//
کدخبر: ۷۰۳۴۴ //

به هیچ کس نزدیک نخواهم شد

سپیده_ثابتیان

به هیچ کس نزدیک نخواهم شد

دوست داشتن خودم مشکل شده است!

به خودکشی فکر می‌کنم

از طبقه‌ی هفتم

با شمشیری درون مغزم

از سر که بیوفتد

سوار زندگی می‌شوم

تاب می‌خورم

و با شیطان

سر یک بوسه

    گل یا پوچ بازی می‌کنم

از زمانی که به فرشته‌ی درونم تجاوز کردم!

از خودم هم می‌ترسم

فکر می‌کنم

به لرزش تنم 

   همیشه میان یک آغوش

به جهنم!

  وجودم در یک آغوش بسوزاند

هر آنچه نیست را

من آخرین یادگار از بهشت نیستم

وقتی چشم‌هایم باز بود

خودم لب‌هایم را دوختم

دست‌هایم را بگشایی

پاهایم را بسته‌ام

فکر می‌کنم

اگر به تمام مردها

         سیب تعارف شود

از ذهن نابالغشان

   معرفت دیگری زاده نخواهد شد

در  برزخ این دنیا

کمی به هیچ

کمی به پوچ می‌رسم

وقتی میان مار خوش خط و خال تنم

با فرشته‌ی در بندم

    درگیری است

کسی نمی‌پرسد!

به چه می‌اندیشم

می‌خواهم برم

از خودم که دور بشم

به هیچ کس نزدیک نخواهم شد

همیشه نزدیک‌ترین به من

خنجری دارد برای کشتن خداوند درونم

فکر می‌کنم

فکر می‌کنم

فکر می‌کنم

با تفنگی روی سرم!.

سپیده_ثابتیان

 

آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۷۰۳۴۴ //
ارسال نظر