زن صیغه ای برای تاجر فرش دردسرساز شد
بعد از اینکه خدمتم تمام شد به اصرار پدرم با دختر یکی از دوستانش ازدواج کردم و چون تنها پسر خانواده بودم، پدرم مدیریت مغازه فرشفروشی خود را به من سپرد، من هم قبول کردم و در آنجا مشغول به کار شدم، همه چیز عالی و خوب پیش میرفت، چند سالی از زندگی من و سمانه میگذشت اما خبری از بچهدار شدن ما نشد تا اینکه بعد از معاینات و انجام آزمایشها متوجه شدم همسرم به دلیل مشکلات هورمونی قادر به بارداری نیست.
بعد از اینکه خدمتم تمام شد به اصرار پدرم با دختر یکی از دوستانش ازدواج کردم و چون تنها پسر خانواده بودم، پدرم مدیریت مغازه فرشفروشی خود را به من سپرد، من هم قبول کردم و در آنجا مشغول به کار شدم، همه چیز عالی و خوب پیش میرفت، چند سالی از زندگی من و سمانه میگذشت اما خبری از بچهدار شدن ما نشد تا اینکه بعد از معاینات و انجام آزمایشها متوجه شدم همسرم به دلیل مشکلات هورمونی قادر به بارداری نیست.
سمانه هم وقتی از همه چیز ناامید شد و علاقه من و خانوادهام به بچهدار شدن را میدانست پایش را در یک کفش کرد که باید از هم جدا شویم و مدام میگفت: من راضی نیستم تو به خاطر من، خانوادهات را از نوهدار شدن محروم کنی! اما من همسرم را دوست داشتم و هرگز حاضر به برهم زدن زندگیام نبودم، خلاصه وقتی سمانه دید حریف من نمیشود بیخیال قضیه شد.
هرچند زندگی برطبق خواسته ما پیش میرفت اما حقیقت چیز دیگری بود و هر دوی ما میدانستیم در حال نقش بازی کردن و فرار Escape از مشکل حل نشده زندگی خود هستیم، چون رابطه من و سمانه روز به روز سردتر از گذشته میشد.
پدر و مادرم تا پایان عمرشان در حسرت نوهدار شدن ماندند و در فاصله دو سال هر دوی آنها را از دست دادم، با رفتن آنها تنهاتر از گذشته شدم و دیگر همدم و مونسی نداشتم که با او درد دل کنم، سمانه هم ناخواسته روز به روز فاصلهاش از من بیشتر میشد.
کمکم برای رهایی از این تنهایی تصمیم گرفتم که با یکی از مشتریهای خانم که از قبل او را میشناختم طرح دوستی بریزم. شهین چندسالی بود که همسرش را در یک سانحه تصادف از دست داده بود و فرزندی هم نداشت، او هم مثل من از تنهایی و بیکسی رنج میبرد و احتیاج به یک حامی و پشتیبان در زندگیاش داشت، به همین خاطر مورد مناسبی بود تا با او بتوانم خلأ عاطفی همسرم را پرکنم، خلاصه بعد از چند جلسه ملاقات جریان بچهدار نشدن سمانه و رابطه سردش را مطرح کردم و به او پیشنهاد ازدواج موقت دادم، شهین هم به شرط اینکه این موضوع مخفی بماند و هیچ کس مطلع نشود قبول کرد و در یک محضر من و او به عقد موقت هم درآمدیم.
اینبار هم همه چیز طبق خواسته من پیش میرفت و من درکنار شهین دوران جدیدی را تجربه میکردم و تازه داشتم به آرامش روحی میرسیدم که یک روز سمانه به مغازه زنگ زد و با خوشحالی از یک معجزه خبر داد. او در کمال ناباوری به من گفت که باردار شده، من که حسابی جا خورده بودم و اصلاً انتظار چنین خبری را نداشتم سریع گل و شیرینی خریدم و به خانه رفتم و آنروز را حسابی جشن گرفتیم، از آن روز به بعد سعی کردم بیشتر وقتم را با سمانه بگذرانم، نمیدانستم چهکار کنم. از طرفی میخواستم حالا که رابطه من و سمانه خوب شده بود رابطهام با شهین را قطع کنم، اما از طرفی دیگر بدجوری به او دلبسته شده بودم و چون او در شرایط روحی بدی که داشت ناجی من بود جدا شدن از او را بی انصافی میدانستم به همین خاطر تصمیم گرفتم به رابطه با شهین ادامه دهم.
بالاخره آرزویی که سالها از خدا میخواستم برآورده شد و خداوند به من و سمانه پسری داد. با آمدن رضا زندگی من جان تازهای گرفت، اما این خوشبختی زمان زیادی طول نکشید چون سمانه یک روز بهوسیله یکی از دوستانش که من و شهین را در سینما باهم دیده بود باخبر شد و از آن روز به بعد زندگی به کامم تلخ شد، حالا سمانه دیگر آنقدر از من متنفر شده که به چیزی جز طلاق و جدا شدن از من فکر نمیکند و باوجود اینکه شهین در دادگاه قسم خورد که رابطهاش با من فقط یک رابطه عاطفی بود و حتی تعهد داد که برای همیشه از زندگی من بیرون میرود، اما سمانه باز هم حاضر نیست از تصمیمی که گرفته کوتاه بیاید و حال نمیدانم با این سردرگمی که برایم پیش آمده چهکار باید بکنم.
یک زندگی مشترک موفق ریشه در اعتماد دو طرفه دارد
جعفری،کارشناس ارشد مشاوره و مددکاری در خصوص این پرونده اظهار کرد: یک زندگی مشترک موفق ریشه در اعتماد و صمیمیت دوطرفه دارد که بتواند در شرایط بحرانی استحکام و انسجام داشته باشد. اعتماد در اولویت تمام خصوصیاتی است که افراد در زندگی مشترک خود میجویند، بنابراین زوجین با تلاش مداوم و آگاهانه سعی در بهبود، نگهداری و ارتباط صمیمی و همدلانه دارند ولی به دلایل مختلف چالشهای متفاوتی در زندگی هر زوجی پدید میآید. خیانت زناشویی امروزه یکی از بارزترین این چالشها است که کیفیت زندگی بسیاری از زوجین را با ایجاد بیاعتمادی تحتتاثیر قرار داده است. حال با توجه به وجود این چالش در جامعه، میطلبد مشاوران آگاهی زوجین در مورد این آسیب را بیشتر کرده و آموزش مهارت حل مساله و گفتوگوی موثر را در برنامه کار خود مدنظر قرار دهند