نیمکت شیاطین سرخ؛ فرصتی برای بزرگتر شدن یا دامی برای سقوط؟
تنهاخ در منچستریونایتد کاری دشوارتر از آنچه تصور میشود، دارد.
رگنار لاثبروک، قهرمان افسانهای وایکینگها در سریالی منسوب به این قوم میگفت: «قدرت چیز خوبی نیست. بدترینها را به خود جذب و بهترینها را از خودش دور میکند.» صندلیای که قریب به 3 دهه شکوه را به اولدترافورد و ساکنانش بخشید، قدرتی جادویی دارد که هر نامی را برای تصدی آن اغوا میکند و آن نام بدون اینکه بخواهد در دوراهی گردباد وسوسه قدرت این صندلی و درست و مثمر ثمر کار کردن، روی آن قرار میگیرد. این پست، نامهایی به بزرگی آقای خاص، به تجربه دیوید مویس، به انگیزه سولسشر و به کاربلدی فنخال را به دام اغواهای خودش افکنده و دوران حرفهای این افراد را به قبل و بعد از نشستن روی نیمکت منچستریونایتد و به طور دقیقتر قرار گرفتن در راس پروژهی بسیار سخت جانشینی فرگوسن تقسیم کرده است؛ به طوری که آنها پس از شکست در این پروژه برای احیای نام و شخصیت خود، تلاشی به اندازه شروع دوران حرفهای سرمربیگری داشتهاند. اریک تنهاخ جدیدترین نام نامداری است که انتخاب کرده از دوران درخشانش در آژاکس به سایه مهیب مرد اسکاتلندی کوچ کند و این دردسز را پذیرفته که باید در قالبی جدید و سخت خودش را به اثبات برساند. بدون تردید تنهاخ هم اگر با گردباد وسوسه قدرت و جذابیت این سمت به شهر منچستر آمده باشد در ردیف کسانی قرار خواهد گرفت که رگنار لاثبروک از آنها به عنوان شکست خوردگان طمع قدرت یاد کرده است.
پروژهای سخت در بحرانیترین شرایط ممکن
دشواری کار مرد هلندی جدید نیمکت منچستریونایتد صرفا به تحمل سایه سنگین فرگوسن و جامهای رنگارنگ و ثباتش در نتیجهگیری ختم نخواهد شد. سرمربی سابق قهرمان لیگ هلند، پست جدیدش را در بدترین روزهای تیم جدیدش تحویل گرفته است. روزهایی که تیم بیمار و نامنظم سولسشر با عملکرد ضعیف رانگنیک بدترین نتایج و آمارهای خودش در لیگ را به روز رسانی و هوادارانش را از همیشه نا امیدتر کرده است. منچستریها در کنار شکستهای پیاپی در مقابل تیمهایی که آرزوی بردن پرافتخارترین تیم لیگ انگلیس را داشتند، شاهد قدرتنمایی رقبای سنتی و اوجگیری هر چه بیشتر آنها هستند. لیورپول و سیتی هر فصل فاصله فاصله خود را با سایر قدرتهای جزیره بیشتر میکنند و جبران این فاصله آن هم با تیمی نامنظم و بحرانزده، بیش از آنکه یک شغل خوب به نظر برسد، یک دردسر و پر از اما و اگر مینماید. تنهاخ باید بداند این هواداران از تحقیر خسته و از تماشای رقبا در بهترین فرم کلافه هستند. منچستری که او تحویل میگیرد، هرگز نشانی از تیم همیشه قهرمان الکس فرگوسن ندارد و این در حالی ست که مرد هلندی نه با همتایان گذشتهی خود بلکه دقیقا با فرگوسن مقایسه خواهد شد؛ چرا که منچستریها آنقدر زخمی و کسل هستند که باز هم به این باور رسیدهاند که فقط یک فرگوسن دیگر میتواند این تیم را به جایگاه سابقش بازگرداند.
تیمی نامنظم با کلکسیونی از برندهای تبلیغاتی
غیر از چارچوب دروازه که داوید دخیا را به عنوان آخرین بازمانده آخرین تیم فرگوسن در خودش میبیند و در فصل اخیر هم عملکرد قابل قبولی داشته، منچستریونایتد در تمام نقاط زمین با علامتهای سوال بزرگی مواجه است. در دفاع همه منتظرند که تنهاخ به هشتگهای پرشمار«#مگوایر_اوت» در زیر تمام پستهای مربوط به منچستر در شبکههای اجتماعی پاسخ دهد و اعتماد دوباره به کایپتان فصل اخیر شیاطین یک انتخاب بسیار ترسناک و سخت خواهد بود که با اولین نمایش مایوس کننده مجدد مدافع گرانقیمت منچستر، آوار سنگینی از انتقادات گریبان سرمربی جدید را میگیرد. هری مگوایر شاید خطرناکترین عضو کنونی تیم برای هر کسی باشد که در راس کادر فنی تیم قرار خواهد گرفت. بازیکنی که با اشتباهات باورنکردنیاش کار انتقاد را برای کارشناسان برنامههای فوتبالی بسیار شیرین و مورد توجه کرده و ماموریت سخت حمایت را برای سرمربیان تیمش از همیشه سختتر و خطرناکتر کرده است. در دفاع راست هم یک جای کار به شدت لنگ میزند. فنبیساکا که متخصص تکل زدن در لیگ جزیره به شمار میرفت و تمام ضعفهای واضح هجومیاش را در سایهی تکلهای بینظیرش میپوشاند، مدتی است تبحر اصلی خودش را هم از دست داده و پاشنه آشیل تیمش در سمت راست دفاع به حساب میآید. از طرفی دیوگو دالو جوان هم به اندازهای که در حمله سریع و مثبت است در دفاع پراشتباه و غیرقابل اتکاست. تنهاخ تصمیم مهم و سرنوشتسازی برای دفاع راست تیمش خواهد داشت که آیا به بازسازی روحی و فنی بازیکنان کنونیاش اکتفا میکند یا یکی از نامهای پرشماری که هر روز به منچستر لینک میشوند، خرید تیم تنهاخ برای این پست خواهد بود.در میانه زمین اوضاع بهتر از خط دفاع نیست و به خصوص در پست هافبک دفاعی و هافبک بازیساز، خلا تیم جدید تنهاخ آنقدر عمیق است که لیست بلند و بالایی از جانشینان پوگبا و ماتیچ هر روز در خروجی رسانههای معتبر قرار میگیرد. از بازگشت فندبیک تا خرید دییونگ و حتی انگولو کانته، دامنه وسیع شایعات خط میانی منچستر را شکل میدهند. در این میان مکتومینای هم عزمی جدی برای کار کردن با سرمربی جدید در تیم محبوبش دارد و خط زدن او که نشان لیاقت از زبان فرگوسن هم دارد، کار راحت و بیدردسری نخواهد بود. کمی جلوتر و در قسمت هجومی خط میانی، اوضاع قابل قبولتر است و اگر یک سرمربی بلد باشد بهترین عملکرد را از بازیکنانش بگیرد، فرناندز و سانچو میتوانند نمایش بهتری نسبت به فصل گذشته داشته باشند. با این حال نیاز به یک وینگر قابل اعتماد دیگر، نیازی اجتنابناپذیر خواهد بود که این نیاز هم دشواریها و مسائل خودش را خواهد داشت. الانگا میخواهد مسیر رشدش را در منچستر ادامه دهد و رشفورد هم عاشق منچستریونایتد است اما عاشقانه بازی نمیکند. خط حمله اما داستان دیگری خواهد داشت و شاید بزرگترین علامت سوال تنهاخ و دستیارانش در این قسمت ترکیب قرار داشته باشد که آیا سرمربی جدید تیمش را بر اساس رونالدو خواهد چید و یا صرفا از رونالدو هم استفاده میکند؟ تنهاخ تاکنون در هیچ بیانیه و مصاحبهای حتی ذرهای هم با ابرستاره پرتغالی تیمش زاویه پیدا نکرده اما مشخص نیست آیا این رفتار از محافظهکاری نشات میگیرد و یا واقعا اریک تنهاخ روی قابلیتهای شماره7 تیمش حساب میکند؟ به هر حال منچستریونایتد یک مهاجم تمامکننده قهار میخواهد و برای این ماموریت نمیتواند روی مارسیال برگشتی از سویا و کاوانی در حال خروج حساب کند. این مهاجم یا رونالدو خواهد بود و یا کسی که رونالدو با او رقابت خواهد کرد که این موضوع به خودی خود میتواند انسجام تیمی را در منچستر نشانه بگیرد. تمام این دردسرها را بگذارید کنار اسم و رسم و نام و نشان و قراردادهای تجاری و دنبالکنندههای چند صد میلیونی ستارههای تیم که هر کدامشان را تبدیل به برندی کاریزماتیک و تاثیرگذار میکند. هر اشتباهی در مورد هر بازیکنی حتی در حد یک عبارت در یک مصاحبه میتواند فشار رسانهای را به خصوص در شبکههای اجتماعی روی اریک تنهاخ به حداکثر برساند و جانشین رالف رانگنیک باید خیلی از همتای سابقش هوشیارتر عمل کند.
معضلی به بزرگی یک انقلاب در مالکیت
اگر میخواهید حجم و وسعت تظاهرات حزبهای فاشیسم، کارگر و سایر گروههای سیاسی تاریخ بریتانیا را در نسخه جدید مشاهده کنید، میتوانید به آخرین گردهمایی خیابانی هواداران منچستر بر علیه گلیزرها رجوع کنید تا عمق نارضایتی و زمزمههای یک انقلاب خیابانی را به وضوح ببینید و بشنوید. فشار روی مالکان امریکایی تیم به حداکثر رسیده و تبعات این فشار در تهدید بازیکنان و سرمربی هم دیده میشود. در فصل اخیر مگوایر تهدید به مرگ در صورت حضور ثابت در زمین شد و این نشان میدهد منچستریهای خسته از ناکامی با کسی شوخی نخواهند داشت و انتخاب سیاست درست در مناقشه مالکان تیم و هواداران از اصلیترین فاکتورهای عملکرد تنهاخ برای موفقیت در اولدترافورد است.
پروژهای بسیار بزرگتر از سرمربیگری
تنهاخ باید بداند و احتمالا هم میداند کارش به کارینگتون و دفتر مجهز و زیبای کارش و اولدترافورد و میادین مسابقه ختم نخواهد شد. او روی صندلیای نشسته که نامهای بزرگتری را در روزهای آسانتری به کام سقوط کشانده و اکنون این میراث زخمی و پر از عیب و نقص با تمام دشواریهایش روی دوش مرد هلندی قرار خواهد گرفت. هدایت منچستریونایتد ماموریتی است که ابعادش فقط فنی نیست و دامنهی اما و اگرها تا رسانهها و مصاحبهها و انتخابهای بنیادی در برخورد با تک تک عوامل بزرگ و کوچک باشگاه را در بر میگیرد. شاید تنهاخ هم با همین ذهنیت، تعطیلاتش را لغو کرده و اولین پرواز به منچستر را رزرو کرده و در روز معارفه با تمام اعضای باشگاه خوش و بشی داشته است. روند اخیر عملکرد اریک تنهاخ و جدیتش در شروع کار در منچستر دست کم تاکنون گویای این بوده که او احتمالا یا سریال وایکینگها را تماشا کرده و یا این جمله از رگنار لاثبروک را شنیده است که قدرت بدترینها را جذب و بهترینها را از خودش دور میکند. سرمربی جدید شیاطین سرخ، حداقل تا حالا نشان داده وسوسه قدرت او را به نیمکت سر الکس فرگوسن نرسانده است.
*حسین سعیدی نیکو
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.