مشابهتهای معنادار «جدایی» و «فروشنده»
شاید این اولین بار باشد که بخش غیرانگلیسی زبان، جریان آکادمی اسکار را بالکل تحتالشعاع خود قرار داده است. مجسمه طلایی اسکار برای «فروشنده» بیش از آنکه رخدادی سینمایی باشد اتفاقی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که با مجسمه آزادی امریکا پیوند دارد نه با افراطگراییِ نژادپرستانه سیاستمداران.
دپیلماسی فرهنگی فرهادی مهمترین رویدادی است که در در دوران برجام و دولت دبیر در کنار دپیلماسی سیاسی قرار گرفت. دستاوردی که محمدجواد ظریف؛ وزیر امور خارجه زودتر از هرکس دیگری به آن واکنش نشان داد و آن را قدر دانست. فرهادی با بایکوت اسکار حساب دولتها را از ملتها جدا کرد و نشان داد سینمای اجتماعی او مخاطبی به اندازه جامعه جهانی دارد.
در این شرایط اما نباید تمام موفقیت اسکار دوم اصغر فرهادی را به حساب سوءتدبیرهای سیاسی ترامپ گذاشت و در این فضای متشنج سیاسی از دستاوردهای فرهنگی خود فیلم غافل شد. اتفاقا بین فیلم «جدایی» و «فروشنده» به عنوان دو اثر مورد توجه و اسکاری فرهادی مشابهتهای معناداری وجود دارد که جهان این دواثر را بیش از پیش به هم نزدیک میکند.
در «جدایی» اختلاف بین نادر و سیمین بر سر موضوعِ پدرِ آلزایمری نادر است که مانع مهاجرت خانواده از ایران شده. در ابتدای فیلم دادگاه بین نادر و سیمین را میبینیم که موضوع خانوادگی خودشان را به محکمه کشاندهاند. مشکلی که اتفاقا در خود خانواده باید حل وفصل شود و نه در دادگاه. در «فروشنده» روند ماجرا برعکس «جدایی» است. رعنا توسط مردی متجاوز مورد تعدی قرار میگیرد و عماد همسر او به طور محلی و شخصی به دنبال عامل تجاوز است. در حالی که یافتن متجاوز توسط پلیس بدیهیترین رفتاری است که اتفاقا از هرکسی در این شرایط ممکن است سر بزند. در این فیلم اما این مشکل بیرونی، در محکمه خانواده به نتیجه نهاییاش میرسد. براین اساس «جدایی» و «فروشنده» دو روی مقابل یک سکه هستند: یکی مشکل خانواده را در محکمه دنبال میکند دیگری برای حل موضوعی که باید در دادگاه عمومی بررسی شود شخصا و خودسرانه اقدام میکند.
در این دو فیلم مواخذه، محکمه، شهادت دادن و... بسیار پربسامد است. در «جدایی» یکبار دادگاه نادر و سیمین را داریم یک بار دیگر دادگاه خانوادگی بین نادر و راضیه مستخدم اهمال کار پدر نادر را. یعنی دو دادگاه عمومی و خانوادگی در یک فیلم. درحالی که در فروشنده با انکار و پرهیز از مراجعه به دادگاه روبهرو هستیم. نگاه جاری در این دو فیلم اتفاقا اشارهای است که میتواند هشداری برای تبدیل شدن اجتماع به محکمه و اتهامزنیها باشد.
در این اجتماع گرایش یافته به خشونت و ویرانی رعنا تنها کسی است که در مقابل تجاوزگری، رویه «ببخش ولی فراموش نکن» را در پیش گرفته است. رویهای که ابتدا از زبان گاندی و بعد از آن توسط ماندلا در مقابل دشمن متجاوزگر و استعمارگر ظاهر شد. در این رویکرد دشمن خارجی نمیتواند ما را در تسخیر خود بگیرد تا ما در مقابل او دست به رفتار واکنشی و انتقامجویانه بزنیم. در این روش ما با دشمن خود حتی آشتی میکنیم اما همیشه خاطره عبرتآموز بدی او را در ذهن داریم. این رمز ماندگاری و کلید کارکتر رعنا به عنوان یکی از فعالترین شخصیتهای زن سینمای ایران است. با این حساب بعید نیست که ترانه علیدوستی؛ بازیگر کارکتر رعنا بتواند با آگاهی تمام کلید بایکوت اسکار را بزند و تاثیر «فروشنده» را یکبار دیگر و پیش از هرکسی نه فقط در مجامع سینمایی که در جامعه جهانی گوشزد کند.