یافتههای استاد در جهانگشای نادری
چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد
که زد به خرمن ما آتش محبت او
دانشیمرد والاتبار معاصر، استاد سیدعبدالله انوار در زمره آنان است که گوهر علم و اخلاق را با هم آمیخته و از آن الگویی برای آنان که در پی فضیلت و کمال روانند ترسیم کرده است.
استادی که در خانوادهای اهلعلم متولد شد و عشق به آموختن و انس و الفت با کتاب از دوران کودکی آنچنان در وجودش ریشه دوانید که تاکنون بی وقفه با همان جوش و خروش مثال زدنیاش میخواند و مینویسد.
فرهیختهای از تبار بزرگمردان و نادرهکاران ملک علم و ادب که وارستگی، عشق به ایران و زبان فارسی، آزادمنشی و پشتکار را از آنان برده است. پیر فرزانهای که اسوة اخلاق و بردباری است و با سحر بیانش دلها را مسخر میسازد.
او اهل تزویر و ریا نیست؛ پر کار است و همواره به فرهنگ ایرانی - اسلامی میبالد، از ابنسینا با عنوان حکیم هزارهها و احترامی خاص یاد میکند و همچون گاوس(Gaus) ریاضیدان مشهور آلمانی فوق عقل میداند و در این راستا برای اثبات سخن خود به گفتة خود ابن سینا استناد میکند. ظاهراً ابنسینا هنگامی که کودکی بیش نبوده پدرش او را برای یادگیری حساب و کتاب و برخی امور پیش یک سبزی فروش میفرستد.
اما چون عبدالله ناتلی، از معلمان اسماعیلی که همچون پدر ابنسینا اسماعیلی بوده به بخارا میرود و وارد منزل او وارد میشود، پدرش از او میخواهد که به ابنسینا هندسه یاد بدهد. ابنسینا میگوید تا دو سه جلسه من از او هندسه یاد گرفتم ولی بعد من معلم او شدم.
استاد انوار مراجعه به کتابهایی را که ابن سینا دربارة هندسه نوشته سندی برای ملاک تشخیص صحت یا عدم صحت ادعای او میداند و خود معتقد است ابنسینا در هندسه، استدلال قضایای هندسی را به صورت خلاصه بیان کرده ولی اغلب برای هرکدام یک راهحل دیگر نیز ارائه داده و نظیر او را در این استعداد تنها در گاوس(Gaus) میتوان دید.
او سایر کارهای ابن سینا را در رشتههای علمی دیگر نیز مثالزدنی بر میشمرد و میگوید: ویتگنشتاین که خود از فلاسفه بزرگ است کتابی با نام تراکتاتوس دربارة فلسفه دارد که فهم آن بسیار مشکل است. وی میگوید برای اینکه فلسفه را بفهمیم باید به الفاظ مراجعه کنیم و جالب است که ابنسینا در ابتدای کتاب مقولات خود نیز بر همین موضوع تاکید میکند و میگوید که باید نخست کلمات را بشناسیم و بعد به سراغ فلسفه برویم.
سرانجام استاد انوار معتقد است اگر ابنسینا توسط غزالی بارها تکفیر نمیشد و 800 سال به واسطة او تکفیر فیلسوفان نیز وجود نداشت، دارالعلم اسلامی میتوانست سیصد سال از غرب در رنسانس جلوتر باشد.
استاد انوار در حمایت از سنتهای ملی استوار است و تنها در کلاس درس عارف و حکیم نیست بلکه در زندگی و نگاه به آن نیز چنین است. حلقههای درسش در خانه، دانشگاه و مراکز و سازمانهای فرهنگی مؤید عشق و علاقة وافر و همت والای او در تربیت نسل جوان است.
او که از نسل دانشآموختگان آموزش قدیم و جدید است، همواره فرصت عمر را غنمیت شمرده، علوم قدیمه و جدید را با جدیت و علاقه فراگرفته و بدون اغراق و مبالغه موفق شده که به جامعیت علوم دست یابد. شخصیت چند وجهی به مدد حافظهای قوی سبب شده که از یک سو به تحقیق و تدریس شفا و ریاضی و هندسه و علم موسیقی بپردازد و از سوی دیگر به فهرستنگاری، تهرانپژوهی، ترجمه و تصحیح نسخ خطی روی آورد. همچنین از آنجا که بسیاری از رجال تاریخی، سیاسی، فرهنگی و حوادث و وقایع تاریخی را از نزدیک دیده، دایرهالمعارف زنده زمان ما باشد و در هر زمینهای که پژوهش کند، کاری ماندگار به اهل علم و دانش عرضه نماید و گوشهای از وسعت دانش خود را نمایان کند.
نسخهشناسی و تصحیح متون نیز یکی از حوزههای فعالیت استاد سید عبدالله انوار است، زیرا به اعتقاد او دریایی از فرهنگ پر مایة اسلام و ایران در همین نسخ خطی است و این نسخهها درواقع کارنامة دانشمندان و بزرگان و هویتنامه ایرانیان است. از این رو او با توجه به اهمیت این نسخ خطی به جهت پاسداشت و شناخت میراث علمی و فرهنگی گذشتگان، احیا و بازسازی آنها را امری لازم و ضروری میداند و سالها از عمر گرانمایة خویش را عاشقانه با کوششی خستگیناپذیر و دقتی ستودنی در راه شناخت و شناسایی این گنجینههای کهن، فهرستنگاری و تصحیح و چاپ آن صرف و در این راه خدمتی بسزا به علم، ادب و فرهنگ ایرانزمین کرده است.
در سال 1340 که انجمن آثار ملی (انجمن آثارومفاخر فرهنگی کنونی) برآن شد تا 200 سال مرگ نادر را جشن بگیرد، استاد انوار بنابر درخواست مرحوم دکتر محمد معین همراه مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی که همچون او از مؤلفان لغتنامه دهخدا بود مأمور تصحیح دو متن مهم بازمانده از میرزا مهدیخان استرابادی منشیالممالک شد. دکتر شهیدی «دره نادره» و استاد انوار «جهانگشای نادری» را برعهده گرفتند که هر دو از انجام آن به خوبی برآمدند.
«تاریخ نادری» که بعدها به جهانگشای نادری شهرت یافت و مؤلف خود از آن با عنوان «روزنامچه ظفر» یاد میکند(نک : استرابادی، میرزا مهدی خان، جهانگشای نادری، به اهتمام سید عبدالله انوار، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1371،ص 29)، از متون مهم عصر نادرشاه افشار است که مؤلف وقایع سلطنت او را تا سال 1160ق شرح میدهد. مؤلف از آنجا که خود از ندیمان، مقربان و مشاوران نزدیک نادر بوده، سمت منشیالممالکی او را تا قوریلتای دشت مغان داشته و در سفر و حضر همراه او بوده، در لشکرکشیهای او به داغستان، دهلی و محاصره بغداد شرکت کرده و در همین سفرهاست که ظفرنامههای پر طمطراق هرات، قندهار و صلحنامههای متعدد ایران و روم را مینگارد. (جهانگشای نادری، هفت)
استرابادی اطلاعات دقیقی نیز دربارة سیاست خارجی و مکاتبات نادر با پادشاه عثمانی و دیگران و رفت و آمد سفرا و مذاکرات آنان به دست میدهد که برای مطالعه و شناخت تاریخ نظامی و سیاسی عصر نادر حائز اهمیت است. (برای اطلاعات بیشتر نک: مروی، محمدکاظم، عالمآرای نادری، تصحیح و مقدمه محمدامین ریاحی، تهران، کتابفروشی زوار،1364، سی) اما از آنجا که در تصمیمگیریهای نادر شریک بوده به توجیه کارهای او پرداخته، پیروزیهایش را ستوده ولی در بیان علت شکست نظامی او در جنگ اول با توپال عثمان پاشا سکوت اختیار کرده است.
میرزا مهدیخان استرابادی رهایی ایران از چنگ بیگانگان را مرهون نادر میداند و نقش سرداران و فرماندهان جنگ را کمرنگ و نقش تودههای مردم را در مبارزه با افغانان و ترکان نادیده میگیرد.
او با بیان دلایل سیاسی، لشکرکشی نادرشاه به هندوستان را توجیه و بار مسئولیت آن را به دوش محمدشاه مغول میاندازد.
او مورخی پیرو جبر است و به همین واسطه خیلی از قضایای تلخ را تحملپذیر جلوه میدهد. برای نمونه از فتح دهلی که از حوادث تلخ دوران نادر است تنها با ذکر «دهر دون رنگ فتنه عجیب ریخت و نقش طرفه برانگیخت» عبور میکند. (جهانگشای نادری، هفده) به نوشتة او لشکرکشیهای نادر به آسیای میانه و داغستان اقدامی دفاعی و جنگهایش با عثمانیان به دلیل علاقة وی به استقرار صلح بین شیعه و سنی بوده است.
استرابادی در مجموع نادرشاه را قهرمانی بزرگ میداند که «در امر سلطنت و جهانداری یگانه، و در راه و رسم معدلت و عاجزنوازی مردانه بوده و اهالی ایران از خرد و بزرگ و تاجیک و ترک فدویانه نقد جان در راه او میباختند.» (جهانگشای نادری، ص 421) اما در بیان مسایل اجتماعی و پرداختن به درد و رنج زندگی مردم آن روزگار خودداری ورزیده و یا تنها به اشاراتی کوتاه بسنده میکند. او اطلاعات اندکی درباره ظاهر و عادات و ذوق نادر به دست میدهد.
زیرا ورود به این جزئیات را در یک شرح حال رسمی بیمورد میداند. میرزا مهدی خان خاطرنشان میکند چیزهایی که غیر از جنگ به نادر لذت خارج از حد میبخشید خربزههای بلخ و هرات و سوار شدن بر یک اسب اصیل بود. او جواهرات را دوست داشت ولی این میل را نیز بعد از تصرف هندوستان از دست داد.
میرزا مهدیخان استرابادی دو وثیقهنامه مهم را بهطور کامل در اثر خود آورده است: دشت مغان در 1148 ق که منجر به پادشاهی نادر شد و دیگریوثیقهنامه بغداد در 1156ق که اختلافات مذهبی بین اهل تشیع و تسنن را تا حدودی تخفیف داد که از نخستین اقدامات نادر برای تقریبمذاهب اسلامی به شمار میآید.
او در فصل آخر کتاب نیز واقعه قتل نادر را شرح داده و مینویسد: «محمدبیک قاجار ایروانی و موسیبیک ایرلوی افشار طارمی و ....جمعی از همیشه کشیکان، که پاسبانان سراپرده دولت بودند، نیمه شب داخل سراپرده گشته، پادشاه را مقتول و سری که از بزرگی در عرصه جهان نمیگنجید در میان اردوی، گوی لعب طفلان ساختند.» (جهانگشای نادری، ص 426) همچنین اطلاعات جالبی از اعمال سالهای آخر نادر، دلایل ضعف سلسله افشار، قوای دماغی نادر و کور کردن رضاقلی میرزا و حوادث یکساله بعد از مرگ نادر مینگارد که نشان توجه وی به رابطه علت و معلولی حوادث است.
استاد انوار با توجه به اهمیت این اثر ابتدا با وقوف به اهمیت و تأثیر نسخهشناسی در تصحیح کتابهای خطی به جستوجو نسخههای معتبر خطی این اثر پرداخته و با آگاهی و تسلط بر موازین علمی، نقادانه آنها را از مد نظر گذرانده و این اثر را براساس پنج نسخه خطی و سه دستنوشته تصحیح کرده است.
او اطلاعات و دادههایی را که پیرامون زندگی نادر موجود بوده با موشکافی، دقت و دیده نقادانه بررسی کرده و فرصتی فراهم آورده تا خوانندگان خود درباره این پادشاه به قضاوت بپردازند. پادشاهی که افغانها را از ایران بیرون راند، مرزهای سیاسی سابق ایران را احیا کرد و حکومتی بنیان نهاد که از دهلی تا بغداد قدرت مسلط بود. نادر در این راه حدالاقل مسافتی بسیار طولانی را پیمود و بیست جنگ اساسی و بزرگ کرد که به جز یکی در همه پیروز بود.
استاد انوار مانند بسیاری دیگر از محققان و تاریخنگاران داخلی و خارجی نادر را با توجه به آن که در یک دوره استبداد و اشرافی خود را از گمنامی به شهریاری رساند و به واسطة هوش، استعداد نظامی و روح سلحشوری توانست پیروزیهای متعددی کسب کند، ایران را نه تنها از چنگال دشمنان بزرگ و نیرومند رهایی بخشد بلکه آن را در سلک نیرومندترین کشورهای آسیایی درآورد، از نوابغ نظامی میداند.
اما معتقد است رفتار خشن او با رعایایش تا حدی از ارزش این خدمت بزرگ او کاست.
او از سوی دیگر از آنجا که فتوحات نادر برای دیگر ملتها چیزی جز رنج، فقر، قتل و غارت میلیونها انسان را در پی نداشته و ایران بعد از مرگ و فروپاشی حکومتش مصیبتهای زیادی را متحمل شده است، اظهار تأسف میکند. همچنین از داستان ضرب و شتم و قطع اعضا کرمانیان و ساخت کله مناره هولناکی که به سرهای بریده انسانها آراسته بوده و احساس ناامنی ناشی از قساوت و نحوه عمل نادر بر جامعه آن روز ایران به تلخی یاد میکند.
استاد از بین تمام محارباتی که نادر در بدایت کار خود تا شکست اول ابدالیها کرد، تمام کردن کار ملک محمود سیستانی را بسیار مهم دانسته که تاریخنگاران نیز از آن به صورت واقعه قابل ارزش ذکر کردهاند. استاد انوار با اشاره به جانبازی ایل جلایر و افشار در تمام این منازعات، از طهماسبقلی خان جلایر رئیس آن ایل به عنوان فردی یاد میکند که خالصاً و مخلصاً خود و ایل خویش را در پیشرفت کار نادر گذاشت و تا آخرین روزهای نادر و عمر خود برای نادر شمشیر زد. (جهانگشای نادری، ص 546)
استاد جنگ مرادتپه، فتح خیبر و بویژه مهماندوست را یکی از شاهکارهای نظامی نادر بر میشمرد، زیرا در جنگ مهماندوست با قشونی در برابر افغانها ایستاد که به کلی روحیه خود را از دست داده بودند و به قول میرزا مهدیخان از مرده افغانی میهراسیدند. به عقیده استاد انوار از همین جنگ بود که حقارت و زبونی در ارتش ایران جای خود را به شجاعت و دلاوریهای آنچنانی داد که تاریخ نظامی ایران همیشه به آن فخر خواهد کرد. (جهانگشای نادری، ص 579)
استاد انوار عدم ذکر فعالیت و نقشههای نادر برای تهیه نیروی دریایی و تشکیل قوه بحریه در دریای خزر و دریای جنوب را که کاری بسیار بزرگ و مهم بوده، همچنین بیان واقعه کورکردن رضاقلی میرزا را به صورت اجمال و اختصار از نقایص کار میرزا مهدی خان استرابادی بر میشمرد.
استاد در بخش تعلیقات جهانگشای نادری با وجود آن که بنای فراهم آورندگان چاپ این کتاب توصیف و تعریف از نادر بوده جا به جا گریزی به ظلمهای نادر زده و آنها را بهطور برجسته نشان داده است. برای نمونه میتوان به سفر آخر نادر به اصفهان و بازدیدش از اموال خاصش یاد کرد که چون چند جنس ذیقیمت خود ازجمله سجادهای را که بر روی تخت شاهی او میانداختند نیافت، نگاهبان را به زیر چوب کشید. نگاهبان پس از چوب خوردن بسیار اعتراف کرد که نگاهبان قبل از او آن را فروخته است.
نادر خشمگین شد و دستور داد تا متهم خریدار را بیاورد. پس از چند روز نگاهبان چهار تن یهودی و دو ارمنی و دو هندوی تاجر را آورد. به فرمان نادر ابتدا پس از استنطاق از آنها یک چشم آنها را درآوردند و روز بعد آتشی برپا کردند و آنها را در آتش انداختند. (جهانگشای نادری، ص 800) استاد این عمل زشت نادر را که تأثیر بدی در اذهان اصفهانیان گذاشت، نوشته است.
همچنین با استفاده از حواشی یکی از نسخ خطی شبی که نادر کشته میشود و سراپرده او به غارت میرود، نشان میدهد که ظلم بیحد نادر چگونه بچههای کوچک و نوههای او را به زیر تیغ رنجدیدگان برد که این موضوع از نکات خواندنی کتاب و عبرتآموزی است که استاد عواقب ظلم را برای آیندگان به تصویر میکشد.
استاد در بخش تعلیقات نیز نقاط دورافتادهای که نادر به آنجا رفته، ستادش را قرار داده بوده و امروزه بسیاری از آن اماکن از بین رفته و محو شدهاند با استفاده از نسخ خطی سفرنامههای متعددی که راجع به افغانستان و عراق در کتابخانه ملی موجود بوده با مشقت فراوان یافته و آنها را مشخص کرده است.
بهطوری که پس از چاپ کتاب جهانگشای نادری از طرف دولت افغانستان به نشانه قدردانی و سپاس از کار استاد دو جلد کتاب فرهنگ جغرافیایی افغانستان همراه با نامهای تشکرآمیز دریافت میکند. همچنین نمایه امکنه، رودها، کوهها و اشخاص و ایلات و طوایف و خاندانها و شماری از واژگان کهن را آورده و با این کار راه تحقیق را برای پژوهشگران هموار ساخته است.
این کار او مصداق سخن امام محمدباقر(ع) است که «عالمی که از علمش سود برند از هفتاد هزار عابد بهتر است.»
در پایان، برای آن اندیشمند فرهیخته و بزرگمرد پر تلاش عرصه علم و ادب و فرهنگ ایرانزمین طول عمر و عرضه آثار ارزندهای دیگر را بر گلستان معرفت و اصحاب قلم آرزومندم.
کمال عافیتت بر دوام باد
اقبال و دولت و شرفت مستدام باد