۴ پرونده عجیب و هولناک که هنوز حل نشده اند
روزانه قتلها و جرمهای عجیب و غریب زیادی اتفاق میافتند؛ اما بعضی از این جنایات هیچ وقت حل نمیشوند و تنها به داستانی باورنکردنی تبدیل میشوند.
پروندههای جنایی از جذابیت خاصی برخوردارند؛ مخصوصا زمانی که هنوز حل نشده باشند. در این جا ۴ پرونده عجیب و هولناک که هنوز حل نشده اند را با هم میخوانیم.
۱- ماسکهای سربی
در ۲۰ آگوست ۱۹۶۶، یک پسر بچه که در حال بادبادک بازی بود، جنازه دو مرد برزیلی را در ریو د ژانیرو پیدا کرد. هر دو مرد کت و شلوار، جلیقه ضدآب و ماسکهای سربی پوشیده بودند. ماسکهایی شبیه همانهایی که شما را از تشعشعات رادیویی حفظ میکنند. در کنار جسدهای این دو مرد که با علف پوشیده شده بود، دو حوله، یک بطری آب و یک دفترچه یادداشت نیز پیدا شد.
به گزارش فرتاک نیوز،سه روز قبل از پیدا شدن اجساد، این دو مرد با مقدار زیادی پول نقد، شهر کمپوس را ترک کرده بودند. آنها اظهار کرده بودند برای خرید ماشین و یک سری وسایل به سفر میروند. اطلاعات بیشتری درباره این دو مرد کشف شد که نشان میداد آنها تکنسینهای برق و دانشمندان عرفانی هستند و به ارواح و موجودات فرازمینی علاقه دارند.
میگل و مانوئل چند ساعت قبل از مرگشان، در یک رستوران برای خرید آب توقف کرده بودند. پیش خدمت رستوران که آخرین نفری بود که آنها را زنده دیده بود، بعدها به ماموران گفت:"انگار آنها خیلی عجله داشتند؛ مخصوصا میگل که دائم به ساعتش نگاه میکرد. "
به نظر میرسید دلیلی برای این عجله وجود داشته باشد. وقتی ماموران دفترچه یادداشت این دو نفر را بررسی کردند، متن ذیل را پیدا کردند:"۱۶:۳۰ در مکان مقررشده باش. ۱۸:۳۰ کپسولها را قورت بده. پس از اثر محافظ فلز، منتظر سیگنال ماسک باش. "
تا به امروز، دلیل مرگ میگل و مانوئل پیدا نشده است.
۲- آتش سوزی خانواده سادر
در شب کریسمس سال ۱۹۴۵، خانه خانواده سادر در ویرجینیای غربی شعله ور شد. در حالی که پدر و مادر خانواده و چهار فرزندشان بیرون فرار کردند و بیرون آمدند، ۵ کودک دیگرشان در خانه ماندند.
جورج، پدر خانواده، چندین بار سعی کرد فرزندانش را نجات دهد؛ اما هر بار شکست میخورد. تلفن کار نمیکرد، نردبان در جای همیشگی اش نبود و ماشین جورج نیز روشن نمیشد. یکی از بچهها که از خانه خارج شده بود، سریعا به سمت خانه همسایه دوید تا به آتش نشانی زنگ بزند. متاسفانه، چون زمان جنگ جهانی دوم بود، آنها نیروی کافی نداشتند و با یک روز تاخیر رسیدند. تا آن موقع، از خانه سادر تنها یک خرابه باقی مانده بود که از آن دود بلند میشد.
ماموران، دلیل آتش را جرقه در سیستم برق خانه اعلام کردند؛ در حالی که جورج به تازگی سیمهای برق را عوض کرده بود و شرکت الکتریکی منطقه نیز ادعا کرد که سیستم برق خانه امن بوده است. به طرز عجیبی، بقایای بدن ۵ کودکی که در خانه بودند، در خرابه پیدا نشد. محققان اظهار کردند آتش آن قدر داغ بوده که بدنهای آنها را سوزانده است.
اتفاقاتی که قبل از آتش سوزی خانه پیش آمده بودند، تنها اوضاع را پیچیدهتر کردند. جورج یک منتقد محلی بنیتو موسولینی، دیکتاتور ایتالیایی، بود و این به مزاج جوامع ایتالیایی واقع در آمریکا خوش نمیآمد. در روزهای قبل از آتش سوزی، دو مرد سادر را ملاقات کردند. یکی از آنها بیمه عمر میفروخت و دیگری دنبال کار بود. هر دوی این مردان، به جورج درباره آتش سوزی خانه اش هشدار داده بودند.
وقتی خانه آتش گرفت، مشخص شد که سیم تلفن آنها از قبل قطع شده بوده است. هم چنین نردبان سرجای خودش نبود و در یک خاک ریز رها شده بود. بعدها، گزارشها از دیدن ۵ فرزند خانواده سادر یک ناهار خوری در روز بعد از حادثه خبر دادند. چند سال بعد، جنی سادر نامهای بی نام و نشان دریافت کرد که در آن عکسی از یک مرد بود. مرد دقیقا شبیه یکی از پسران گم شده جنی بود. هم چنین اسم پسر مفقود شده، در پشت عکس نوشته شده بود.
۳- سه اسپرینگ فلید
سه زن به طور رمزآلودی در زمانی بین شب ۶ ژوئن و صبح ۷ ژوئن ۱۹۹۲، از خانهای در اسپرینگفیلد ایالت میسوری، غیب شدند. بعد از جشن فارغ التحصیلی دبیرستان، سوزان استریتر ۱۹ ساله و استیسی مک کال ۱۸ ساله، برای وقت گذراندن به سمت خانه یکی از دوستانشان رفتند. اما وقتی دیدند آن جا بسیار شلوغ است، تصمیم گرفتند به خانه استریتر بروند. مادر سوزان نیز در خانه منتظر آنها بود.
صبح روز بعد، وقتی دوستان سوزان و استیسی به خانه سوزان رفتند تا آنها را با خود به پارک آبی ببرند، متوجه شدند هیچ کس در خانه نیست. هیچ چیزی در خانه دست نخورده بود؛ کیف ها، کلیدها، لباسهای تا شده، همه سرجای خود بودند. تنها چیزی که توجه را جلب میکرد، چراغ ایوان جلویی خانه بود که شکسته بود.
در دسامبر سال ۱۹۹۲، یک خبرچین با خط تلفنی مربوط به "جنایتکاران تحت تعقیب" تماس گرفت و ادعا کرد اطلاعاتی راجع به این پرونده حل نشده دارد. هرچند، تماس گیرنده قبل از این که به مامورین متصل شود، گوشی را قطع کرد.
در ۱۹۹۷، مجرم محکوم به آدم ربایی، دزدی، و مظنون قتلهای ایالت فلوریدا، رابرت کرگ کاکس، به خبرنگاران گفت که این سه زن به قتل رسیده و دفن شده اند و هیچ وقت نیز پیدا نخواهند شد. هرچند، ادعاهای او دارای تناقض بود و این باعث میشد ماموران نتوانند تشخیص دهند که آیا این ادعاها راست هستند یا دروغ.
محققان هم چنین اطلاعاتی مبنی بر این که این زنان زیر خرابههای پارکینگ یک بیمارستان محلی دفن شده اند، دریافت کردند. هنگامی که یک خبرنگار حوزه جنایی و یک مکانیک، گوشههای پارکینگ را با رادار نافذ زمین، اسکن کردند، حضور ۳ شی غیرمعمول را زیر خاک حس کردند. پلیس اسپرینگ فیلد اظهار کرد که نمیتواند مجوز کندن زمین را بدهد؛ چرا که اسکنها دقیق نبوده اند.
۴- ظهور مجدد دردسرساز نیکلاس بارکلی
در این پرونده حل نشده، ماجرای پسری ۱۳ ساله به نام نیکلاس بارکلی را خواهیم خواند که در ۱۳ ژوئن ۱۹۹۴، بعد از یک روز بسکتبال بازی کردن با دوستانش در منطقه سن انتونیو، ناپدید شد. نیکلاس جوانترین فرزند یک خانواده ۵ نفره بود و سابقهای طولانی در دردسر درست کردن داشت. او مدرسه نمیرفت، با خانواده اش دچار درگیری میشد و حتی قبلا فرار هم کرده بود.
نیکلاس در روزی که ناپدید شد، به خانه زنگ زده بود تا از مادرش بخواهد به دنبال او برود؛ اما مادرش خواب بوده و برادرش هم از بیدار کردن او خودداری کرده بوده است. به این ترتیب؛ نیکلاس نه آن روز و نه هیچ وقت دیگر به خانه نیامد. البته منظور، نیکلاس واقعی است!
۳ سال پس از ناپدید شدن نیکلاس، خانواده بارکلی تماسی از پسری دریافت کردند که ادعا میکرد فرزند گم شده آن هاست. طبق اظهارات پسربچه، او را دزدیده بودند و سپس در اسپانیا به عنوان برده فروخته بودند.
بارکلیها بسیار از پیدا شدن پسرشان خوش حال شدند؛ اما لحظهای که نیکلاس پایش را از هواپیما روی زمین گذاشت، مشکل بزرگی پدیدار شد. نیکلاس اصلا شبیه پسربچهای که سه سال پیش ناپدید شده بود، نبود. این شیاد ادعا کرد آدم ربایانش از طریق شیمیایی رنگ چشم و موی او را تغییر داده اند. البته مشکل دیگر این بود که او لهجه غلیظ فرانسوی داشت!
هنگامی که یک تیم تلویزیونی در حال فیلم برداری از اتفاقات پیش آمده برای خانواده بارکلی بود، یک کارآگاه خصوصی مشغول تحقیقات شد و عکسهایی پیدا کرد که نشان از تفاوتهای فیزیکی نیکلاس غیب شده و نیکلاس جدید داشت. به زودی، FBI نیز وارد ماجرا شد و وقتی از کسی که ادعا میکرد نیکلاس است، اثر انگشت و تست DNA گرفت، مشخص شد او در واقع شیاد زنجیره ای، فردریک پیر بوردین ۲۳ ساله است که تا به حال ۵۰۰ هویت جعل کرده که سه تای آنها هویت بچههای گم شده بوده اند.
در ۱۹۹۸، بوردین به جعل پاسپورت و جعل هویت اعتراف کرد و بنابراین ۶ سال به زندان افتاد. نیکلاس بارکلی واقعی هنوز پیدا نشده است.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.