آقای رئیس جمهور، هوای پاک میخواهم
سخنی کوتاه با رئیس جمهور حسن روحانی!
سلام جناب دکتر حسن روحانی، خسته نباشید. من هوای پاک میخواهم.
نه از باب وابستگی و دلبستگی به شما بلکه از باب حق خواهی و دادخواهی قلم بر داشته و مینویسم هر آنچه را که شاید شما تا به حال نشنیدەاید و یا اینکه شنیدەاید اما آن را ناشنیده انگاشتەاید.
فکر میکنم بعنوان شهروند کشور، این حق را داشته باشم که از رئیس جمهور این مملکت بپرسم جرم من معلم و استاد حقالتدریس چیست که حقوق حداقلی مرا به موقع پرداخت نمیکنند.
جرم من کارگر چیست که باید جهان زیستم در میادین کارگری شهر تعریف و خلاصه شود.
جرم من کولبر مرزنشین چیست که برای لقمەای نان پیشانیم باید سیبل تیراندازان شود.
جرم من جوان بیکار با تحصیلات عالیه چیست که باید وقت، انرژی و جوانیم را صرف اطلاعیەهای استخدامی فریبنده، مشمئز کننده و فرمالیته کنم.
جرم من چیست که سهمیەدار نیستم، آیا منی که سهمیه ندارم حق کار و اشتغال ندارم.
جرم من شهروند ایرانی چیست که ما را در درون چرخ دندەهای ماشین بوروکراسی انداختەاند و رها کردەاند.
جرم من روزنامەنگار و منتقد چیست که نباید قدرت را نقد کنم اگر نقد کنم مجرم هستم.
جرم من پدر بازنشسته و بیمار چیست که باید در ایام پیری برای رفع مایحتاج مازلویی زندگانیم به مسافرکشی روی بیاورم.
جرم من صاحب اندیشه و ایده، من استاد و فیلسوف چیست که حق ایدهپردازی را برای من تنگ کردەاید.
جرم من بەعنوان یک زن ایرانی چیست که باید همیشه پیرو بمانم و راهبر نشوم، جرم من اقلیت قومی و مذهبی چیست که ما را در درون آینه محدب میبینند.
جرم من روستایی چیست که شما به ندرت از دفترت بیرون میآید و خبر ندارید که در روستای من دیگر خبری از کوکب خانم و سفره با برکتش نیست.
جرم من چیست که من باید قربانی بیثباتی و پارادوکس در تصمیمات و مواضع شما شوم، جرم من چیست که هوای پاک میخواهم و دەها جرم دیگر...
اما اشکال کار، کجا است؟
شما که نمیخواهید بگویید ما مجرم هستیم چون حقوق خواندەاید و با اصل برائت آشنا هستید.
من نمیدانم شما پاسخی به مشکلات مذکور دارید. یا خیر؟
اما اجازه بدهید تا قبل از پاسخ شما به سوال، من یک جواب کوتاه بدهم. جدا از مشکلات ساختاری که من نیز همچون شما بدان آگاه هستم، باید با صراحت بگویم یکی از مشکلات بزرگ ما بعضا مواضع و تصمیمات پارادوکسیکال شما در چند سال گذشته و بەویژه در دو سه روز گذشته بوده است.
شعارهای انتخاباتی شما با عملکرد امروزتان بسیار فاصله دارد. ما میترسیم شما افراط در مصلحتگرایی خود پنداشته را بر امر واقع ترجیح دهید.
جناب رئیس جمهور حتما شما هم مثل من با این جمله آشنایی دارید «روزی از ارسطو میپرسند بین حقیقت و افلاطون کدام را دوست دارید ایشان در جواب میگویند من استادم افلاطون را دوست دارم، اما حقیقت را از وی بیشتر دوست دارم».
بنابراین ما از شما انتظار داریم بەعنوان رئیس جمهور این مملکت حقیقت را فدای غیر حقیقت نکنید و خدای ناکرده حقیقت را مورد معاوضه قرار ندهید.
امروز ما از شما انتظار شاهکار و سوپرمن بودن نداریم، فقط یک نقد اساسی داریم و آن اینکه ما بین شعارهای انتخاباتی شما با عملکردتان فرسخها فاصله می بینیم.
در نهایت اینکه ما دیگر مستمع خوبی برای جوابها تکراری و کلیشەای نیستیم.
انتظار ما از شما این است که شما به آنچه وظایف قانونی و توان اجرایی و در راستای حرف به حق مردم است، عمل کنید.
مشکل این است که شما در سیاست ایران معلق ماندەاید.