایی، نامتقارن شدن صورت به شکل ناگهانی، اختلال در صحبت کردن و... از جمله نشانه‌هایی است که باید آن را جدی بگیریم و فورا به اورژانس مراجعه کنیم.

اختلال ناگهانی در تعادل، مشکل بینایی، نامتقارن شدن صورت به شکل ناگهانی، اختلال در صحبت کردن و... از جمله نشانه‌هایی است که باید آن را جدی بگیریم، به آسانی از آن نگذریم و رسیدگی به آنها را به بعدا موکول نکنیم:« درمان چنین علائمی، اگر سریع و بدون‌وقفه و از فوت وقت اتفاق بیفتد، می‌تواند در روند جلوگیری از گسترش علائم سکته مغزی بسیار مهم باشد.»

این را دکتر فیض ابراهیم‌نیا، متخصص جراحی مغز و اعصاب و فوق‌تخصص اقدامات مداخله‌ای عروق مغزی می‌گوید که معتقد است، مهم‌ترین نکته در بیمارانی که دچار سکته مغزی شده‌اند، زمان است. در این میان، مراجعه سریع به مراکز درمانی‌ای که کد ۷۲۴ که نشان‌دهنده خدمت اختصاصی برای این بیماران است را دارند، می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. 

این فرضیه وجود دارد که افزایش سن، می‌تواند ریسک وقوع سکته مغزی را بالا ببرد؛ آیا درست است؟

به طور مطلق و بدون در نظرگرفتن عوامل دیگر، خیر! در واقع سن درباره سکته‌های مغزی می‌تواند عامل تقویت‌کننده‌ای باشد اما به تنهایی کافی نیست و فقط به‌عنوان عامل واسطه‌ای عمل می‌کند. 

عامل واسطه‌ای یعنی چه؟

یعنی در اثر وجود عوامل قوی‌تر، می‌تواند تاثیر خودش را بگذارد اما این‌که بگوییم افزایش سن می‌تواند ریسک سکته مغزی را بالا ببرد، حرف درستی نیست. به طور کلی، سکته مغزی،یعنی اختلال خون‌رسانی درقسمتی ازمغز. این اختلال در خون‌رسانی هم ممکن است در دو صورت رخ بدهد؛ یا رگ مغزی دچار اشکال می‌شود و یا اتفاقی از منشأ خارجی و بیرونی، باعث تنگی رگ می‌شود. احتمال وقوع هر دو نوع این خطرها، برای کسی که فشارخون کنترل‌نشده و تغذیه نامناسب دارد، اضافه‌شدن عامل افزایش سن، می‌تواند حالت افزاینده‌ای داشته باشد و ریسک تنگی‌های عروق را بالا ببرد و خطر ایجاد لخته را افزایش بدهد. 

پس این‌طور نیست که افزایش سن را عامل مستقیمی بدانیم که راه پیشگیری برایش وجود ندارد؟

ابدا این‌طور نیست و راه‌های پیشگیری پیش روی ما هستند، البته برخی عوامل مانند ژنتیک راهکار پیشگیری ندارند و از دست ما کاری ساخته نیست. در واقع داشتن سابقه سکته‌های قلبی و مغزی در بستگان درجه اول، می‌تواند ریسک سکته را بالا ببرد. در چنین افرادی، ما عوامل دیگر مانند قند خون،چربی خون، فشار خون و...رابررسی می‌کنیم.

رژیم‌های پرکربوهیدرات و پرچربی یا مشکلات قلبی هم می‌تواند کنترل و بررسی شود و به پیشگیری کمک کند اما در میان همه این عوامل، سن، آن عاملی نیست که بگوییم طبیعی است و کاری ازماساخته نیست! بلکه لازم است که به عوامل خطرساز دیگر ازجمله بیماری‌های زمینه‌ای توجه کرد و با کنترل آن‌ها، ریسک سکته مغزی را کاهش بدهیم. در واقع شاید بتوان اثر سن را این‌طور بیان کرد که عوامل اساسی مانند فشارخون و... در طول زمان افزایش می‌یابند و ممکن است در سنین بالا خودشان را نشان بدهند؛ پس کنترل‌کردن آنها می‌تواند تاثیرش را خنثی کند.

وقوع سکته مغزی، چه تبعاتی برای فرد و جامعه خواهد داشت؟ 

واقعیت این است که بعد از ضربه‌های مغزی ناشی از تصادف، مهم‌ترین علت ناتوانی‌های جسمی در دنیا سکته مغزی است. البته که ناتوانی در سکته مغزی، بر اساس این‌که کدام رگ مغز درگیر شده است، علائم مختلفی دارد ولی شایع‌ترین علامت آن، فلجی اندام‌ها است که فرد را به دردسرهایی جدی می‌اندازد و حضور او در اجتماع را به پایین‌ترین سطح ممکن تقلیل می‌دهد. اختلال در بلع، اختلال در تکلم و عدم‌تعادل هم بسته به این‌که کدام قسمت درگیر شده است، از دیگر تبعات سکته مغزی برای فرد است. 

چقدر احتمال برگشت فرد به حالت طبیعی پیش از سکته مغزی برایش وجود دارد؟ 

تجربه قریب به اتفاق متخصصان این حوزه نشان داده است که در صورت وقوع سکته مغزی برای یک فرد، اگر در زمان طلایی، یعنی از موقع شروع علائم تا شش ساعت پس از وقوع به مراکز درمانی مراجعه و رگ درگیر باز شود، احتمال ریکاوری بسیار زیاد است و می‌شود از گسترش شدید این اتفاق جلوگیری کرد.

در واقع اگر بین سه تا شش ساعت اول، به آن رسیدگی شود، ممکن است بهبودی کامل رخ بدهد اما به‌مرور و با گذشت زمان، هرچه این زمان کوتاه‌تر باشد، از میزان ناتوانی و خسارت کم خواهد شد. اگر هم بیمار بعد از۱۲ساعت از وقوع سکته به مراکز درمانی برسد، چاره‌ای به‌جز درمان‌های دارویی، فیزیوتراپی و بازتوانی وجود ندارد. در شرایط بسیارحاد هم گاهی عمل جراحی است که می‌تواند، جان فرد را نجات بدهد. 

در این میان، فشارهای روانی هم می‌توانند در بروز سکته مغزی تاثیرگذار باشند؟

 کلا فشارهای روانی اثر مستقیم خاصی روی هیچ سکته‌ای، حتی قلبی ندارند. درواقع مشکل این است که فشارهای مزمن روانی و استرس، ممکن است باعث برهم خوردن هورمون‌های کورتیزول و ایجاد فشارهای خونی شوند وخب این فشار خون است که می‌تواند دردسرساز باشد. 

به‌عنوان متخصصی که سال‌ها با بیمارانی که دچار سکته مغزی شده‌اند مواجه هستید، توصیه‌ای برای کسانی که از چنین افرادی مراقبت می‌کنند، دارید؟

شخصا فکر می‌کنم که ناامیدشدن و دست‌کشیدن از پیگیری درمان برای بیمارانی که سکته مغزی کرده‌اند، بزرگ‌ترین خیانت به آنهاست؛ چراکه احتمال ریکاوری برای آنها وجود دارد و ممکن است تا حد قابل‌توجهی، بازتوانی انجام شود و اندام‌ها به حالت عادی برگردند. تجربه نشان داده است که بازتوانی، مستلزم یک بازه‌زمانی ۱۲تا ۱۸ماهه است. دراین میان،شش‌ماهه اول، زمان طلایی بازگشت کارکرد اندام‌هاست.برای همین است که ناامیدشدن واین تصورکه اودیگر فلج شده وچیزی به حالت عادی برنمی‌گردد، بسیار اشتباه است. من با بیمارانی متعددی برخورد داشتم که با ناتوانی کامل از بیمارستان مرخص شده‌اند، اما بعد از شش تا ۱۲‌ماه، می‌توانستند با واکر یا عصا راه بروند. 

معنای درمان و هدف غایی درمان در چنین بیمارانی چیست؟

هدف ما در درمان این است که فعالیت فرد به‌قدری بالا برود که خودش بتواند کارهای خودش را بدون وابستگی و با استقلال نسبی انجام بدهد.