مسکّنی برای مسکن
«گرانی مسکن در کرمانشاه، مستأجران را چادرنشین کرده است»، « برخی مستأجران کرمانی به کانکسنشینی روی آوردند»، «اجاره زمین برای چادرزدن»، «پشتبامهایی که در تهران اجاره داده میشوند»... آخر خط برای بعضیها هم «کارتنخوابی» و «گورخوابی» است.
این روزها خیلیها را میشناسم که از کار بیکار شدهاند، کاروبارشان کساد است یا حقوقشان را کمتر از قبل و در چند قسط دریافت میکنند. دیگر نمیشود برای پرداخت هزینهها برنامهریزی دقیقی داشت.
اما اجارهخانه و قسط بانک که این حرفها سرشان نمیشود؛ سر موقع باید پرداخت شوند و «هنوز حقوق نگرفتهام» و «کار و کاسبی کساد است» نمیفهمند. درآمدی هم اگر باشد، هنوز از راه نرسیده خرج میشود و کسی نمیفهمد کجا رفت!
این وسط کافی است یک هزینه پیشبینینشده هم پیش بیاید؛ تعمیر یخچال و لولهکشی خانه یا خدای نکرده بیماری میتواند همهچیز را بههم بریزد و خانواده را به اعماق خط فقر فرو ببرد.
اما سنگینترین هزینه ضروری این روزها برای خیلی از خانوادههای ایرانی، اجارهخانه است که طی سال گذشته ناگهان چندبرابر شده و خیلیها دیگر از پس آن برنمیآیند. چشم که به هم میزنند، برج تمام شده و باید با صاحبخانه مواجه شوند. با این چندرغاز حقوق که آن هم معلوم نیست کی به حسابشان واریز شود چطور از خجالت او دربیایند؟
اینجاست که خبرهای تلخ یکییکی از راه میرسند: «گرانی مسکن در کرمانشاه، مستأجران را چادرنشین کرده است»، « برخی مستأجران کرمانی به کانکسنشینی روی آوردند»، «اجاره زمین برای چادرزدن»، «پشتبامهایی که در تهران اجاره داده میشوند»... آخر خط برای بعضیها هم «کارتنخوابی» و «گورخوابی» است.
آیا مسئولانی که در خانههای میلیاردی و املاک نجومی زندگی میکنند، میدانند چه دردی دارد اینکه صاحبخانه وسایلت را توی کوچه بریزد و جلوی همسایهها شرمنده شوی؟ اینکه به صد نفر رو بیندازی تا مابهالتفاوت پول پیش خانهات را جور کنی و همه دست رد به سینهات بزنند و دست آخر مجبور باشی به گزینه دیگری مثل چادرنشینی و کانکسنشینی و رفتن به یک شهر کوچکتر و ارزانتر فکر کنی؟
«مسکن» مانند خوراک و پوشاک، جزو نیازهای زیستی و اولیه انسان است، یعنی تا سقفی بالای سرت نباشد به چیز دیگری نمیتوانی فکر کنی. انسانهای اولیه هم غاری داشتند که حریم شخصیشان باشد، یعنی در آن احساس امنیت کنند و از باد و باران ایمن بمانند.
بهنظر میرسد سیاستهای دولت برای کنترل قیمت مسکن در ماههای اخیر فقط در حد مسکّن عمل کرده است. شاید بهتر باشد ما هم مانند اجدادمان دوباره به غارها پناه ببریم!