حج واقعی: حکایت شیخ ابوسعید و زیارتی فراتر از کعبه
حکایتی آموزنده از شیخ ابوسعید که نشان میدهد انساندوستی و کمک به دیگران، از هر عبادتی بالاتر است.
![حج واقعی: حکایت شیخ ابوسعید و زیارتی فراتر از کعبه](https://cdn.fartaknews.com/thumbnail/fj9NUZmJ30hS/p_IUuvJQB-2mJilBKQWxvj1X0IDqLxtDyUgzRGJxjc1cGZ3vM-iFJE_oBnIHmGAlbIrI-F_GqBAJdFXUUYjjlsD0dLV3xuLqQHS3XWZxFj5ABC56oWB6IqXX_-9sPU92/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA+%283%29.jpg)
گویند شیخ ابوسعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت کعبه رود. با کاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مرکبی نداشت، پیاده سفر کرده و خدمت دیگران میکرد.
در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمعآوری هیزم به اطراف رفت. زیر درختی، مرد ژندهپوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد. دریافت که از خجالت اهل و عیال در عدم کسب روزی، به آنجا پناه اورده است و هفتهای است که خود و خانوادهاش در گرسنگی به سر بردهاند.
شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو.
مرد بینوا گفت: «مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشهای ببرم.»
شیخ گفت: «حج من، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف کنم به ز آنکه هفتاد بار زیارت آن بنا کنم.»