تهدیدی به اسم الگوی اقتصاد قطری برای کشور
هدف کشورهای استماری از وابسته کردن اقتصاد ایران این است که جامعه ایران به کالاهای خارجی نیازمند باشد و بازار مصرف خوبی برای صنایع رو به رشد کشورهای غربی فراهم شود.
استقلال اقتصادی به معنی خودکفایی در رفع نیازهای اساسی و جلوگیری از سلطهٔ کشورهای دیگر بر اقتصاد بومی است. از مهمترین شاخصهای استقلال اقتصادی، عدم تأثیرپذیری گسترده از نوسانات و بحران اقتصادی در سطح جهان و ثبات ارزش پولی و نداشتن اقتصاد تک محصولی است.
از ابتدای انقلاب اسلامی با توجه به شعارهای اولیه که برگرفته از خواست صاحبان اصلی انقلاب اسلامی بود استقلال همواره مطرح بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی موقع به ثمر نشاندن شعارهای اولیه انقلاب و از جمله آنها استقلال بود. در زمینه استقلال با گذشت زمان و هر چه قدر که از پیروزی انقلاب میگذشت این نکته ثابت میشد که استقلال کشور در ابعاد مختلف بدون استقلال اقتصادی امکانپذیر نیست و به هین علت در طول تاریخ اسلامی همواره وابستگی اقتصادی و محاصرههای اقتصادی را در دستور کار خود قرار میدادند که تا قرن دهم و یازدهم قمری هیچ توفیقی برای آنها به دست نیامد اما بعد از افول تمدن اسلامی، کم کم وابستگیهای اقتصادی کشورهای مسلمان به کشورهای به کشورهای غربی و غیر مسلمان بیشتر شد. این وابستگی اقتصادی در ایران نیز اتفاق افتاد و تقریبا از سال 1300 به بعد مرتبا این وابستگی تشدید شده است.
تلاشها برای وابسته کردن اقتصاد ایران به خارج از کشور به طور مشخص از سال 1310 توسط دولتهای استعمارگری مثل انگلیس و فرانسه صورت گرفت. این دولتها برنامه ریزی های دقیق و عمیقی انجام دادند و بعدها آمریکا هم به این جریان ملحق شد و خصوصا در راستای تأمین اقتصادی رژیم صهیونیستی، تلاشهای زیادی انجام داد؛ برایند این اقدامات موجب شد که اقتصاد ایران، به سمتی پیش برود که هرچه بیشتر به اقتصادهای خارجی وابسته باشد. این وابستگی دو هدف کلی را دنبال می کرد:
از یک جهت، تلاشها براین اساس صورت می گرفت تا جامعه ایران به کالاهای خارجی نیازمند باشد و این نیازمندی باعث شود که محتاج به پول و درآمد برای تأمین این کالاها باشد و از آنجا که ایران کشوری است که نفت گاز و منابع زیر زمینی زیادی دارد می تواند منبع خوبی برای تولید کشورهای استعمارگر محسوب شود و نیازهای آنها را تأمین نماید.
نتیجه این فرایند این بود که با وابستگی ایران به کشورهای خارجی، دولت مجبور شد تا منابع زیر زمینی را ولو کم و متناسب با شرایطی که بیگانگان می خواستند به فروش برساند تا ما یحتاج زندگی مردم را از همان کشورهای خارجی تأمین نماید و خطری کشور ایران را تهدید میکرد آن بود که کشورهای تأمینکننده منابع غذایی ایران هر لحظه اراده میکردند میتوانستند بخش عظیمی از ما یحتاج روزانه مردم را قطع کنند مثل شرایط کنونی کشور قطر که در سه روز با بحران کمبود مواد غذایی رو به رو شد و اگر کشورهای چون ایران و ترکیه نیز وارد بازی کثیفی که عربستان طراحی کرده بود میشدند مشخص نبود که چه فاجعهی انسانی صورت میپذیرفت.
هدف دومی که از وابسته کردن ایران به کشورهای خارجی دنبال می شد، این بود که بازار مصرف خوبی برای صنایع رو به رشد کشورهای غربی فراهم شود. قبل از انقلاب اسلامی وضعیت اقتصاد ایران به جهت وابستگی وضعیت مناسبی نداشت؛ از جهتی سعی میشد تا بیشتر منابع کشور و هزینه های دولتی از طریق فروش نفت تأمین شود؛ از این جهت صادرات نفت خام به صورت مرتب افزایش پیدا میکرد و در اوج خود به روزی شش میلیون بشکه در روز رسید. این در حالی بود که درآمد ارزی حاصل از نفت، صرف تأمین مایحتاج اصلی کشور می شد. امروزه بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی، تلاش مسئولان در حوزه اقتصادی بیشتر به فروش بیشتر نفت محدود شده است و وعدهی پیشی گرفتن از قطر را در آیندهای نه چندان دور در حوزه استخراج نفت دادهاند؛ حال سوال این است، آیا افزایش خام فروشی نفت به سود اقتصاد ایران است؟
این اهداف استعماری در صورت تک محصولی بودن و خام فروشی نفت برای مسیر را برای استعمارگران مهیا میکند اما در بررسی اثرات کوتاه مدتی که خام فروشی نفت برای اقتصاد کشور دارد، ابتدا شاید تصور شود که اثرات کوتاه مدت مثبتی دارد اما اگر چنین درآمدی وارد هزینههای جاری کشور شود فضای تورمیاش جیب مردم را بیشتر خالی میکند و وقتی این موضوع ناراحتیاش بیشتر میشود که درآمدها صرف هزینههای جاری دولت شود.
در قبل از انقلاب این وابستگی باعث شده بود که بخش کشاورزی ما به شدت در خطر قرار بگیرد و به مرز نابودی برسد همانگونه که طبق آمار کل تولیدات کشاورزی پیش از انقلاب تنها کفاف 33 روز زندگی مردم ایران را می داده است و برای تأمین مابقی آن باید محصولات کشاورزی وارد می شد و بیشتر از هم رژیم صهیونستی وارد کشور می شده است.در بخش صنعت به جهت همین وابستگی ها، صنعت ایران با وضعیت مناسبی روبه رو نبوده است. هر چند که چند برنامه صنعتی کردن اقتصاد پیش از انقلاب توسط دولت وقت اجرا شد اما عمدتا رویکرد توسعه صنعتی به سمت مونتاژ بوده است؛ به عبارت دیگر هر چند صنایعی در ایران ایجاد شد اما عمومما صنایعی بود که با هدف تقویت صنایع مشابه در خارج ار کشور شکل گرفته بودند.
به عنوان مثال، وقتی صنعت خودروسازی که تحت لیسانس و وابسته به یک شرکت چند ملیتی خارجی است و در کشور ایجاد می شود، دو مسئله اتفاق می افتد؛ از یک سو بابت برند شرکت خارجی که استفاده می شود، مبلغی به آن شرکت پرداخت می شود و از طرف دیگر این صنعت برای خدمات فنی، لوازم یدکی و طراحی ها، همچنان نیازمند به آن کشور خارجی خواهد بود عمدتا صنایع منتاژ به این صورت اند که در داخل کشور کارخانه ای تأسیس می شود که صرفا قطعات یدکی خارجی را وارد و سر هم می کند. در واقع نمی توان نام این فرایند را توسعه صنعتی گذاشت، بلکه می توان گفت که صرفا ارزش افزوده ای در داخل کشور ایجاد می شود اما اثر چندانی در قطع وابستگی اقتصادی کشور نخواهد داشت.
مقصود نگارنده عدم توسعه در استخراج نفت و گاز نیست بلکه منظور این است که اگر به موازات توسعه استخراج نفت صنایع تبدیلی توسعه پیدا نکند شاید اثراتش برای اقتصاد مخربتر از منافعش باشد. کشور نروژ به عنوان یک کشور اروپایی که از نعمت نفت به میزان قابل توجهی برخوردار است اما هیچگاه درآمدهای نفتیاش را به هزینههای جاری کشور اختصاص نمیدهد و در توسعه زیر ساختهای خود مورد استفاده قرار میدهد.
همانگونه که گفته شد از اهداف انقلاب اسلامی تحقق استقلال اقتصادی بوده است و اصل چهل و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به بررسی استقلال اقتصادی میپردازد. در ابتدای این اصل چنین آمده است: «هدف عالی جمهوری اسلامی ایران، تحقق استقلال اقتصادی، رفع فقر و برآوردن نیازهای در حال رشد انسانهاست» اما اکنون مشاهده میشود به این اصل اساسی در قانون اساسی برخی مسئولینی که هویت قانونی خود را از آن گرفته اند بیتوجهاند و برخی اقدامات استقلال اقتصادی کشور را زیر سوال میبرند چراکه هیچ اقتصاد دانی نیست که در تعریف استقلال اقتصادی به دو مولفه خودبسندگی در رفع نیازهای اساسی و جلوگیری از سلطهٔ کشورهای دیگر اشاره نکند اما برخی اقدامات خواسته و ناخواسته بر خلاف این دو مؤلفه صورت میگیرد.