نقشه شوم بهنام برای دختر جوان/ او را بعد از تجاوز از طبقه سوم به پایین پرتاب کرد+جزییات
مرد خائن که با فریب دختر جوان او را به خانهاش کشانده بود و وقتی با همسرش روبهرو شد از ترس، دختر جوان را از طبقه سوم به خیابان پرت کرد.
چند روز قبل صدای مهیبی در یکی از محلههای تهران، همسایهها را به خیابان کشاند. آنها مرد میانسالی را دیدند که به سختی پیکر خونین و نیمه جان دختر جوانی را روی زمین می کشاند. با دیدن این صحنه اهالی محل بلافاصه جلو رفتند تا به آنها کمک کنند اما مرد میانسال با دیدن اهالی پا به فرار گذاشت.
دختر جوان بلافاصله به بیمارستان منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت. بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت که وی به علت سقوط از ارتفاع مجروح شده اما قبل از آن مورد آزار و اذیت نیز قرار گرفته است.
باتوجه به مشکوک بودن ماجرا، بلافاصله موضوع به پلیس و بازپرس محمدامین تقویان اعلام شد. با گزارش این خبر، به دستور بازپرس جنایی تحقیقات آغاز شد و دختر جوان پس از بهبودی نسبی گفت: در یک شرکت خصوصی کار می کنم. همه به من می گفتند صدای خوبی برای گویندگی دارم به همین خاطر تشویق شدم تا به کلاس گویندگی بروم در همین کلاسها با بهنام آشنا شدم. او هم از ماه ها قبل در این کلاسها شرکت می کرد، چند ماهی که گذشت او به من ابراز علاقه کرد و گفت که همسرش را طلاق داده و بچه هایش نیز با همسرش زندگی می کنند. بهنام به من پیشنهاد ازدواج داد. از آنجا که هر دو به هنر علاقه مند بودیم و به نظرم مرد خوبی بود به او پاسخ مثبت دادم. غافل از اینکه پشت این ابراز علاقه، نقشه هایی شیطانی پنهان است.
دختر جوان ادامه داد: چند روزی از پیشنهاد ازدواج بهنام گذشته بود که او با من تماس گرفت و گفت پدر و مادرش میخواهند مرا ببینند. از طرفی هم مدعی شد که کار گویندگی مناسبی برایم پیدا کرده که بعد از دیدار با والدینش با آنها نیز قرار ملاقات گذاشته است. ابتدا مخالف رفتن به خانه بهنام بودم؛ اما آنقدر اصرار کرد که راضی شدم. خانه آنها در طبقه سوم ساختمانی بود و مقابل در ورودی نیز چندین جفت کفش زنانه و مردانه بود که مرا متقاعد کرد خانواده اش خانه هستند. اما زمانی که وارد خانه شدم، کسی آنجا نبود و ناگهان بهنام به من حمله کرد و مرا مورد اذیت و آزار قرار داد. بهنام مرا به بهانه دیدن خانواده اش و گویندگی به خانه اش کشانده بود تا نقشه شیطانی اش را اجرا کند.
در این میان ناگهان زنگ خانه به صدا درآمد. صدای زنی به گوش می رسید که مدام بهنام را صدا می زد و از او می خواست در را باز کند. بهنام کلید را داخل قفل گذاشته بود و زن جوانی که پشت در بود نمی توانست آن را باز کند. بهنام که خیلی ترسیده بود با پدرش تماس گرفت و گفت همسرش پشت در است و نمی داند چه کار کند. پدرش نیز از بهنام خواست تا مرا از پنجره به پایین بیندازد. هر چه مقاومت کردم، زورم به بهنام نرسید از طرفی صدای پدر بهنام را از کوچه می شنیدم که می گفت بندازش پایین من اینجا هستم. آنها می خواستند مرا به قتل برسانند تا راز خیانت بهنام و آزار و اذیت مرا مخفی نگه دارند. بالاخره بهنام مرا به پایین انداخت و مرگ را با چشمانم دیدم. پدرش به محض افتادن من، به طرفم آمد و مرا در همان وضعیت که خونین و نیمه جان بودم در خیابان می کشاند. کم کم جمعیت زیادی به خیابان آمدند و او به ناچار مرا رها کرد و متواری شد.
با شکایت دختر جوان، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بازداشت پدر و پسر را صادر کرد. اما زمانی که کارآگاهان پلیس راهی خانه او شدند، مشخص شد که هر دو متواری شده اند و بررسی ها برای دستگیری آنها ادامه دارد.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.