//
کدخبر: ۱۵۶۴۱ //
گفت‌وگو با رامبد جوان، مجری و کارگردان «خندوانه»

تمام شهر به‌ من لبخند می‌زند

نزدیک به سه سال است با «خندوانه» می‌خندیم، شاد می‌شویم، انرژی می‌گیریم، در حرکت‌های بزرگ اجتماعی مشارکت می‌کنیم، گاه برای خوبی‌های جمعی به خودمان می‌بالیم یا برای دردهای مشترک غصه می‌خوریم و در یک کلام تلاش می‌کنیم حالمان بهتر شود.

تمام شهر به‌ من لبخند می‌زند
به گزارش فرتاک نیوز،

خندوانه در کنار برگزاری جشن‌های شاد، بازی، مسابقه و معاشرت با مهمانان معروف و محبوب، گاهی به ما تلنگر زده یا حتی اشکی به گونه‌ها نشانده است؛ وقتی میزبان معتادان بهبود یافته در «طلوع بی‌نام و نشان‌ها» بود، آن زمان که جشن آزادسازی خرمشهر را با حضور جانبازان اعصاب و روان برگزار کرد یا حتی وقتی کمپین‌های «قطره قطره» برای صرفه‌جویی در مصرف آب، «کام» برای خرید کالای ایرانی و «بخون و ببر» برای ترویج کتابخوانی را راه‌اندازی کرد حتی در روزگاری که چیزی نمانده بود قطار تولیدات نمایشی و سرگرم‌کننده به دلیل مشکلات مالی از حرکت بایستد، خندوانه یکی از معدود برنامه‌هایی بود که به حضور تلویزیون در خانه‌های ما رونق می‌داد.

در آستانه سال نو که «حول حالنا» خواسته بسیاری از ماست، به بهانه همدلی و همراهی خندوانه در بهتر شدن حالمان و به نمایندگی از گروه بزرگ خندوانه گفت‌وگویی داشته‌ایم با رامبد جوان، مجری و کارگردان این برنامه که در ادامه می‌خوانید.

«خندوانه» برنامه‌ای بود درباره خندیدن و بهانه‌‌ای برای شاد بودن. چطور شد که این‌قدر توسعه پیدا کرد و مهم و جدی شد؟

برای این‌که ما از همان ابتدا به این برنامه جدی نگاه می‌کردیم. قصد ما از روز اول این بود که یک برنامه مهم و تاثیرگذار بسازیم. وقتی تقریبا 70 نفر دور هم جمع می‌شوند و تولید یک برنامه را آغاز می‌کنند، یعنی یک اتفاق بسیار مهم و جدی در حال رقم خوردن است. قطعا هیچ‌کس این جمعیت خیلی باسابقه، حرفه‌ای و گران را برای یک کار باری به هر جهت دور هم جمع نمی‌کند. حتما قصدش تولید یک برنامه قابل گسترس و در عین حال تاثیرگذار و جدی است.

از همان روز اول مسیر هم مشخص بود؟

خندوانه در روزهای اول هم همین چیزی بود که الان هست فقط در ابعاد کوچک‌تر. چیزی که تغییر کرده، ابعاد برنامه‌ است وگرنه نگاه ما همان است که بود؛ ما می‌خواستیم تاثیرات فرهنگی ایجاد کنیم، کنش اجتماعی داشته باشیم و چون همه این موارد از دغدغه‌های ما بود از ذهن‌مان به برنامه منتقل شد. ما هرگز قصد نداشتیم یک برنامه بسازیم که مردم فقط بخندند. اصلا!

خندوانه شما را بین لایه‌های مختلف اجتماع به شهرت رساند و حالا برای جمعیت بزرگ مخاطبان این برنامه جایگاه ویژه‌‌ای دارید. این جایگاه چه تعریف و اسم و عنوانی دارد؟

قبل از هر چیز من یک انسان هستم؛ انسانی که برای جامعه‌اش و در وهله اول برای خودش دغدغه‌هایی دارد. حرفه‌‌ام نمایش است؛ چه در سینما، چه تلویزیون و چه تئاتر و در هر جایگاهی تلاش می‌کنم اثری بسازم که با تماشاچی ارتباط برقرار کند. این آثار هم معمولا از دغدغه‌ها و رویاهای من بیرون می‌آید. مثلا رویای من راجع به خندوانه به سال 1380 بر می‌گردد! دغدغه یا خواسته من این بود که یک برنامه تلویزیونی خیلی جذاب بسازم که در آن آدم‌ها بتوانند حرف‌های جدی و موثر بزنند، ارتباط‌های بسیار جالبی با جامعه برقرار کنند و در عین حال این برایم اهمیت داشت که حال روحی مردم جامعه خوب باشد. بنابراین همراه دوستانم به این رویا جامه عمل پوشاندیم. حالا اگر به سهم خودمان توانسته باشیم یک‌هزارم درصد حال مردم را خوب کنیم و میلیون‌ها تماشاچی ایرانی که چه در ایران و چه در خارج از کشور دارند برنامه را تماشا می‌کنند، متوجه نکاتی بشوند که در خندوانه اصرار داریم بگوییم و بر اساس آن زندگی خودشان را تغییر بدهند، فقط تغییر و نه حتی تثبیت، برای ما بزرگ‌ترین موفقیت رخ داده است.

چقدر به این هدف و خواسته نزدیک شده و بازخوردی گرفته‌اید؟

خیلی زیاد و خیلی بیشتر از چیزی که فکر می‌کردم. واقعیت این است که هر چه بیشتر گذشت، بیشتر متوجه شدیم که در وهله اول چقدر رسانه می‌تواند موثر باشد و بعد از آن، برنامه‌ای که با حساب و کتاب ساخته شود و حرف برای گفتن داشته باشد بدون تردید مورد توجه مخاطبان قرار خواهد گرفت و چقدر آغوش تماشاگر برای دریافت یک برنامه خوب یا حرف‌های خوب یا نکات مفید باز است.

شما چقدر از خندوانه تاثیر گرفته‌اید؟ رامبد جوان امروز با قبل از خندوانه فرق کرده است؟

قطعا همین طور است. برای راه‌اندازی برنامه خندوانه ما مقالات خیلی زیادی درباره تاثیر خنده و شاد بودن، تبعات اضطراب و مواردی از این قبیل که در کلینیک‌ها، پژوهشگاه‌ها و دانشگاه‌های مهم دنیا تدوین شده بود، مطالعه کردیم و این باعث شد بدانیم چه حرف‌های مهمی قرار است در این برنامه بزنیم و طبیعی است که سعی می‌کنیم خودمان هم به آن پایبند باشیم چون فهمیده بودیم حرف‌هایی که می‌خواهیم بزنیم چقدر حساب و کتاب و اصل و ریشه دارد و چقدر در جزء جزء حال، روح و جسم آدم تاثیر می‌گذارد. بنابراین من هم آن را جدی می‌گیرم، اما با برنامه ساختن تراپی(درمان) نمی‌کنم، بلکه خودم را در معرض قرار می‌دهم. ماجرا پیچیده‌تر از این حرف‌هاست زیرا یک برنامه تلویزیونی نمی‌تواند مرا یکباره متحول و منقلب کند؛ چه من سازنده را، چه بیننده را.

خندوانه، من و مخاطبان را وادار می‌کند برویم به یک رفتار، ریشه‌ای‌تر فکر کنیم. یک برنامه در بهترین حالت می‌تواند، جرقه ایجاد کند و مدام اشاره و تاکید می‌کند به فلان مورد فکر کن اما چیزی را فکر شده به شما تحویل نمی‌دهد. مخاطب هم باید خودش کاری بکند.

می‌توانید درباره تاثیری که روی شما داشته، مصداق بیاورید؟

به این نتیجه رسیده‌ام که سریال اولویت اول من نیست؛ الان قصه‌گویی و کارگردانی در سینما برای من جذابیت بیشتری دارد ولی در تلویزیون و ابعاد گسترده مخاطبی که این رسانه به من می‌دهد، ترجیح می‌دهم برنامه‌ای شبیه خندوانه بسازم؛ یعنی به جای تعریف یک قصه در قالب یک سریال، خیلی مستقیم‌تر با مخاطب حرف بزنم. فکر می‌کنم این شکل ارتباط و فعالیت حرفه‌ای تاثیرگذارتر از شکل نمایشی است. همچنین با برنامه خندوانه متوجه شدم باید بیشتر مراقب خودم باشم.

به عبارتی، حرف‌هایی که در این برنامه زدم، شنیدم و گفت‌وگوهایی که با آدم‌های بزرگ از قشرهای مختلف داشتم مرا به این نتیجه رساند که به لحاظ اجتماعی، برای طرح دغدغه‌ها و مسئولیت‌های اجتماعی سراغ برنامه‌سازی بروم و این شیوه را به سریال‌سازی ترجیح بدهم و به لحاظ شخصی هم بفهمم که همه ما نیاز داریم خیلی بیشتر از خودمان مراقبت کنیم و میزان مواظبت از خودم بیشتر شد.

در برنامه خندوانه از مهمان‌ها می‌پرسید چه چیزی حالشان را خوب می‌کند. جواب خود شما به این سوال چیست؟

خیلی چیزها؛ نمی‌خواهید بپرسید چه چیزهایی حالم را بد می‌کند؟

چرا. ولی ترجیح دادم سوال خوب را اول بپرسم!

خب چیزهایی که حالم را بد می‌کند کمتر است و چیزهایی که حالم را خوب می‌کند خیلی زیاد است. مثلا دروغ گفتن، نامهربانی، نادیده گرفتن و قدرناشناسی حال مرا بد می‌کند؛ چه خودم انجام بدهم و چه با آن مواجه بشوم و این حرف‌ها اصلا به این معنا نیست که من هیچ‌کدام از این کارها را انجام نمی‌دهم. من هم ممکن است گاهی قدرناشناس شوم یا حتی دروغ بگویم اما حالم بد می‌شود؛ خیلی زیاد حالم از این کارها بد می‌شود و به شکل جدی غصه‌دار می‌شوم.

خیلی چیزها هم حال مرا خوب می‌کند؛ از پابرهنه راه رفتن روی آسفالت تا کتاب‌ خواندن، معاشرت کردن، دیدن پدر و مادرم، معاشرت با همسرم، معاشرت با رفقا، فیلم نگاه کردن، موسیقی گوش دادن، دوش گرفتن، آشپزی کردن و کلا زندگی کردن حالم را خوب می‌کند.

در ارتباط با جامعه و مردم چه چیزهایی حالتان را خوب یا بد می‌کند؟

اصولا معاشرتی هستم و از زیر این کار در نمی‌روم؛ اما چیزی که این روزها در معاشرت با مردم برای من آزاردهنده شده این موبایل‌های دوربین‌دار است. خیلی وقتگیر شده و باید مثل یک ماکت بایستم و لبخند بزنم تا مردم با من عکس بگیرند. کسی یک لحظه مکث نمی‌کند که با من معاشرت کند. باید به دوربین نگاه کنی، لبخند بزنی، کسی کنارت بایستد، عکس بگیرد و برود و بعد نفر بعدی، نفر بعدی و نفر بعدی. به خودت می‌آیی و می‌بینی نیم‌ ساعت است مردم با تو عکس گرفته‌اند و یک رفتار تکراری انجام داده‌ای!

مساله این است که همه این افراد به جای معاشرت و استفاده از لحظه‌های با تو بودن، تو را برای روزهای آینده و برای جای دیگری، در دوربین خودشان ثبت کرده‌اند! خب همین حالا مرا ببین و با من حرف بزن و اجازه بده من هم تو را ببینم و با تو حرف بزنم. معمولا در این روند من اصلا نمی‌فهمم با چه کسانی عکس انداخته‌ام!

دلم می‌خواهد بچرخم، با آدم‌ها ارتباط بگیرم و معاشرت کنم؛ کاری که همیشه می‌کردم. مثلا من وارد پاساژی می‌شدم و می‌دانستم قرار است بروم در فلان طبقه از فلان فروشگاه چیزی بخرم، اما همین کار چند دقیقه‌ای ممکن بود یک ساعت یا بیشتر طول بکشد چون می‌چرخیدم، ویترین‌ها را تماشا می‌کردم،آدم‌ها مرا صدا می‌کردند و می‌رفتم با آنها حرف می‌زدم یا حتی چای می‌خوردم. من اهل معاشرت کردن، حرف زدن و شنیدن هستم.

اتفاق خوبی در مواجهه با جامعه تجربه نکرده‌اید؟

اتفاق هیجان‌انگیزی که با خندوانه برای من در جامعه رخ داده این است که هرکس مرا می‌بیند لبخند می‌زند. هر کسی به من نگاه می‌کند لبخند به لب دارد و من سرم را به هر طرف که بر می‌گردانم لبخند می‌بینم. این بی‌نظیر است و حس می‌کنم شهر و محیط با این برنامه برای من ایده‌آل شده است. این خیلی لذت‌بخش است که هر کسی با تو چشم در چشم می‌شود لبخند به لب دارد.

اهل تدارک ویژه برای نوروز هستید؟

خیلی زیاد! عاشق عید هستم. یکی از لذت‌بخش‌ترین اوقات برای من هفته آخر اسفند است و رسیدن نوروز. روی ابرها هستم. حال و هوای بهار را دوست دارم؛ همین که سال نو می‌شود و باید هدیه بخری، هفت‌سین آماده کنی، لباس بخری، خانه را تمیز کنی، ماشین را ببری کارواش، کشوها و کمدها را مرتب کنی و چیزهای بلااستفاده و آنهایی را که استفاده نکرده‌ای از خودت دور بکنی، ببخشی، بریزی دور یا هر کاری. این هرس‌کردن و سبک‌شدن را خیلی دوست دارم.

دوست دارید در ایام نوروز برنامه داشته باشید؟

نه. به آن فکر نمی‌کنم و قاعده من نیست اما چون در ایامی مثل نوروز و ماه رمضان تلویزیون پرکارتر است در نتیجه ما هم فعال‌تر می‌شویم و بارها شده برای نوروز یا ماه‌ رمضان کار کنم.

 

منبع: جام جم
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۱۵۶۴۱ //
ارسال نظر