پلیس فداکار از یک فاجعه انسانی جلوگیری کرد
راننده کامیون مدام چراغهای جلو را روشن و خاموش کرده و با دست به ماشینهای روبهرو اشاره میکند.
سرعت کامیون هر لحظه بیشتر میشود و کنترل آن از دستش خارج شده. او مدام فریاد میزند: «بروید کنار، ترمز بریده...» ترس و نگرانی در چهرهاش موج میزند. سرعتِ هیولای آهنی در جاده شیبدار و پر پیچ و خم آنقدر زیادشده که میتواند هر چیزی را سر راهش نابود کند. پیچها پشت سر هم ظاهر میشوند و راننده مرگ را به چشم میبیند و حالا فقط یک معجزه است که میتواند از وقوع حادثهای هولناک جلوگیری کند.
این، صحنه رعبانگیزی است که چند روز قبل در یکی از جادههای کشور اتفاق افتاد. کامیونی با چند تن بار، ترمز بریده بود و در شیب جاده با سرعتی بالغ بر 140کیلومتر بر ساعت حرکت میکرد اما وظیفهشناسی یک افسر پلیس راه باعث شد بدون اینکه به کسی آسیب برسد، کامیون چند کیلومتر آن طرفتر آرام بگیرد. اما این مأمور فداکار چگونه توانست دست به چنین کاری بزند؟
عقربههای ساعت 11:30را نشان میداد. گروهبانیکم مهدی عربنژاد همراه یکی از سربازان وظیفه سوار بر خودروی مگان پلیس راه در محور کوه بنان در استان کرمان در حال گشتزنی بودند. همهچیز آرام بود تا اینکه کامیونی که با سرعت حرکت میکرد، توجه مأموران را جلب کرد. بهدلیل شیب جاده سرعت مجاز در آن منطقه حداکثر 50کیلومتر بر ساعت بود اما کامیون ایویکو بیش از 120کیلومتر در ساعت سرعت داشت. راننده مدام چراغهای کامیون را خاموش و روشن میکرد. انگار که اتفاقی افتاده باشد و او بخواهد به بقیه علامت دهد. او از مسیر مقابل بهخودروی پلیس نزدیک شد و سرعتش آنقدر زیاد بود که در یک چشم به هم زدن از جلوی مأموران گذشت.
راننده فریاد میزد که ترمز خودرواش بریده است. در جاده خودرویهای زیادی در حال تردد بودند و اگر کامیون با این سرعت با یکی از آنها برخورد میکرد ممکن بود یک فاجعه اتفاق بیفتد. گروهبان عربنژاد در آن لحظات فقط به جان سرنشینان خودروهایی که در حال تردد بودند فکر میکرد. با اینکه مسیر خودروی پلیس خلاف جهت حرکت کامیون بود، آنها دور زدند و کامیون را تعقیب کردند تا شاید بتوانند کاری بکنند.
بالاتر از خطر
عربنژاد در اینباره میگوید: «ترمز کامیون بریده بود و از دست هیچکس کاری ساخته نبود. با این حال تصمیم گرفتم خودم را جلوی کامیون برسانم و راه را برایش باز کنم. آن زمان کامیون بیش از 140کیلومتر سرعت داشت و رسیدن به آن کار سختی بود. جاده دو طرفه و سبقت گرفتن از کامیون سخت بود. چون هر لحظه بر سرعت آن اضافه میشد. از طرفی جاده پیچهای تندی داشت و راننده به زحمت میتوانست از آنها عبور کند. با هر زحمتی که بود سبقت گرفتم. آژیر و چراغ گردان را روشن کردم و با بلندگو بهخودروهای جلویی اعلام خطر میکردم که کنار بروند. این در حالی بود که هر لحظه به سرعت کامیون اضافه میشد و در چند متری ماشین ما قرار داشت.»
آنطور که مأمور پلیس راه میگوید چند مرتبه خطر از بیخ گوش خودش و سایر رانندهها گذشت: «راننده کامیون، کنترلی بر خودرواش نداشت و چند مرتبه به نزدیکی خودروی ما رسید. از طرفی گاهی خودروهای عبوری در جاده با وجود اینکه با چراغ گردان و بلندگو به آنها هشدار میدادم به سختی کنار میرفتند و چند مرتبه نزدیک بود کامیون با خودروهای عبوری برخورد کند.» او ادامه میدهد: «این وضعیت در مسافتی نزدیک به 20کیلومتر ادامه داشت و من فقط تلاش میکردم جاده را خالی کنم تا شیب و پیچهای تند تمام شود. چند دقیقه بعد، بالاخره در مسیر کفی قرار گرفتیم و حالا بهتر میشد کامیون را کنترل کرد.» درحالیکه هنوز هم راننده قادر به ترمز گرفتن نبود اما کامیون رفته رفته سرعتش کم شد تا اینکه چند کیلومتر آن طرفتر ترمز کامیون به طرز عجیبی بهکار افتاد و راننده توانست آن را متوقف کند.»
سجده شکر راننده
اما راننده کامیون بعد از آنکه از این حادثه هولناک نجات پیدا کرد چه حالی داشت؟ گروهبان عربنژاد میگوید: «وقتی کامیون توقف کرد و راننده پایش به زمین رسید، اول سجده شکر به جا آورد. او باورش نمیشد که از این حادثه جان سالم به در برده است. دوان دوان سراغ من آمد و بغلم کرد. خیلی ترسیده بود. میگفت وقتی ترمز برید خدا خدا میکرد که یک نفر باشد راه را برایش باز کند که با خودروهای عبوری تصادف نکند. این پلیس وظیفهشناس درباره علت نقص در ترمز کامیون میگوید: «آنطور که راننده گفت ترمز کامیونش با باد عمل میکند و چون مخزن باد خالی شده بود ترمز عمل نمیکرد و دندههای ماشین هم جا نمیرفت. از طرفی کامیون بار زیادی هم داشت و درصورت تصادف حتما فاجعهای هولناک رخ میداد.»
از کارم راضیام
حالا چند روز از این حادثه میگذرد و گروهبان عربنژاد همچنان در جادههای کرمان مشغول انجام وظیفه است. او میگوید: «کار خدا بود که آن روز کامیون را دیدم و خدا این جرأت را به من داد که راه را برایش باز کنم. من از کودکی دوست داشتم پلیس شوم و به مردم کمک کنم. کمک کردن به دیگران حس و حال خوبی به انسان میدهد و من هم از کاری که کردهام راضیام چرا که وقتی یک نفر را نجاتدهی انگار همه را نجات دادهای. من پسری 6ساله دارم که در این سن همه علائم راهنمایی و رانندگی را یاد گرفته و میگوید میخواهد در آینده پلیس شود و به مردم خدمت کند.»
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.