حمایت اصلاحطلبان از روحانی؛ شرط لازم اما نه کافی
بسته روحانی «برای موفقیت روحانی حمایت اصلاحطلبان شرط لازم است اما کافی نیست. شرط کافی حضور و مشارکت مردم است. مهمترین رقیب یا تهدید روحانی کاهش نرخ مشارکت است.»
به گزارش فرتاک نیوز، مهرداد خدیر نوشت: «چنان که پیشبینی میشد شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان حمایت قطعی خود را از کاندیداتوری حسن روحانی در انتخابات آتی ریاستجمهوری اعلام کرد.
تأیید این خبر از جانب محمدرضا عارف جای تردید باقی نمیگذارد و به بحثهای مربوط به نامزدهای پوششی نیز تا اندازه قابل توجهی پایان میدهد؛ مگر این که تعدد نامزدهای رقیب و قصد برخی در تخریب رییسجمهوری و ملاحظات روحانی در مناظرهها ایجاب کند کسی یا کسانی به میدان فرستاده شوند تا در تبلیغات و مناظرهها در برابر ابهامات و اتهامات صریح و روشن پاسخ دهند و تریبون را به منتقدان نسپارند.
در هفتههای اخیر دو دیدگاه دیگر ولو کمرنگ هم وجود داشت: یکی این که اصلاحطلبان - با نماد سیدمحمد خاتمی- سرمایه اجتماعی خود را به تمامی صرف اعتدالگرایان نکنند و با توجه به این که انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ در آستانه بیستمین سالگرد دوم خرداد برگزار میشود، همه اعتبار خود را به شخص یا دولت روحانی پیوند نزنند، چون انکار نمیتوان کرد که پارهای وعدهها یا انتظارات سیاسی محقق و برآورده نشده و مشخصا به رفع حصر اشاره میکنند و احتمال میدهند روحانی در ۴ ساله دوم با چالشهای جدیتری روبهرو شود. چه از خارج و با توجه به استقرار دونالد ترامپ در کاخ سفید و چه در داخل به خاطر سرخوردگی برخی از دستگاهها از نهادهای انتخاباتی. دیدگاه دیگر این که اصلاحطلبان نباید پیشدستی کنند. ابتدا امتیاز بگیرند و آنگاه حمایت کنند. به عبارت دیگر روشن شود در کابینه آینده اصلاحطلبان چه سهمی دارند و آنگاه به صحنه بیایند.
این دو دیدگاه البته کمرنگ و ضعیف و خارج از باور نماد اصلاحطلبان است؛ چرا که نه تنها سهم نمیخواهند که خواستهای خود را حداقلی کردهاند و همین که از دوران ۸ ساله جِسته و رَستهاند، خدا را شاکرند و عجالتا به «نُرمالیزاسیون» یا عادیسازی امور رضایت دادهاند تا نوبت به «دموکراتیزاسیون» برسد.
وجه دیگر قضیه اما این است که با انتخاب نهایی حسن روحانی خاطر اصلاحطلبان از انتخابات ریاستجمهوری آسوده میشود و وقت خود را صرف انتخابات شوراها میکنند؛ در حالی که اصولگرایان دچار تشتتاند. سنتیها مصطفی میرسلیم را معرفی کردهاند و احمدینژادیها با بقایی به میدان میآیند و اصولگرایان عملگرا قطعا از هیچ یک از این دو حمایت نمیکنند و نامهای دیگر نیز شنیده میشود. ائتلاف نسبی اصولگرایان تنها در صورتی محقق میشود که بر سر کاندیدایی چون حجتالاسلام رییسی به توافق برسند؛ هر چند در این حالت نیز بعید است احمدینژادیها تبعیت کنند.
اصلاحطلبان به لحاظ اخلاقی نیز به این نکته توجه کردهاند که این اولین انتخابات در غیاب و ممات آیتالله هاشمی رفسنجانی است و کیست که نداند که اگر هاشمی زنده بود، بیدرنگ از روحانی حمایت میکرد و چه دستاوردی برای اصلاحطلبان بالاتر از این که عضو ارشد تشکل رقیب - جامعه روحانیت مبارز - عملا و به صورت کامل از آنان جدا شده و دوستان و همحزبیهای سابق او دنبال کسی یا کسانی هستند که هملباس و همحزبی سابق خودشان را از ریاستجمهوری بیندازند و چنین هنری تنها از اصولگرایان ایرانی برمیآید.
با این همه صرف حمایت اصلاحطلبان پیروزی روحانی را تضمین نمیکند و به رفتار و گفتار خود او و تیم او در دو ماه پیش رو و سرنوشت برجام نیز بستگی دارد و البته یک مقوله دیگر. این که همراهان بتوانند توضیح دهند و توجیه کنند که برجام بدون روحانی سرنوشت مبهمی پیدا میکند و مهمترین دستاوردهای دولت را برشمرند؛ دستاوردهایی که به تازگی از زبان کارشناس اقتصادی شبکه «افق» - که در زمره رسانههای منتقد دولت است - نیز بیان شد و مشخصا «کاهش سهم نفت در بودجه عمومی، شفاف شدن گمرکات، امنیت غذایی و کاهش نرخ تورم» بود؛ هر چند فقره اخیر را ناشی از رکود میدانند.
برگ برنده روحانی البته تنها حمایت اصلاحطلبان نیست. بخشی از رأیدهندگان ایرانی با انگیزههای سلبی رای میدهند و بیش از آن که علاقهمند روی کار آمدن کسی باشند، نگران روی کار آمدن دیگریاند و از این رو حضور کسانی چون سعید جلیلی، رستم قاسمی و نیروهای احمدینژاد سایه تردید را در طیف روحانی دور میکند. به بیان دیگر حضور امثال سعید جلیلی و احمدینژادیها برای رای به روحانی انگیزه ایجاد میکند، زیرا از تفکر آنان چاهی حفر میشود که شاید برای خودشان آبی داشته باشد ولی برای توسعه ایران نان نمیشود.
اصولگرایی ایرانی که روزی با چهرههایی چون هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، ناطق نوری و علی لاریجانی شناخته میشد، اکنون هر چهار را از دست داده و انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ بیش از آن که رقابت اصلاحطلبان و اصولگرایان باشد، رقابت اعتدالگرایان با دغدغه توسعه ایران است با طیفی که معتقد است امور را نباید عادی کرد چون نرمالیزاسیون ما را از حال و هوای انقلاب دور میسازد.
اصولگرایان رادیکال که گمان میکردند اصلاحطلبان پس از حوادث و التهابات سال ۸۸ از حاکمیت حذف شدهاند، اکنون حسن روحانی را در برابر خود میبینند که با حمایت اصلاحطلبان به تجدید دوره دوم ریاستجمهوری میاندیشد و این البته یگانه پارادوکس اصولگرایی ایرانی نیست. گزاره متناقضنمای اصلی این است که هر قدر نرخ مشارکت کمتر شود و مردم بیشتر احساس نومیدی کنند، احتمال موفقیت روحانی کاهش مییابد و بعید نیست که محافظهکاران این بار چندان هم در پی مشارکت بالا نباشند. تناقض از این رو که همواره از «حق» رای به عنوان «تکلیف» یاد کردهاند.
کوتاه این که برای موفقیت روحانی حمایت اصلاحطلبان شرط لازم است اما کافی نیست. شرط کافی حضور و مشارکت حداکثری مردم است. مهمترین رقیب یا تهدید روحانی کاهش نرخ مشارکت است و این احساس که الف با ب تفاوت ندارد.»