//
کدخبر: ۲۱۱۴۰ //

آمریکا و فرجام یک مهره سوخته!

«جیمی کارتر» رئیس جمهور آمریکا، عید کریسمس سال 1978 را در کاخ نیاوران گذراند. او و 410 نفر از همراهانش در ضیافت شامی که شاه به افتخار ورودشان برگزار کرده بود، شرکت کردند.

آمریکا و فرجام یک مهره سوخته!

به گزارش فرتاک نیوز، «جیمی کارتر» رئیس جمهور آمریکا، عید کریسمس سال 1978 را در کاخ نیاوران گذراند. او و 410 نفر از همراهانش در ضیافت شامی که شاه به افتخار ورودشان برگزار کرده بود، شرکت کردند.

 

«کارتر» طی نطقی که «هوشنگ نهاوندی» یکی از نزدیکان شاه آن را در کتاب خاطراتش آورده است، رو به شاه کرد و گفت: «هیچ کشور دیگری در جهان به ما از نظر امنیت نظامی، به اندازه شما نزدیک نیست هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد که ما در مورد مسائل منطقه ای که نگران مان می کند، با آن مشورت هایی چنین دقیق داشته باشیم و هیچ رهبر دیگری مانند شما نیست که من، نسبت به او، احترامی عمیق تر و دوستی صمیمانه تر داشته باشم.»

 

شاه با لبخندی بر لب به سخنان رئیس جمهور آمریکا گوش می داد. او خود را ژاندارم منطقه می دانست و باورش این بود که آمریکایی ها، او را بر هر چیز دیگری در این دنیا ترجیح می دهند. اما شاه فراموش کرده بود که برای غرب، هر چیز یا هر کس، تاریخ مصرف مشخصی دارد.

 

«هوشنگ نهاوندی» در خاطرات خود به این نکته اشاره می کند که شاه شدیدا به آمریکایی ها اعتماد داشت و باورش این بود که آن ها می توانند او را در برابر مخالفت های روزافزون مردم و خواست آن ها مبنی بر ساقط کردن رژیم سلطنتی، حفظ کنند.

 

 

«نهاوندی» می نویسد: «من به شاه گفتم: اعلیحضرت! همه اقدامات کلی علیه فساد، پخش برنامه های تلویزیونی (جلسات کمیسیون بازرسی شاهنشاهی مستقیما از تلویزیون پخش می شد و مردم به آن می خندیدند) و پخش اعلامیه ها از رادیو، چیزی را عوض نمی کند. مردم آن ها را باور نداشته اند و ندارند.» اما شاه بی تفاوت نسبت به این هشدارها، به او گفته بود: «طبیعتا این گفته من نباید تکرار شود، ولی تا هنگامی که آمریکایی ها از من پشتیبانی می کنند، می توانیم هر چه می‌خواهیم بکنیم و انجام دهیم و هیچ کس نخواهد توانست مرا از کار بیندازد».

 

شاه عمیقا باور داشت که «آمریکاییان هرگز مرا رها نخواهند کرد.» او در آمریکا دوستان ذی نفوذی داشت؛ «دیوید راکفلر» و «هنری کیسینجر»، نمونه ای از این دوستان بودند. آن ها هم می خواستند شاه در ایران باقی بماند؛ اما در برابر موج توفنده انقلاب و خواست یک ملت چه کاری می توانستند انجام بدهند؟ هنگامی که شاه ناچار شد از ایران بگریزد، هیچ کدام از دوستی هایی که وی به آن ها می بالید و به پشتوانه آن هر چه می خواست انجام می‌داد، به کارش نیامد. «کارتر»، هم او که نسبت به شاه «عمیق ترین دوستی و صمیمیت» را ابراز می کرد، حتی حاضر به اعطای پناهندگی به وی نشد.

 

شاه برای آمریکایی ها، دیگر یک مهره سوخته بود؛ مهره ای که باید او را دور می انداختند و در پی جانشینی برایش می گشتند. این، فرجام تمام مهره های سوخته دولت آمریکاست.

 

منبع: جام نیوز
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۲۱۱۴۰ //
ارسال نظر