حمله قلبی هنرپیشه سرشناس ایرانی سر صحنه آتش سوزی + عکس
بازیگر سریال «مینو» درباره ماجرای مشکل قلبیاش سر صحنه فیلمبرداری صحبت کرد.
اولین بار که «عباس غزالی» به چشم مخاطبان آمد، حضور او در مجموعه «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمتاله بود که با روایت قصهای متفاوت از دوران جنگ تحمیلی توانست نظرهای بسیاری را به خود جلب کند.
غزالی در این سریال نقش جوانی شوریده را ایفا میکرد که مدام کارهای دور از ذهن از او سر میزد و در عین شوریدگی تصمیمهایی میگرفت که مخاطبان را حیرت زده کند. او پس از درخشش در این نقش تمام تلاش خود را کرد تا در هر اثری حضو پیدا نکند و حالا او بعد از مدتی کم کاری در عرصه سینما با سریال «مینو» این شبها میهمان خانههاست.
«مینو» روایت قصهای عاشقانه است که در بطن جنگ میگذرد و سرنوشت کاراکترهای آن با روزهای آغازین جنگ در خرمشهر و سقوط این شهر گره میخورد.
روزی را به یاد ندارم که در سریال زخمی نشده باشم
او در ادامه گفت: مساله دیگر لحن و لهجه رضا بود که باید با تمرین آنرا یاد میگرفتم و از آنجایی که بازیگری هستم که به شدت به تمرین معتقدم، برای این نقش هم مدت زیادی تمرین کردم. تعامل با نویسنده و کارگردان نیز بسیار تاثیرگذار بود. من از جمله بازیگرانی هستم هرگونه تمرین و مطالعه و دانشی کسب کنم سعی دارم در وجودم ته نشین کرده و از آنها در مواقع لزوم بهره ببرم. موقع بازی در نقش رضا هم سعی کردم از همه آنچه تاکنون در بازیگری تجربه کرده و یاد گرفتهام استفاده کنم.
بازیگر فیلم «قیچی» با اشاره به سختی های بازی در نقش رضا گفت: روزی را به یاد ندارم که در این سریال دست و پایم زخمی نشده باشد. اما این بخشی از کار بازیگری است و اصلا به همین خاطر بازیگری جزو مشاغل سخت دنیاست. شخصا همه این سختی ها را به جان میخرم و بازی در سریال «مینو» هم تجربه خوبی بود.
ماجرای از حال رفتن در گرمای ۵۰ درجه
غزالی در ادامه خاطره ای از زمان بازی در سریال تعریف کرد: در بخشی از قصه انبار گمرک آتش میگیرد و رضا با اضطراب به سمت آتش میدود تا ایمان را نجات دهد. این سکانس در گرمای ۵۰ درجه فیلمبرداری شد و حتی آسفالت خیابان نرم شده بود. در چنین وضعیتی باید به سمت آتش میدویدم و تقلا میکردم. آن صحنه بخاطر اینکه باید از چند زاویه و به صورت اسلوموشن و ساده فیلمبرداری میشد در چند برداشت انجام میشد و هربار من باید همه آن کارها را تکرار میکردم. وقتی کات آخر را شنیدم به قدری ضربان قلبم بالا رفته بود که تنفس برایم سخت شد و چشمانم سیاهی رفت. در آن لحظه فقط متوجه شدم که بچههای گروه روی سر و صورت آب میریزند و صدایم میزنند. آن روز تا ساعت یک ونیم شب در بیمارستان قلب زیر سرم بودم و دکتر بعد از انجام اکو به من گفتند دریچه قلبم آسیب دیده و باید فقط استراحت کنم.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.