دخترجوانم برای خرید از خانه خارج شد و خواستگارش آن بلای شوم را بر سرش آورد!
خواستگار کینهجویی که دختر مورد علاقهاش را با نانچیکو به قتل رسانده بود با رضایت اولیایدم از مرگ نجات یافت.
هجدهم اسفندماه سال 93، مردی افغان، مأموران پلیس پاکدشت را از ناپدیدشدن ناگهانی دختر 18 سالهاش به نام کریمه باخبر کرد. او گفت: شب گذشته دخترم برای خرید از خانه خارج شد، اما هرچه منتظرش شدیم، بازنگشت. بعد از طرح شکایت، تحقیقات در جریان بود تا این که پدر کریمه با مأموران تماس گرفت و گفت: پسری به نام فؤاد که افغان و خواستگار دخترش بود، تماس گرفته و مدعی شده دخترش را به قتل رسانده و جسد را در خرابهای رها کرده است. بعد از آن مأموران خود را به محل مورد نظر رساندند، جسد کریمه را در حالی که نانچیکو دور گردنش پیچیده شده بود، کشف کردند.
در شاخه دیگری از تحقیقات متهم 25 ساله که برای فرار به افغانستان راهی مرزهای شرقی کشور شده بود، بازداشت شد. متهم به جرمش اعتراف کرد و گفت: من خواستگار کریمه بودم. وقتی به خواستگاریاش رفتم با جوابمنفی روبهرو شدم به همین دلیل نقشه قتل او را کشیدم. روز حادثه او را به بهانهای به محل خلوتی کشاندم و با نانچیکو او را خفه کردم.
بعد از اقرارهای متهم و کامل شدن تحقیقات، پرونده تکمیل و به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و روز گذشته روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی زالی و مستشار اسلامی قرار گرفت. در جلسه رسیدگی بعد از قرائت کیفرخواست، اولیایدم در جایگاه حاضر شدند.
پدر مقتول گفت: در دادسرا برای متهم درخواست قصاص داشتم، اما به خاطر ناتوانی در پرداخت تفاضل دیه با پرداخت دیه از سوی متهم اعلام گذشت میکنم. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: کریمه هم از تبعه افغان بود و چندسالی بود که او را میشناختم. وقتی به خواستگاری کریمه رفتم خانواده او بدون هیچ دلیلی مخالفت کردند. خیلی سعی کردم پدرش را راضی کنم، اما موفق نشدم. از طرفی کریمه را دوست داشتم و نمیتوانستم او را فراموش کنم. مدتی از این قضیه گذشت تا اینکه احساس کردم او با پسر دیگری ارتباط دارد. او در خصوص قتل گفت: این سوءظن مرا اذیت میکرد و مخالفتهای پدرش مرا عذاب میداد به همین دلیل تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم تا دست کسی به او نرسد! شب حادثه حوالی خانه پدر کریمه کمین کردم. وقتی کریمه برای خرید بیرون آمد جلو رفتم و از او خواستم به خرابه پشتخانه بیاید تا با هم صحبت کنیم. وقتی به آنجا رفتیم با سنگ به سرش زدم و با نانچیکو او را خفه کردم. بعد از آن جسد را پشتدیوار خانه پدرش رها کردم و فرار کردم. ساعاتی بعد با پدرش تماس گرفتم و آدرس محل جسد را به او دادم. متهم در ادامه گفت: بعد از قتل قصد فرار داشتم که توسط مأموران دستگیر شدم.
متهم در آخرین دفاعش گفت: از کاری که کردم پشیمانم و تا آخر عمر عذاب وجدان رهایم نمیکند. همیشه چشمهای معصوم آن دختر جلوی نظرم هست. از خدا و خانواده اولیایدم میخواهم مرا ببخشند. در پایان هیئت قضایی برای صدور حکم وارد شور شد.