//
کد خبر: 483425

ترسو بودن در دختران و زنان جذاب است؟

اولین زن آتش‌نشان در سانفرانسیسکو، با چالش‌های بسیاری روبه‌رو بوده است، از نجات مردم در آتش‌سوزی‌ها گرفته تا مقابله با تصورات کلیشه‌ای درباره توانایی‌هایش. با وجود قد و جثه‌ کوچکش، بیشتر از آنکه درباره قدرت جسمانی‌اش مورد پرسش قرار بگیرد، با سوال‌هایی در مورد ترس و شجاعتش مواجه می‌شود. این روایت نشان می‌دهد که جامعه به‌طور ناخودآگاه دختران را به ترس از خطر عادت می‌دهد، در حالی که تجربه ریسک‌پذیری نقش مهمی در رشد اعتماد به نفس و توانمندی‌های فردی دارد.

من اولین زن آتش‌نشان در سانفرانسیسکو بودم. بیش از ده سال در منطقه‌ی شلوغ و قدیمی شهر کار می‌کردم که خانه‌های کهنه و پوسیده به راحتی آتش می‌گرفتند، گروه‌های خیابانی با چاقو و اسلحه‌ی جیبی با هم می‌جنگیدند و خراب‌کاری می‌کردند. بارها و بارها در راه‌روهای تنگ و دودگرفته‌ی مجتمع‌های در حال سوختن خزیده‌ام تا ساکنانش را نجات دهم، روی نوزادان احیای قلبی انجام داده‌ام و جسد باد کرده را از دریاچه بیرون کشیده‌ام. 

قد من ۱۵۵ سانتی‌متر و وزنم ۷۰ کیلو است. سؤالی که همیشه منتظر شنیدنش هستم این است «با این جثه، انجام این کارها برایت مشکل نیست؟ از نظر فیزیکی می‌توانی؟». اما به جای این همیشه با این سؤال روبه‌رو می‌شوم: «نمی‌ترسی؟» این سؤال هم برایم من عجیب است، هم توهین‌آمیز؛ چون کسانی که این سؤال را می‌پرسند به شجاعت من شک دارند. هیچ وقت نشنیده‌ام کسی از همکاران مرد آتش‌نشان این سوال را بپرسد. گویی که این زن‌ها هستند که باید بترسند. 

این شرطی شدن به ترس از سال‌های کودکی شروع می‌شود. پژوهش‌های بسیاری نشان می‌دهند فعالیت‌های فیزیکی مثل ورزش، کوهنوردی و بازی در فضای باز به عزت نفس دختران پیوند خورده است. اما بیشتر وقت‌ها دختربچه‌ها با این هشدار روبه‌رو می‌شوند که به کاری که کوچکترین خطر فیزیکی دارد دست نزنند. 

تحقیقی که اتفاقاً بر بازی کودکان با ستون مرکز آتش‌نشانی انجام شده، وضعیت را به خوبی ترسیم می‌کند. در مراکز آتش‌نشانی، از آن‌جا که ما باید سریع به سمت محل حادثه حرکت کنیم به جای استفاده از پله یا آسانسور از یک ستون به پایین سر می‌خوریم و به سمت ماشین‌های آتش‌نشانی می‌دویم. بر اساس یافته‌های این تحقیق، وقتی کودکان در مرکز آتش‌نشانی بازی می‌کردند، والدین به دختران بیش از پسران درباره‌ی خطر سر خوردن از ستون هشدار می‌دادند و بیشتر به دختران کمک می‌کردند. اما هم مادران و هم پدران پسران را تشویق می‌کردند که نترسند و از ستون پایین بیایند. 

این اواخر با دوستی درباره‌ی دخترش صحبت می‌کردم و این مسأله را به او گفتم. دوستم پذیرفت که به دخترش بیش از پسرش هشدار می‌دهد و استدلال می‌کرد که «خب دخترم بی‌دست و پاست.» اما راه‌هایی هست که بچه‌های بی‌دست و پا هم بتوانند با خطر روبه‌رو شوند و دوام بیاورند. خودم هم بچه‌ی بی‌دست و پایی بودم. به علاوه، خجالتی و ترسو هم بودم. از همه چیز می‌ترسیدم: از بچه‌های بزرگتر، از چیزهایی که شب‌ها زیر تختم قایم ‌می‌شدند، و حتی از مدرسه. اما هر کتاب و مجله و داستانی که می‌خواندم پر بود از قصه‌ی بچه‌ها و بزرگترهایی که با شجاعت و جسارت به دنبال چیزی می‌رفتند که برایشان مهم بود. همه‌ی داستان‌ها درباره‌ی جسارت، ماجراجویی و کارهای هیجان‌انگیز بود. 

همین شد که شروع کردم به دوچرخه‌سواری و یک بار هم به یک ماشین خوردم. از تپه‌های برف گرفته سر می‌خوردم و یک بار هم به یک درخت خوردم. اما هرگز نشد پدر و مادرم وحشت کنند. انگار می‌دانستند که این اتفاق‌ها بخشی از کودکی است. چندین بار بخیه خوردم، اما همچنان دوچرخه سواری و سرسره بازی می‌کردم. اتفاق‌های بد به این معنا بود که باید یک بار دیگر تلاش کنم و با هر موفقیت، بر ترس‌هایم از خطرهای فیزیکی غلبه می‌کردم و اعتماد به نفسم بالاتر می‌رفت. 

این اواخر از مادرم پرسیدم چرا هیچ‌وقت تلاش نکرد جلوی من را بگیرد. او گفت مادرش زن ترسویی بوده و با هر لغزش و سر خوردن او نفسش در سینه حبس می‌شده و وحشت می‌کرده. این باعث شده مادرم از ماجراجویی و تجربه‌های جدید دلسرد شود. او گفت: «دلم می‌خواست تو کودکی هیجان‌انگیزتری را تجربه کنی.»

بر اساس پژوهشی که در نشریه‌ی Pediatric Psychology منتشره شده پس از حادثه‌ای که باعث شود والدین فرزند خود را به دکتر ببرند، به دختران‌شان چهار برابر بیشتر از پسران می‌گویند مراقب باش. البته که چنین هشدارهایی منطقی به نظر می‌رسد اما یک خطر دارد: «احتمال اینکه دختران به فعالیت‌های فیزیکی چالش‌برانگیز بپردازند بسیار کمتر از پسران خواهد شد و انجام این فعالیت‌ها در رشد مهارت‌های جدید مهم است.» در این پژوهش به این واقعیت تلخ اشاره شده که ما فکر می‌کنیم دخترانمان هم به لحاظ جسمی و هم احساسی شکننده‌تر از پسران هستند. 

کسی ادعا نمی‌کند آسیب و جراحت خوب است یا دخترها باید بی‌احتیاط باشند. نکته‌ی اصلی اهمیت ریسک‌پذیری است. فعالیت‌های خطرناک اگر با نظارت انجام شود به کودکان مسئولیت‌پذیری، حل مسأله و اعتماد به نفس می‌دهد. هشدار و پیام مداوم احتیاط و مراقبت به دختران آن‌ها را از تجربه باز می‌دارد و این روش حفاظت از بچه‌ها نیست. با این روش آن‌ها را برای زندگی آماده نمی‌کنیم.