//
کدخبر: ۴۲۴۶۳۴ //

بی حیایی شوهرم حد و مرز ندارد/توی چشمانم نگاه کرد و گفت با دختران درارتباط است!

زن جوان گفت: شوهرم خیلی بی حیاست و توی چشمانم نگاه کرد و گفت با دختران دیگری در ارتباط است .

بی حیایی شوهرم حد و مرز ندارد/توی چشمانم نگاه کرد و گفت با دختران درارتباط است!
به گزارش فرتاک نیوز،

دختر ۲۱ ساله درباره سرگذشت خودگفت: هنوز نوزادی شیرخوار بودم که پدرم به جرم حمل محموله مواد مخدردستگیر و روانه زندان شد.

  • بیشتر بخوانید:

نوجوان ۱۶ساله همزمان با دو دختر سر سفره عقد نشست+ عکس

داریوش فریبم داد و بی‌عفتم کرد/ پدرم بفهمد میکشتم!+جزییات

ازهمان زمان مادرم در حالی مرا زیر بال و پر خودش گرفت که به دلیل شرایط سخت زندگی مدام عقده‌هایش را برسر من خالی می‌کرد تا حدی که تحقیر و سرزنش من برایش امری طبیعی بود. او مرا با دیگر هم سن و سال هایم مقایسه می کرد به طوری که دیگر از سرکوفت‌هایش خسته شدم و در همان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم.

هنوز ۱۰ سال بیشتر نداشتم که پدرم مشمول عفو قرارگرفت و از زندان آزاد شد. اما او یک سال بعد و در حالی که مادرم باردار بود ما را رها کرد و با زن جوانی که به عقد موقت خودش در آورده بود، عازم تهران شد و دیگر هیچ‌گاه پیش ما نیامد. در همین روزها بود که با پیشنهاد مادرم به خواستگاری پسر عمویم پاسخ مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم اما ۳ ماه بیشتر از دوران نامزدی ما نمی گذشت که روزی «شاهین» به چشمانم خیره شد و با بی حیایی خاصی گفت:«ما به درد هم نمی خوریم!»

باورم نمی شد که به همین راحتی سرنوشت و آینده مرا به بازی گرفته بود اما او ادعا می کرد با دختران دیگری رابطه دارد و تنها به خاطر دلسوزی خانواده اش با من ازدواج کرده است!

خلاصه شاهین دادخواست طلاق داد و من درحالی در ۱۲سالگی از او جدا شدم که هنوز نمی فهمیدم چرا ازدواج کردم و به چه دلیل جدا شدم. با آن که در آغاز دوره نوجوانی ضربه سختی بر روح و روانم وارد شده بود باز هم مادرم به سرزنش های خشم آلود خودش ادامه می داد و مرا مقصر این زندگی فلاکت بار می دانست. من هم متاسفانه با افکار و تصمیم های اشتباه و برای فرار از این شرایط با پسر جوانی آشنا شدم که در زمینه تهیه و توزیع مشروبات الکلی فعالیت داشت.

این ارتباط خیابانی مرا نیز به مرداب خلافکاری کشاند تا جایی که برای تهیه و توزیع مشروبات الکلی دست ساز در کنار«بهنود» قرار گرفتم و خودم نیز به یکی از مصرف کنندگان تبدیل شدم. مدتی بعد با «بهنود»ازدواج کردم و در یک خانه ویلایی اجاره ای به خلافکاری هایمان ادامه دادیم اما طولی نکشید که بهنود به جرم حمل و نگهداری مقدار زیادی مواد مخدر صنعتی دستگیر و روانه زندان شد چرا که او درآمد فروش مواد الکلی را کافی نمی دانست و برای آن که زودتر ثروتمند شود به توزیع مواد مخدر صنعتی رو آورده بود.

  • بیشتر بخوانید:

ربودن دختر دانشجو مقابل چشمان بهت زده نامزدش/ تجاوز 5 مرد شیطان صفت به دختر جوان+جزییات

خلاصه در حالی که بازهم دچار یک زندگی آشفته و نابسامان شده بودم، بهنود به تحمل ۲۰ سال زندان محکوم شد و من هم به ناچار از او طلاق گرفتم و به خانه مادرم بازگشتم ولی آزارهای روحی وروانی من و سرزنش های مادرم همچنان ادامه یافت تا حدی که با یک تصمیم احمقانه دیگر قصد داشتم به این زندگی نکبت بار پایان بدهم چرا که پیرمرد همسایه نیز با سوءاستفاده از شرایط خانوادگی من چندین بار پیشنهاد ازدواج موقت را مطرح کرده بود و من در تنگنای آزارهای روحی و روانی شدیدی قرار داشتم. این بود که راهی کلانتری شدم تا راه چاره ای برای رهایی از این شرایط تلخ پیدا کنم اما ای کاش …

 

برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۴۲۴۶۳۴ //
ارسال نظر