مادرشوهرم مچم را گرفت، او را کشتم
از مدتی قبل با مردی به نام سامان آشنا شده بودم. ارتباط ما در حد رفت و آمد عادی بود، اما یک روز که با هم قرار داشتیم، مادرشوهرم ماجرا را فهمید. ترسیدم همه چیز را به همسرم بگوید برای همین با همدستی سامان، او را به بهانه مهمانی به تهران کشاندیم و پس از کشتنش، جسد او را در چاهی اطراف تهران انداختیم.
اسفند ۸۹، مردی با مراجعه به یکی از کلانتریهای پایتخت از ناپدید شدن ناگهانی مادرش خبر داد و گفت: «محل سکونت ما در آبیک قزوین است. مادرم چند روز پیش برای دیدن آشنایانمان به تهران آمد، اما به طور ناگهانی ارتباطش با ما قطع شد.»
با ثبت این شکایت، تحقیقات کارآگاهان از خانواده شاکی آغاز و در همان ابتدا مشخص شد یکی از عروسهای خانواده به نام ناهید با مادرشوهرش اختلافات شخصی دارد. با کسب این سرنخ، ناهید به کلانتری احضار و در بازجوییها پرده از سرنوشت هولناک مادرشوهرش برداشت.
او گفت: «از مدتی قبل با مردی به نام سامان آشنا شده بودم. ارتباط ما در حد رفت و آمد عادی بود، اما یک روز که با هم قرار داشتیم، مادرشوهرم ماجرا را فهمید. ترسیدم همه چیز را به همسرم بگوید برای همین با همدستی سامان، او را به بهانه مهمانی به تهران کشاندیم و پس از کشتنش، جسد او را در چاهی اطراف تهران انداختیم.»
پس از اعتراف ناهید، سامان نیز در مخفیگاهش شناسایی و دستگیر شد. او محل اختفای جسد را به ماموران نشان داد، اما جسد به حدی متلاشی شده بود که تحقیقات ابتدایی پزشکی قانونی در کشف علت اصلی مرگ ناکام ماند. سرانجام پس از مدتی جزئیات پرونده تکمیل شد و برای رسیدگی در اختیار دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. جلسه دادگاه در آینده نزدیک برگزار میشود.