پالسهای رمزدار اصولگرایان و اصلاحطلبان به روحانی
کنکاش در تحولات و تحرکات در هر دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب نشان از ریلگذاری برای ورود به فاز تازهای از سیاستورزی در نیمه دوم دهه نود دارد.
ساعت تغییر فرا رسیده است؛ همان زمانی که حسن روحانی منتظر آن بود. او آرام و با حوصله سیاست را دنبال می کند . امور را در پشت صحنه مدیریت میکند. چند ماه سخت را پشت سر گذاشته است . رقبا که از انتخابات خبرگان و مجلس فارغ شدند، یک نفس، هر یک به طریقی راه پاستور را درپیش گرفتند. هر کسی هر چه در آستین داشته تا امروز رو کرده است تا حسن روحانی برانگیخته و تحریک شود. او اما بازی با کارت ها در پشت پرده ها را بیشتر پسندیده است. همیشه همینطور بوده است؛ سیاست ورزی را اینگونه ترجیح می دهد. حالا این روزها نشانههایی نمایان شده که حکایت از تصمیم سازی های تعیین کننده دارد.
نشانه های تغییر
کنکاش در تحولات و تحرکات در هر دو جناح نشان از ریل گذاری برای ورود به فاز تازه ای از سیاست ورزی در نیمه دوم دهه نود دارد. اگر قرار باشد در این مورد ابتدا به جناح اصولگرایان بپردازیم باید از چند ماه پیش شروع کنیم. زمانی که چهره های مهمی از اصولگرایان سنتی حمایت خودشان را از حسن روحانی نمایان کردند و از احتمال استقبال بخشی از اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری از حسن روحانی خبر داده بودند .
اولینش را شاید محمدرضا باهنر بیان کرده بود. آنجا که او چند ماه پیش گفت «روحانی یکی از نامزدهای بالقوه اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده خواهد بود. باهنر در عین حال حمایت جریان متبوعش از رئیس جمهوری وقت را مشروط به عملکرد وی در سال پایانی دانسته بود.» این اظهار نظر او البته همراه و همزمان شد با این سخنان غلامرضا مصباحی مقدم که گفته بود « ما در زمان حیات مرحوم مهدوی کنی این موضوع را مطرح کردیم که در شرایط برابر حمایت از روحانی برای ما ارجحیت دارد و اخیرا نیز بحث تازهای در این باره نداشتهایم و قاعدتا نظر ما بر منوال سابق است.»
حتی در این میان سخنان مرتضی نبوی هم جلب نظر می کرد، او گفته بود «من فکر می کنم آقای روحانی رای می آورد و بر کرسی ریاست جمهوری می نشیند. برداشت من این است که مردم ایران به هر رئیس جمهور دو دوره فرصت ریاست جمهوری می دهند. از نظر توصیه ای بهتر می دانم اصولگرایان سرمایه گذاری شان را روی انتخابات شوراها انجام دهند تا ریاست جمهوری. چرا که به هر حال آقای روحانی دور دومش است و کاندیدای اصلی ریاست جمهوری دور دوازدهم، ایشان است.»
آن تلاش البته با فشار آن بخش دیگر جناح اصولگرایان بی نتیجه ماند و آن صداها دیگر چندان تکرار نشد . حالا اما در جدید ترین تحول در این مورد محمدرضا باهنر سخنانی را مطرح کرده که اگر چه معنای حمایت از حسن روحانی در انتخابات را نمی دهد اما مفهومی از سیاست ورزی و تلاش برای شکل دهی به یک آرایش سیاسی منطقی و عقلانی را نمایان می سازد . او گفته است :«در اصولگرا بودن روحانی هیچ تردیدی نیست».اظهار نظری که بازخوردهای فراوانی در دو جناح داشته است، سوال مهم این است که محمد رضا باهنر چرا این سخنان را بیان کرده است؟
شاید پربیراه نباشد اگر برای فهم سخنان دبیر کل جبهه پیروان به 4 سال قبل بازگردیم. زمانی که مرحوم حبیب الله عسگراولادی درباره نامزد پیروز در انتخابات یعنی حسن روحانی گفته بود:« اصولگرایان در انتخابات شکست نخوردند چرا که حجت الاسلام روحانی اصولگرای باسابقه است. روحانی را "خیر الموجودین" میدانم. مشی فکری رئیس جمهور منتخب، بنده را قانع میکند. حجت الاسلام روحانی بهدور از افراط و تفریط و تعصب اصلاحطلبانه یا اصولگرایانه و براساس آنچه آهنگ دیروز امام خمینی(ره) و آهنگ مقام معظم رهبری و شعارهای خوبی که در جریان رقابتهای انتخاباتی مطرح کرده، برنامه ریزی و از شخصیتهای معتدل در دولت یازدهم استفاده خواهد کرد.به خاطر دارم زمانی که در مجلس با حجت الاسلام والمسلمین روحانی همکار بودم، وی همیشه نظرش بر این بود که عقلای مجلس دور یکدیگر جمع شوند و نگذاریم افراط و تفریط بر مجلس حاکم شود البته در طول مدت خدمتش در شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم سعی وی بر اعتدال و تدبیر بوده است.»
شاید ساده ترین تحلیل این باشد که محمدرضا باهنر به عنوان یک بازیگر تیز هوش سیاسی از صحنه تحولات متوجه شده که معادله انتخابات 96 احتمالا به پیروزی حسن روحانی ختم خواهد شد . او به عنوان یک سیاست مدار عقلگرا می داند در چنین شرایطی باید تا می تواند شکاف میان جناحش و رییس جمهور پیروز را کم کند تا هزینه های بعد از شکست جناح کاهش یابد. به همین دلیل هم هست که یک تلاش پر واکنش برای ایجاد فضای «این همانی» میان اصولگرایان و حسن روحانی به راه انداخته است.
اصلاح طلبان هنوز روحانی را می خواهند
نکته اما این است که این تحولات با شکل دیگری در جناح اصلاح طلب نیز در حال رخ نمایی است. عقلای اصلاح طلبان که از حامیان حسن روحانی در انتخابات پیش رو هستند یک تلاش دو وجهی را آغاز کرده اند . یک وجه آن به حسن روحانی باز می گردد و سمت دیگر آن به پالایشی درون جناحی.
در سطح نخست آنها تلاش می کنند خصوصیاتی که قرار است بر مبنای آن از حسن روحانی حمایت کنند را اینگونه شرح دهند« رئیسجمهوری میخواهیم که با رهبری هماهنگ باشد، قدرت رهبری را پشت دولت بیاورد تا مشکلات مردم حل شود. قوا هم باید هماهمگ باشند. با آدمهایی که میخواهند از جوی (جوب) بپرند تا پایشان خیس نشود، کشور را نمیتوان اداره کرد. یکی از نگرانیهای ما این است که آقای دکتر روحانی رقیبی ندارد. رقیب نداشتن خوب نیست. اگر آقای روحانی رقیب نداشته باشد، ممکن است مراقبتهای کافی را نکند.از اطرافیانش مراقبتهای کافی نکند. بالاخره رئیسجمهوری که بداند رقیب ندارد ممکن است خیلی هم خدمت نکند.
این سخنانی است که حسین مرعشی مطرح کرده و البته این را هم گفته است که «به عنوان کارگزاران همانطور که گفتم سه شرط برای حمایت تعیین کردیم. ما از آقای روحانی حمایت میکنیم که حمایت رهبری را برای دولتش جلب کند و بهترینهای کشور را هم به کار بگیرد. ما این شروط را گذاشتیم.»
به یک معنا آنها می خواهند این تصویر را ایجاد کنند که حمایت آنها از حسن روحانی هرگز به این دلیل نیست که او را فردی «بر» حاکمیت می دانند بلکه آنها می گویند از حسن روحانی در شرایطی حمایت خواهند کرد که «با» حاکمیت باشد. این هم پیامی به حسن روحانی است با این کارویژه که برای جلب حمایت جناح اصلاحات نیازی به بیان حرف ها و تحرکات آنچنانی نیست و البته پیامی هم هست به بدنه اصلاح طلبان که معنای حمایت از حسن روحانی برای ماندن در قدرت و کار کردن در سیستم است نه امید به شکل دهی یک اپوزیسیون آنهم در سطح رسمی قدرت.
اما سوی دیگر تحرکات اصلاح طلبان به پالایش و ویراش درون جریانی باز می گردد، آنجا که عباس عبدی می گوید «نکته دیگر که شاید مهم تر باشد، غلبه یافتن سیاست مبارزه جویی بر سیاست اصلاح طلبی است. مبارزه جو هویت خود را در طرد و تقابل و ضدیت با طرف دیگر تعریف می کند. در چنین شیوه ای هر کس که با یک پدیده مبارزه می کند، دارای هویت مشترک می شود. مبارزه و انقلاب قرین یکدیگر می شوند. در حالی که سیاست اصلاح طلبانه از دوگانه سازی هایی که سوخت لازم برای روشن کردن موتور مبارزه را تأمین می کند و یک طرف فرشته و طرف دیگر را دیو توصیف نماید پرهیز می کند. در سیاست مبارزه، اصل بر مبارزه جویی است. هرکس زندان برود، تندتر بنویسد، شجاع تر باشد، حقانیت همراه اوست. در حالی که در سیاست اصلاح طلبانه شجاعت سیاسی و مبارزه جویی واجد حسن ذاتی نیست. در اصلاح طلبی، شجاعت معنای دیگری پیدا می کند.»
در واقع اصلاح طلبان با این نگاه گویی قرار است بگویند بخش رادیکال که مبارزه جویی را در همه این سال ها بر اصلاح طلبی ترجیح داده تکلیف خود را با جناح مشخص کند یا بهتر بگوییم جناح می خواهد تکلیف خود را با این بخش مشخص کند . آن تغییری که درباره آن سخن گفته می شود همین نشانه ها را دارد.
حسن روحانی همین ها را می خواست. او حمایت اصلاح طلبانی را می خواست که از او انتظار «علیه شدن» نداشته باشند و خواسته های حداکثری شان به سطح مبارزه جویی با سیستم منتهی نشود.
او که انتظار حمایت مطلق از سوی اصولگرایان را یک اندیشه نه چندان دست یافتنی پنداشته است به این خواسته خود می رسد که عقلای این جناح، پیروزی او را با خاطره سابقه اش در اصولگرایی به تصویر بکشند و «این همانی» و «با هم بودگی» شان را روایت کنند. حسن روحانی به خواسته هایش نزدیک شده ؛ ساعت تغییر فرا رسیده است. تغییری برای تداوم سیاست ورزی حسن روحانی.