حکایت کفاش و سوزن: نمک نشناس نباشیم
حکیمی که با یک جمله ساده، معنای شکرگزاری را به کفاش میآموزد.
![حکایت کفاش و سوزن: نمک نشناس نباشیم](https://cdn.fartaknews.com/thumbnail/N1UGnlG1fqxS/p_IUuvJQB-2mJilBKQWxvj1X0IDqLxtDyUgzRGJxjc1cGZ3vM-iFJE_oBnIHmGAlbIrI-F_GqBAJdFXUUYjjlsD0dLV3xuLqQHS3XWZxFj5ABC56oWB6Ir3EWJScWWJK/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA+%281%29.jpg)
روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت..
از شدت درد فریادی زد سوزن را چند متر دور تر پرت کرد.
مردی حکیم که از ان مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را اورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد.
(درختی که پیوسته بارش خوری/ تحمل کن آنگه که خارش خوری)
این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می اندازی!
نتیجه گیری:
اینکه اگر از کسی یا وسیله ای رنجشی آمد بیاد آوریم خوبی های که از جانب آن شخص یا فوایدی که از آن وسیله در طول ایام به ما رسیده , آن وقت تحمل آن رنجش آسان تر می شود.