مامور فداکار زندگی بخشید +عکس
مامور جوان پلیس در اقدامی خداپسندانه بهدنبال مرگ مغزی دختر 15 سالهاش، در ماه مهمانی خدا اعضای بدن او را به چهار بیمار هدیه کرد.
روحالله آغوشانی 38 ساله صاحب دختر 15 ساله و دو پسر 9 و دو ساله بود. او که یکی از ماموران انتظامی تهران بزرگ است، اوایل خرداد امسال همراه همسر و سه فرزندش برای دیدار با خانوادهاش به شهرستان رفته بود. آنها صبح روز 4 خرداد در حال بازگشت به تهران بودند که خودروی تیبای آنها در جاده سمنان ـ دامغان واژگون شد.
همسر 35 ساله او به نام خدیجه و دختر 15 سالهاش زهرا در این تصادف مصدوم و روانه بیمارستان شدند که ساعاتی بعد خدیجه بهدلیل شدت صدمات فوت کرد. تلاش پزشکان برای نجات زهرا ادامه داشت تا اینکه سهشنبه هفته گذشته پزشکان اعلام کردند زهرای نوجوان مرگ مغزی شده و دیگر امیدی به بازگشت او به زندگی نیست.
پدر با شنیدن حرفهای پزشکان که امکان اهدای بدن او وجود دارد، تصمیم مهم خود را گرفت و رضایت داد چهار عضو بدن یگانه دخترش در ماه مهمانی خدا در واحد فراهمآوری اهدای عضو بیمارستان سینای تهران به چهار بیمار اهدا شود.
روحالله آغوشانی، پس از این تصمیم مهم زندگیاش به جامجم گفت: ساعت 9 چهارم خرداد امسال همراه همسر و سه فرزندم به سمت تهران حرکت کردیم. در محورسمنان ـ دامغان آفتاب تندی به چهرهام خورد. یک لحظه نتوانستم خودرو را کنترل کنم و خودرو واژگون شد. همسرم و زهرا در این تصادف مصدوم شدند. با حضور امدادگران اورژانس در محل تصادف آن دو را به بیمارستان دامغان منتقل کردیم.
وی ادامه داد: همسرم بعد از دو ساعت فوت کرد. اما همچنان پزشکان تلاش میکردند جان دختر نوجوانم را نجات دهند. بعدا او را به بیمارستانی در سمنان منتقل کردند. چند روزی که او آنجا بود کمی حالش رو به بهبود رفت اما بعد از چند روز دوباره حالش بد شد. سرانجام صبح سهشنبه 9 خرداد پزشکان به من اعلام کردند دخترم مرگ مغزی شده و دیگر امیدی به بازگشت او نیست.
مامور 38 ساله پلیس افزود: بعد از این که متوجه شدم امیدی به زنده بودن دخترم نیست، در مقابل تصمیم مهمی قرار گرفته بودم. سرانجام یاد حرفهای دخترم افتادم که همیشه با من و مادرش درباره اهدای عضو حرف میزد و میگفت؛ اگر حادثهای برایش رخ داد و مرگ مغزی شد، اعضای بدنش را اهدا کنیم. خودم و همسرم نیز همیشه از دخترم میخواستیم اگر برای ما حادثهای و مرگ مغزی رخ داد، به خواسته قلبیمان عمل کند و اعضای بدنمان را اهدا کند. یادم میآید مدتی پیش تلویزیون یک فیلمی درباره اهدای عضو پخش کرد که هر سه نفرمان بعد از دیدن آن فیلم تصمیم قطعی خودمان را گرفتیم.
وی گفت: فردی که مرگ مغزی میشود دیگر امیدی به زندگیاش نیست اما اگر اعضای بدن او در زمان طلایی به بیمار یا بیمارانی اهدا شود، آنهایی که سالهاست با مرگ دست و پنجه نرم میکردند، شاید نجات یابند و زنده بمانند. چه تصمیمی بهتر از این که هدیهبخش زندگی ای باشی که خداوند آن را به ما هدیه کرده است.
پدر داغدیده ادامه داد: بعد از اینکه متوجه شدم زهرا مرگ مغزی شده، نزد پزشک بیمارستان رفتم و اعلام کردم برای رضای خداوند و شادی روح دخترم و خواسته قلبی او که اهدای عضو بود، میخواهم اعضای بدنش را اهدا کنم.
برگههای رضایتنامه را امضا کردم و روز بعد پیکر دخترم به واحد فراهمآوری پیوند اعضای بیمارستان سینای تهران منتقل شد و در آنجا کبد، دو کلیه و قلب مهربان دخترم به چهار بیمار اهدا شد.
وی گفت: از این که میبینم زهرایم نجات پخش چهار نفر شده خیلی خوشحالم. میدانم زهرا و مادرش از این تصمیمی که گرفته ام راضیاند. امیدوارم گیرندگان عضو بخوبی از اعضای بدن زهرا نگهداری کنند. اگر شرایط مهیا شد میخواهم با آنها ملاقات کنم، بخصوص فردی که قلب دختر مهربانم در سینه او میتپد.