ماجرای ۱۵ روز سرگردانی دختر فراری که به یک پسر پناه برد
این دختر جوان پس از فرار از خانه دچار سرنوشت عجیبی شد.
دختری 17 ساله هستم، حدود یک سال است با پسری آشنا شدهام و پس از مدتی به دلیل اختلافاتی که در خانهمان وجود داشت، به مدت 15 شب فرار کردم و دستگیر شدم و دوباره به خانه برگشتم. پدر و مادرم از هم جدا شدهاند و پدرم معتاد است. از گذشته خود رنج میبرم و بیزارم. نمیدانم باید چکار کنم.
پدیده خانهگریزی یک فرآیند روانی و اجتماعی را در برمیگیرد که آسیبهای فراوانی به مهمترین پایگاه اجتماعی یعنی خانواده وارد میآورد. محیط خانواده باید گرم و صمیمی و عاری از هرگونه میکروب مخرب و آسیبزا باشد. از این رو محیط خانواده، نقش پدر و مادر و... در شکلگیری شخصیت کودکان با اهمیت است.
فرار به دنیای تباهی / ماجرای تلخ دختران فراری
وقتی محیط خانواده امن نباشد و جایی برای زیستن نباشد و افراد خانواده در این محیط احساس خطر کنند، به خانهگریزی و فرار از خانه مجبور میشوند. به هر حال خانواده و خانه نقش مهمی در ساخت افراد دارد و فرار از خانه یک پدیده خطرناک اجتماعی است که هر روز بر آمارهای اجتماعی و خانوادگی میافزاید.
دکتر رضا احمدی، روانشناس و مدرس دانشگاه در خصوص برخی رفتارهای ناپسند در نوجوانی و جوانی میگوید: در فرآیند مساله و معضل فرار از خانه که پدیدهای با قدمت طولانی در برخی جوامع است، شاهد آن هستیم که میتوان این مساله را اینگونه ارزیابی کرد. زمانی که میزان تنشهای خانوادگی از حد توان فرد بیشتر شود و فرد دچار فقدان تحمل و ناکامیها شود، ممکن است اقدام به فرار از خانه و مسائلی از این قبیل گرفته و برای خروج از وضعیت اضطراری و نجات دادن آرمانگرایانه خود از دست افرادی که هیچگاه وی را درک نمیکنند، دست به هرکاری بزند. وقتی به نیازهای عاطفی فرد پاسخ داده نمی شود، دیده میشود در اینگونه موارد معمولا شاهد دو گونه خانواده و سبک فرزندپروری هستیم.
زندگیهای آلوده به تباهی پس از فرار از خانه
این روانشناس با اشاره به سبکهای فرزندپروری ادامه میدهد: برخی از خانوادهها سبک فرزندپروری سختگیرانه و سهلگیرانه به جای شیوه صحیح مقتدرانه را به کار میگیرند. در این دو شیوه معمولا در سن نوجوانی که ادعای استقلال فکری، اجتماعی و... در تمام سطوح زندگی وجود دارد، نوجوان احساس تنش و فشار میکند و از طرفی خود را آماده ورود به دنیای جدیدی بدون مسوولیت خانوادگی و ماورای روابط سرد خانوادگی، خود را به اجتماعات یا گروههایی وارد میکند که میتواند آسیبهای جدیتری به دنبال داشته باشد. معمولا افرادی که از خانه فرار میکنند و اصطلاحا به نجات مابقی عمر خود میپردازند، سوژهها و قربانیان مناسبی برای منفعتطلبان و سودجویان بوده و گرفتاریهای زیاد و شدیدی برای خود و خانواده ایجاد میکنند. ادعای استقلالطلبی در نوجوانان به جهت بحران هویت در این سن پایهریزی میشود و از این طریق این افراد معمولا آسیبهای ناخواستهای را به جان میخرند.
آشیانه خالی از مهر عامل فرار دختران و پسران
دکتر احمدی در ادامه میافزاید: در این بین افرادی هستند که قدرت ریسکپذیری نداشته و در جستوجوی هیجان نیستند، اما ناخواسته و ندانسته با تصمیم به ترک موقت خانواده و خانه به دام میافتند. لازم به ذکر است خانوادهها در این میان مجبور به پذیرش بیقید و شرط خواستههای فرار بوده و برای پیشگیری از وقوع مجدد آن به بهانه درک احساسات و عواطف او باج های بیشتری پرداخت میکنند و این مساله خود میتواند شالوده شخصیت را در سن نوجوانی تغییر داده، از این رو آمادهخواهی و فزونخواهی را در آنان تقویت میکند. پیشنهاد میشود در صورتی که چنین اتفاقاتی رخ داد، قبل از هرگونه اقدام هیجانی یا رفتار نامناسب با کمک متخصصان ریشهها و عوامل زمینهساز آن را پیدا کرده و ابتدا دلایل آن را یافته و به رفع موانع در زمینه برقراری ارتباط سالم با فرزند و اعضای خانواده قدم بردارد. سپس با آگاهی و برنامهریزی دقیق سعی کرده یک گام از خواستههای فرزند در زمینه آگاهی و اطلاعات جلوتر رود و به پیشبینی عواقب نوع برخورد روابط خود با دیگران بپردازد. به این سبب میتوان به آرامی شخصیت ظریف و حساس آنها را شناخت و به اقتضای صلاحدید با توجه به سن و جنسیت و میزان هوش و ذکاوت فرزند با آنها برخورد کرد.
این مدرس دانشگاه تصریح میکند: هرگز توصیه به اعمال پرخاشجویانه یا تلافیجویانه به آنان نمیشود و نیز از طرفی دیگر بیاهمیت جلوه دادن چنین موضوعی به مراتب خطر بیشتری برای اقدامات بعدی صورت میگیرد. عمدتا چنین افرادی در تیپهای شخصیتی آرمانگرایانه و بسیار حساس قرار گرفته و شناخت کافی از استعدادهای خود و توانمندیهای اجتماعی ندارند. ما با رویکردی اقتدارطلبانه سعی در اغنا و اثبات خود به بزرگسالان کرده و مسیر اشتباهی را به این منظور انتخاب کنیم که نقش خانواده در این میان بسیار مهم است. گاهی اوقات عوامل زمینهساز یا تسریعکننده این جریان در خانواده و والدین دیده میشود. وضعیت بد اقتصادی، میزان زیاد آشوبها و استرسهای خانوادگی از جمله مساله طلاق، متارکه، نزاعهای زناشویی، اعتیاد اعضای خانواده و فقدان محبت در کانون گرم خانواده میتواند بستر آمادهای برای بروز چنین مشکلاتی شود.
وی میافزاید: لازم به ذکر است طبق تحقیقات متخصصان، خانوادههایی که دچار نزاعهای زناشویی و خانوادگی هستند، به مراتب نسبت به خانواده های متارکه کرده که از یکدیگر جدا زندگی میکنند، اما هنوز طلاق نگرفتهاند میزان استرس و مشکلات پایهای بیشتری را نشان میدهند، یعنی میزان آسیب به فرزندان در خانوادههای دسته اول و دوم نسبت به خانوادههای دسته سوم به مراتب بیشتر بوده و تمام این دستهها از دیدگاه روانشناسی آسیبپذیری بالاتری نسبت به خانوادههای عادی دارند. این موضوع همیشه مورد تاکید روانشناسان قرار داشته که آرامش و تولید آرامش به عنوان یکی از کارکردهای مهم نظام خانواده با مسوولیت والدین است. ایجاد جوّ صمیمی و دوستانه در روابط خانوادگی بین والدین و فرزندان مانع تولید یا شناخت اغتشاشات شده و در نتیجه مانع بروز فقدان امنیت و آسایش در خانواده از دید نوجوان میشود. به این سبب در حالی که از روابط خانواده لذت میبرد، هیچ کانونی گرمتر از خانواده پیدا نکرده و همیشه به انزجار از روابط خارج از خانه عقیده دارند.
دکتر احمدی در پایان به عوامل دیگر اشاره میکند و میگوید: برخی دختران و پسران به اختلالات شخصیتی مانند ناسازگاری اجتماعی و افسردگی مبتلا هستند که ترجیح میدهند کمتر در گروه و جمعهای خانوادگی باشند، از این رو از برقراری یک ارتباط سالم در خانواده هراس دارند و اغلب روابط بزهکارانه را به روابط دوستانه ترجیح میدهند. ضعیف بودن اعتقادات مذهبی و ضعف در اعتماد به نفسشان عامل دیگری به شمار میرود. همچنین عواملی چون مدگرایی و ترویج مدهای نابهنجار و فقر فرهنگی نیز عامل اصلی به شمار رفته که باعث فرار دختران میشود. همچنین تاثیر رسانههایی چون ماهواره و اینترنت باعث میشود این آسیب افزایش پیدا کند. به هر حال پدیده فرار از خانه آسیبی جدی است که کارکردهای مثبت خانواده را تهدید میکند
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.