عیدهایی که با کلاه قرمزی سپری شد| عروسک محبوب نسلی که با آن بزرگ شد
تلویزیون در دهه شصت رسم و برنامهای برای سریالسازی در نوروز و ماه رمضان نداشت. در این دهه اگرچه سریالهای فوقالعادهای مثل هزاردستان، سلطان و شبان، سربهداران، بوعلی سینا و امیرکبیر ساخته شدند، اما رسم بر ساخت و پخش سریال در نوروز یا ماه رمضان وجود نداشت.
در دهه هفتاد و سالهایی که تازه جنگ تمام شده بود، تلویزیون تصمیم گرفت برای عید سریال و برنامههای نمایشی به سبک جدید داشته باشد. سریالهایی که اول بینندههایشان را شوکه کردند، چون هم سبک جدیدی با بازیگران جدیدی داشتند و هم تا پیش از آن سریالی که هر شب پخش شود، وجود نداشت و بعد کم کم تبدیل به عادتی برای هر سال شدند. در این مجموعه گزارشها نگاهی داریم به همین سریالها و برنامههایی که در دهه هفتاد و بعد از آن برای عید و ماه رمضان ساخته شدند و مخاطبان زیادی داشتند:
اوایل دهه هفتاد عروسکی به خاطره جمعی نسلی کودک و نوجوان آن سالها اضافه شد که برای سالها دوستش داشتند، ماجراهایش را لحظه به لحظه میدیدند و حرکات و لحن زدنش را تقلید میکردند. اما روزی که برای اولین بار به تلویزیون آمد، اصلا قرار نبود این اتفاق بیفتد. اصلا قرار نبود باز هم در برنامهای که فقط برای یک روز در آن شرکت کرده بود، حضور پیدا کند و بعد هم آنچنان دوستداشتنی شود که نقش اول سه فیلم سینمایی و چند مجموعه تلویزیونی باشد. «کلاه قرمزی» دهه شصت فقط یک مورچه بود که در مجموعهای تلویزیونی به نام سقائک و شانهبهسر دانا در سال ۱۳۶۰ و بعدتر با ظاهری جدید در برنامه جغجغه و فرفره ظاهر شد که در ابتدای دهه ۱۳۷۰ پخش میشد. بعد هم در برنامه صندوق پست او را دیدیم که توی صورت آقای مجری با آن لحن ناواضحش حرف میزد و تف میکرد. او کم کم تبدیل به گنجی برای ایرج طهماسب و حمید جبلی شد وآنقدر طرفدار پیدا کرد که سال ۷۳ فیلم سینمایی کلاه قرمزی و پسرخاله با کارگردانی ایرج طهماسب ساخته شد و در آن سال و با بلیت ۸۰ تومانی در آن سال توانست رقم بی نظیر ۱۷۱ میلیون تومان را در ۳ ماه فقط در فروش تهران به ثبت برساند و همچنان پرفروش ترین فیلم سینمای ایران باقی بماند. کلاه قرمزی و سروناز در سال ۸۱ و کلاه قرمزی و بچه ننه در سال ۹۱ فیلمهای دیگری از کلاه قرمزی بودند که گرچه نتوانستند موفقیت اولی را به دست آورند، اما استقبال خوبی از آنها شد.
اما از سال ۸۸ مجموعه تلویزیونی کلاه قرمزی در فهرست سریالهای نوروز قرار گرفت و برای چند سال مداوم تا سال ۹۷ پربینندهترین سریال عید تلویزیون بود. هر چند هر سال تا آخرین روزهای سال به دلیل مشکلات مالی و به تفاهم نرسیدن با تلویزیون مشخص نبود این مجموعه دوستداشتنی پخش میشود یا نه. سالهای ۹۵ و ۹۶ هم واقعا پخش نشد. اما به هر حال هر زمان که پخش شد، پرطرفدارترین بود.
در طول این سالها و هر عید چند عروسک به این مجموعه اضافه شدند. به جز کلاه قرمزی و پسرخاله که پای ثابت این مجموعه بودند، عروسکها و شخصیتهایی اضافه و یا حذف شدند که هر کدامشان جذابیتهای خودشان را داشتند. مثل پسرعمهزای پرخور، گیگیلی تنبل شلخته یا آقای همساده بدشانس یا فامیل دور و دیبی و جیگر که این آخری حتی ممنوعالتصویر هم شد.
همکاری ایرج طهماسب و حمید جبلی مجموعهای خلق کرد که برای حتی در روزها و موقعیتهای بعدی هم که بازپخش میشدند، دیدنی بودند. اما کلاهقرمزی پیش از محبوبیت در میان مخاطبان، محبوب سازندگانش است. عوامل پشت صحنه این مجموعه همواره دنیا فنیزاده، عروسکگردان این شخصیت را دیدهاند در پشت صحنه که با کلاهقرمزی حرف میزند، او را نوازش میکند، موهایش را مرتب میکند و قربانصدقهاش میرود، طوریکه شاید برای دیگران عجیب به نظر برسد. دنیا فنیزاده به توصیه پدرش، پرویز فنیزاده استثنایی، و برای احترام به او و بی آن که هرگز دلیلش را بداند، دنبال بازیگری نرفت، خودش را پشت عروسکها پنهان کرد و به آنها جان بخشید. عروسکهای زیادی را هم بازی داد، اما هیچکدام برایش کلاه قرمزی نشدند. او در یکی از آخرین مصاحبههایش با مجله چلچراغ در باره تصور این که دیگر عروسک گردان کلاه قرمزی نباشد، چیزی در باره حضور نبون و حضور نداشتن در این مجموعه گفته که منتهای علاقهاش را به این عروسک و این مجموعه نشان میدهد: «دو جور نبودن هست. این که من کلا نباشم که این را فقط خدا میداند، یا این که من دیگر عروسکگردانش نباشم. غمانگیز است. نه این که تازه با این مسئله روبهرو شده باشم. قبلا هم به آن فکر کردهام. اگر روزی گروهم که با آنها کار میکنم صلاح بدانند که کنار کلاه قرمزی نباشم، قبول میکنم. فقط یک خواهش از آنها دارم؛ این که اجازه دهند در کار باقی بمانم، حتی اگر قرار نباشد عروسک گردانی کنم.»
دنیا هشتم دی ۱۳۹۵ مثل پدرش خیلی زودهنگام دنیا را ترک کرد و کلاه قرمزی را به دستان دیگری سپرد. اما این مجموعه تا نوروز ۹۷ ادامه پیدا کرد.
نقدها
در باره علتهای موفقیت این مجموعه صحبتهای زیادی شده و منتققدان در باره آن نوشتهاند. بسیاری از منتقدان یکی از دلایل موفقیت این مجموعه و این شخصیت را نوستالژی میدانند. به باور این منتقدان کلاهقرمزی نوستالژی نسلی است که بخش مهمی از زندگیاش را در برابر تلویزیون گذرانده است. اما منتقدانی هم هستند که معتقدند این تنها دلیل موفقیت این مجموعه نیست. به باور این منتقدان موفقیت این مجموعه اگر فقط به دلیل زندهکردن خاطرات بود هرگز نمیتوانست به این خوبی با نسلهای دیگر ارتباط برقرار کند. آنها اعتقاد دارند برای تداوم موفقیت یک مجموعه نمیتوان تنها با تکیه بر نوستالژی به جلو رفت. این منتقدان عقیده دارند شخصیتهای این مجموعه بستر مناسبی را فراهم میکنند تا شوخیها و طنز اجتماعی و گاه سیاسی در آن شکل بگیرد. مثل صحنهای در کلاهقرمزی ۹۲ که در آن حراجی توسط عروسکهای مجموعه راه میافتد و در آن فامیل دور در تماسی مداوم با صرافیها مدام نرخ دلار را جویا میشد و قیمت اجناسش را در لحظه و به دلار اعلام میکرد.
محمدحسن ساکی، منتقد سینما هم که کلاه قرمزی را نه یک عروسک بلکه پدیدهای فرهنگی میداند، میگوید: «کلاهقرمزی نمونه شاخص یک پسربچه است که میتواند در همه نسلها حضور داشته باشد. او پسری بازیگوش، شیطان، حاضرجواب و تنبل است. طبقه اقتصادی روشنی هم ندارد. ویژگیهایی که به او این امکان را میدهد که در بین نسلها حرکت کند… کلاهقرمزی فقط یک کاراکتر نیست؛ او حتی فقط یک عروسک نیست بلکه پدیدهای فرهنگی است. این را میتوان بهخوبی از موفقیت و میزان مخاطبش دریافت.»
از دیدگاه این منتقد کلاهقرمزی حیات دارد و به مرور زمان بزرگتر میشود؛ نکته مهمیکه شاید در دیگر عروسکها و حتی در خود آقای مجری هم دیده نشود. کلاهقرمزی یک کاراکتر ثابت نیست؛ او در طول زمان رشد کردهاست بهطوریکه او که در ابتدا نمیتوانست درست حرف بزند و حتی هنگام حرفزدن آبِ دهانش به صورت مخاطبش میریخت کمکم تغییر کرد و بزرگ شد.
نیکو شریفی، روزنامهنگار، مینویسد: «شاید کلاهقرمزی تنها برنامهای در تلویزیون باشد که بشود گفت به اندازه برنامه ورزشی ۹۰ با تهیهکنندگی و اجرای عادل فردوسیپور مخاطب دارد. خیل عظیم کودکان و بزرگسالانی که این برنامه را در تلویزیون و اینترنت تماشا میکنند، و مهمتر، آنهایی که فقط همین برنامه را از بین برنامههای تلویزیون میپسندند شاهدی بر این ادعاست.»
در باره این مجموعه حتی از نگاه اسطورهای هم صحبت شده است. محمدحسن ساکی معتقد است این موفقیت مدیون استفاده صحیح از کهنالگوها و روزآمدکردن آنهاست. او رابطه میان کلاهقرمزی و آقای مجری را تابع کهنالگویی میداند که بر اساس آن روابط مرشد و بچهمرشد میانشان برقرار میشود. از دید او همانطور که بچهمرشد حرفهای نامفهومیمیزند و مرشد حرفهای او را تعبیر میکند، کلاهقرمزی نیز خصوصاً در برنامههای ابتداییاش خوب صحبت نمیکرد و باید حرفهایش توسط مجری دوباره بیان میشد. از دید این منتقد آنها را میتوان به سان نسخه روزآمدی از نمایش اوستا و سیاه دید. شوخیها و حاضرجوابیهای سیاه در برابر صبر و متانت اوستا به نوعی در شخصیت مجری و کلاهقرمزی تکرار میشود.
از دیدگاه منتقدان رابطه کلاهقرمزی و آقای مجری را میتواند رابطهای پدر–فرزندی نیز در نظر گرفت. همانطور که بسیاری از کودکان خود را در شیطنتهای کلاهقرمزی مییابند، بزرگترها نیز خود را در کالبد آقای مجری مییابند که پدری مهربان و دلسوز و صبور است که این موضوع باعث میشود مخاطب کلاهقرمزی نهفقط کودکان، که بزرگسالان نیز باشند. رابطه این دو رابطهای معلم-شاگردی نیست، یعنی چنین نیست که آقای مجری نصیحت کند و بچهها خیلی زود قبول کنند؛ بلکه کلاهقرمزی و دیگر شخصیتهای عروسکی این مجموعه گاه حرفها و نصیحتهای آقای مجری را قبول نمیکنند و او را به چالش میکشند. آقای مجری هم گاه از دست بچهها حرصش میگیرد؛ درست مثل یک رابطه پدر-فرزندی زنده و واقعی. از دیدگاه این منتقدان با وجودی که کلاهقرمزی حرف سیاسی نمیزند اما حرفهایش بیانگر خاطرات و حتی رنجهای یک نسل است. کلاهقرمزی، مبارکِ مدرن است که در زبان طنز و کنایه واقعیتهای مگوی جامعه را میگوید؛ نمادی از شوخطبعی ایرانی که طلحکوار حرف خود را میزند و به حیاتش ادامه میدهد.
این مجموعه با تمام نقدهای خوبی که گرفته از همان ابتدای شروع به پخشش نقدهای منفی هم داشته است. بسیاری از منتقدان این برنامه را به نداشتن کارشناس و متخصصان کودک متهم میکنند که باعث شده بدون توجه به نیازهای شناختی کودکان برای آنان برنامه بسازند بهطوریکه به باور این منتقدان در مجموعه کلاهقرمزی رفتارها و گفتارها مملو از آموزههای غلط است؛ صحبتهای آقای مجری با عروسکها پر از خشونت است، دائم بچهها را دعوا و تحقیر میکند، امر و نهی میکند و به ندرت از آنها تعریف میکند. به باور این منتقدان در این مجموعه بچهها هم دائم دروغ میگویند، نقش بازی میکنند، چیزی را پنهان میکنند، کارهای غلط پنهانی انجام میدهند و بهعنوان مثال زیادی شیرینی میخورند، کثیفکاری میکنند، یا خنگند و همهچیز را اشتباه میفهمند، اصطلاحات را اشتباه به کار میبرند.
از دیگر نقدها به این مجموعه استفاده شخصیتها از کلمات خشونتآمیز و درخواست انجام کارهای بزرگانه و نامتناسب با سن کودکان از آنها نظیر بازکردن و شستن و نصب پردهها برای خانهتکانی است.
با تمام این عیب ها و هنرها، کلاه قرمزی عروسک محبوب نسلی است که با آن بزرگ شد و از خاطره دارد. هرچند اگر دیگر سری جدیدی از آن ساخته نشود.
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.