//
کدخبر: ۸۳۸۸۶ //

"تعطیلات رویایی"؛سریالی که ارزش دیدن ندارد!

«تعطیلات رویایی» ظاهرا بر اساس ادعاهای سازنندگانش، یک سریال تلویزیونی است اما ارزش تماشا کردن ندارد و ساخت چنین آثاری موجب ریزش بیشتر مخاطبان رسانه ملی خواهد شد.

"تعطیلات رویایی"؛سریالی که ارزش دیدن ندارد!
به گزارش فرتاک نیوز،

در کورس رقابت میان شبکه‌های تلویزیونی برای ساخت و نمایش سریال نوروزی به مناسبت نوروز 97، سریال «تعطیلات رویایی»حائز کمترین امتیاز و اعتبار است. سریالی که فاقد فیلمنامه و کارگردانی است، علی‌رغم اینکه هنرپیشه‌های سرشناسی در این سریال حضور دارند.

سریال «تعطیلات رویایی» مثل یک خرید نوروزی از فروشگاه‌های ارزان قیمتی است که مارک‌ها و برندهای پرطمطراق جعلی را عرضه می‌کنند. نام این مجموعه، سریال است اما فاقد ارزش‌های روایی سریالی است. همان قسمت نخست سریال درخواهیم یافت با مجموعه‌ای مواجه هستیم که نه تنها خلاقیتی در فیلمنامه‌اش نیست، بلکه مولفه‌ای به نام «فیلمنامه سریالی»، با حداقل استاندارهای نمایشی سیما، با توجه به ارزیابی محتوا، محلی از اعراب ندارد.

 سریال با نمایشی کلیشه‌ای و مرسوم با سکانس‌های کشدار معرفی کاراکترها آغاز می‌شود، در صورتی که مدرنیزم نمایشی اصالت را به ماجرا محوری می‌دهد و در حین ماجرا محوری باید شخصیت‌‍‌ها معرفی شود. روایت اصلی و روایت‌های فرعی چنان در هم آمیخته شده که ماحصل 4 قسمت ابتدایی، فاقد کشش روایی مرسوم و حداقلی است. به صورت قطعی هیچ قصه مدون مجذوب کننده‌ای در متن سریال نیست. محتوای نمایشی تصنعی است و عطف‌های کنش‌گرانه در متن سریال نیست.

سریال «تعطیلات رویایی» با معرفی خانواده دو برادر به نام رحیم فتوحی (محمود عزیزی) و رستم فتوحی (محمدرضا شریفی‌نیا) آغاز می‌شود. سریال با معرفی رحیم فتوحی در نقش اسپایدرمن پیش می‌رود. رحیم نوجوانی را مشغول بازی نهنگ آبی، در آستانه قصد خودکشی در مقابل دوربین‌های تلویزیونی نجات می‌دهد. این نحوه معرفی یعنی ما با شخصیت‌هایی مواجه‌ایم که از همان ابتدا پیام‌های اخلاقی  را  تصنعی و گل‌درشت‌ به تماشاگر حقنه می‌کنند. سکانس‌های معرفی خانواده‌ها فوق العاده کشدار و توضیح نمایشی درباره شخصیت‌ها  از چنان تفصیلی برخوردار است که عملا ضد روایت سریال را به اضمحلال می‌رود. به نظر می‌رسد گروهی مبتدی سریال را به نگارش درآورده و کارگردانی کرده‌اند و مشخص نیست علیرضا امینی به عنوان فیلمسازی حرفه‌ای، چگونه تن به ساخت چنین سریالی داده است؟! شخصیت‌ها متاسفانه تیپیکال کلیشه و به صورت مبتدی‌واری خلق شده‌اند و بازیگران برای خلق چنین پرسوناژِهایی بدوی‌ترین روش را برای اجرا در پیش گرفته‌اند. به هیچ وجه نمی‌توان ترکیب خانواده‌ها را باور پذیر برشمرد. حضور سینا و ستاره فرزندان رحیم فتوحی در فیلمنامه کاملا اضافی است و ضعف‌های بنیادین روایی را سازنندگان با شلوغ‌کاری و حضور متعدد بازیگران پر کرده‌اند.

ضد ویژگی‌‌های (به جای ویژگی) شخصیت‌ها در اجرا به هیچ وجه ملموس نیست، به عنوان نمونه، روشنک ظاهرا بیماری روحی دارد، اما مادرش گل‌بانو هیستریک‌تر به نظر می‌رسد. شخصیت‌ها علی‌القاعده تیپ هستند اما پس از قسمت پنجم نازل‌تر به نظر می‌رسند، چون به رویدادهای مرتبط چفت نمی‌شود. به صورت منطقی شخصیت‌ها باید به خرده روایت‌ها چفت شوند و مهمترین عنصر یک فیلمنامه سریالی خرده‌های روایت‌های فرعی در محتوای سریال است. فاجعه‌تر از پرداخت خرده روایت، عدم وجود یک پیرنگ مرکزی است. چهار قسمت ابتدایی سریال اختصاص به ماجرای سفر زمینی دو خانواده از شیراز به کیش دارد. چالش‌های ضد دراماتیک سریال را اگر بررسی کنیم به یک نتیجه معین خواهیم رسید، اصلا فیلمنامه‌ای در کار نیست و اتکای روایت سریال، متکی به تعدد شلوغ‌کاری جمعی بازیگران است.

دو خانواده فتوحی عید سال گذشته‌شان به یک سفر خارجی رفته‌اند و هزینه های این سفر را رستم فتوحی تقبل کرده است در مقابل رحیم فتوحی قصد دارد به تلافی سفر سال گذشته خانواده‌اش را به اتفاق خانواده برادرش به کیش ببرد، در حالیکه خانواده رستم فتوحی اصرار دارند به پاریس بروند و خانواده رحیم  را در سفر کیش همراهی نکنند.

در فیلم یک تلورانس معنایی باسمه‌ای وجود دارد که رحیم فتوحی دائما به همسر برادرش می‌گوید بیایید برویم سواحل نیلگون خلیج فارس. سازنندگان با چنین روش‌هایی و به شکلی سطحی دارند عِرق ملی تماشاگر را قلقلک می‌دهند و خلیج فارس به عنوان یک عنوان ملی بیشتر به سخره گرفته شده تا تمجید و ستایش  شود. هر عنوان اخلاقی، ملی، میهنی، اجتماعی در این سریال به ضد خودش تبدیل می‌شود. در واقع عناصر دربرگیرنده سریال تجمعی از جمع اضداد هستند. سریال ضد درام است، ضد پیرنگ است، حتی ضد نمایش است.

خانواده فتوحی در یک ضیافت شام چند نفره بالاخره تصمیم مشترکی می‌گیرند تا به کیش بروند. تصمیم سازی هم مبنای دراماتیک اغنایی ندارد و اغنا شدن در چالش دو خانواده با دیالوگ‌های نازل، سطحی و دم دستی شکل ممکن، تبدیل به همایشی خاله‌زنکی می‌شود. وقتی عناصر نمایشی به شکلی وارونه در کنار هم قرار می‌گیرند مفهوم مد نظر سازنندگان، مثل ترویج فرهنگ مسافرت در داخل کشور و بودن خانواده‌ها در کنار هم، شکلی وارونه به خودش می‌گیرد.

دو خانواده فتوحی به مقصد کیش حرکت می‌کنند و هر چه سریال بیشتر جلو می‌رود تبدیل به سوهانی بِرنده برای اعصاب مخاطب می‌شوند. ضد عطف‌های نمایشی سریال از  قسمت‌ پنجم به بعد روح روان مخاطب را بیشتر رنجور می‌کند. این خانواده از شیراز با ماشین‌هایشان به کیش می‌روند و به محض ورود به هتل رزرو شده، متوجه می‌شوند در کشاکش تصمیم  رفتن یا نرفتن به کیش، رحیم فتوحی اقدام به کنسل کردن اتاق‌ها مربوط به خانواده رستم کرده است. نحوه کنسلی اتاق های هتل عاملی برای آشفتگی بیشتر روایت است نه گسترده کردن روایت. این دو خانواده در کیش سرگردان می‌شوند و قصد بازگشت به شیراز را دارند که به علت طوفانی بودن هوای خلیج فارس، این بازگشت برایشان غیر ممکن می‌شود. در فیلمنامه سریال حادثه محرک، عنصر مهمی است و حادثه محرک این سریال تصادف سینا و بهروز با یک فرد گمنام است که به کما می‌رود و روایت وارد یک فاز موش و گربه‌ای فوق العاده مبتذل می‌شود. مردی غریبه و باج گیر خودروی همسر بهروز را تعقیب می‌کند، اما ابهام عدم اظهار نظر غریبه برای حضور خودروی همسر بهروز در صحنه تصادف سطحی بودن سریال را چند برابر می‌کند. سریال یک نخ معمایی بشدت نازل دارد. زن وکیلی که ادعا می‌کند به رحیم محرم است و از شیراز تا کیش آنها را تعقیب می‌کند تا با رحیم گفتگو کند. در صورتیکه همین کار را در مبدایعنی شیراز می‌توانست انجام دهد.

«تعطیلات رویایی» ظاهرا بر اساس ادعاهای سازنندگانش، یک سریال تلویزیونی است اما ارزش تماشا کردن ندارد و ساخت چنین آثاری موجب ریزش بیشتر مخاطبان  رسانه ملی خواهد شد.

 

برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.
منبع: تسنیم
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۸۳۸۸۶ //
ارسال نظر