بیانیه تحلیلی شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی درباره ارتحال آیتالله هاشمی
در بیانیه تحلیلی شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران پیرامون ارتحال آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده است: جریانات سیاسی که امروز خود را داغدار ارتحال آقای هاشمی معرفی میکنند، زمانی پرچمدار مقابله با او بودند.
شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه های تهران بزرگ پیرامون ارتحال حجه السلام هاشمی رفسنجانی بیانیه تحلیلی صادر کرد که متن این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اواسط هفته گذشته خبر فوت آقای هاشمی رفسنجانی رسانههای کشور را بکلی تحت تاثیر قرار داد و اقشار و اصناف گوناگون کشور را، مطابق آداب اسلامی و احترامات اخلاقی، به ابراز همدردی با علاقهمندان و بازماندگان ایشان واداشت. با گذشت بیش از یک هفته از این اتفاق و در حالی که انتظار میرفت موج احساسات و عواطف رفته رفته جای خود را به عقلانیت و اندیشهورزی پیرامون این شخصیت موثر در تاریخ انقلاب اسلامی دهد، استمرار غیرمنطقیِ مجیزگوییهای سیاستبازانه از سوی بسیاری از افراد و جریانات سیاسی و متقابلا ناسزاگوییهای نابخردانه از سوی عدهای البته قلیل، شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاههای تهران را بر آن داشت تا ضمن انتقاد از این رویه بیفایده، نسل جوان کشور را به تعقل و عبرتاندوزی از سرگذشت این شخصیت کمنظیر دعوت نماید.
بدون تردید بازخوانی انقلاب اسلامی بدون تحلیل شخص و شخصیت هاشمی رفسنجانی، روایتی ابتر است. بیتردید مرحوم هاشمی حائز ویژگیها و نکات مهم و برجستهای است که پیام تسلیت مقام معظم رهبری هم به روشنی گواهی بر آن است. ثبات قدم در مبارزات طولانی علیه رژیم ستمشاهی، پرکاری و خستگیناپذیری، ذکاوت و کیاست، بردباری و همهجانبه نگری، هاشمی را به الگویی ماندگار و قابل توصیه به نسلهای آینده مجاهدان و مبارزان راه حق و عدالت بدل کرده است.
شخص هاشمی اکنون پس از تشییع باشکوه و در سایه احترام تمامی سلایق و گروهها به خاک سپرده شده است؛ اما «شخصیت» هاشمی به خاک سپردنی نیست و باید از قِبَل مطالعه اندیشهها، عملکرد و در یک کلام، «گفتمان» مؤید هاشمی، پیش روی نسل سوم و چهارم انقلاب قرار گیرد. از ابتدای پیروزی انقلاب تا اواخر دهه 60، تحولات سیاسی و حکومتی مشحون از تاثیرات پیدا و پنهان هاشمی است. تاثیر شایان بر نخستین صورتبندیها در ادبیات سیاسی ایران در قالب چپ و راست، فتح بابهای تازه در سیاست خارجی بویژه مسئله امکان مذاکره و تعامل ایرانِ انقلابی با آمریکای جنایتکار (مثلا در ماجرای مک فارلین)، و جانشین کردن مفهوم تازه و تهدیدبرانگیز «مدیریت» اختلاف نظرها با رهبری به جای مفهوم انقلابی ولایتمداری در میان کارگزاران نظام (مثلا در ماجرای پذیرش قطعنامه)، همگی از مسائلی است که نقش غیرقابل انکار مرحوم هاشمی در آنها، باید به دقت مورد تحلیل قرار گیرند.
به دست گرفتن سکان دولت و اجرای نسخههای تکنوکرات مآبانه سبب شد تا جریان کارگزاران از یک شاخه سیاسی تبدیل به یک مدل مدیریتی در کشور شده؛ مدلی که در بسیاری از حوزهها و با سودای توسعه، کالبد انقلاب را از محتوا خالی کرد و البته نتیجهای جز بیانضباطی و توسعهنایافتگی (حتی بمعنای غربی آن) به ارمغان نیاورد. سیطره نگاه تجاری و انگیزههای سرمایهسالارانه در نظام اجرایی کشور مثلا در پایهگذاری ایده درآمدهای خصوصی دستگاهها، بازیچه شدن مدارج علمی و تخریب زیرساخت اموزش عالی کشور بواسطه توسعه بیقاعده دانشگاههای آزاد، مدیرسالاری و اعطای اختیارات فراقانونی به مدیران در عوض انجام وظایف محوله، نهادینه شدن ادبیات فردمحوری، رابطهسالاری و تبعیض، افزایش چشمگیر شکاف طبقاتی در جامعه ایرانی و بالاخره بسته شدن زمینه فعالیت متعارف سیاسی غیردولتی در کنار لیبرالیسم افسارگسیخته در عرصه فرهنگ همگی از مواریث رویههایی است که در دوران حاکمیت کارگزاران در کشور بنا نهاده شد.
معالوصف باید اذعان کرد که غالب بدنه مسئولین پس از سازندگی، از اصلاح طلب و اصولگرا، چه در دولتهای بعد و چه سایر دستگاههای مدیریت شهری و روستایی، آگاهانه و ناآگاهانه، جیرهخوار سفرهای هستند که مرحوم هاشمی برای نظام مدیریت و اجرا در ایران بنیان گذاشت و این خود دلیلی روشن بر اهمیت و ضرورت تحلیل و بررسی دقیق گفتمان ایشان توسط نسل جوان انقلاب است.
با تاسف باید گفت جریانات سیاسی که امروز خود را داغدار ارتحال آقای هاشمی معرفی میکنند، زمانی پرچمدار مقابله با شخص هاشمی بودند؛ فحاشیهای جریان تجدیدنظرطلب در سالهای دهه 70 و اوایل 80 در جراید زنجیرهای تحت حمایت همین جریانات، بر کسی پوشیده نیست. با این حساب، چرخش سیاسی و همزمان آنها و مرحوم هاشمی در ایام منتهی به انتخابات ریاست جمهوری 84 که به پیوند نامبارکی منجر شد، مسئلهای درخور تحلیل و ریشهیابی است.
همین زمینه تحلیلی است که میتواند رمزگشای نقش معماگونه هاشمی در فتنه سال 88 باشد که هرگز نباید یک رویداد منقطع از گذشته و آیندهاش دیده شود؛ فهمیدن جایگاهی که مرحوم هاشمی در تحولات سیاسی دهه 90 اختیار کرد نیز، از همین مسیر قابل فهم و تبیین خواهد بود.
بنظر میرسد آقای هاشمی رفسنجانی را میتوان موهبتی الهی برای انقلاب اسلامی دانست؛ چرا که نسل جدید و جوان انقلاب اسلامی توانست صورتبندی مفهومی جدید و عمیقی از «گفتمان انقلاب اسلامی» را در گفتمان کارگزاران بازیابد؛ بدون شک جوانان کشور باید بدانند که چه عواملی میتواند زمینهساز «تغییر» در جهتگیریهای یک انقلابی دیرین شود تا بتوانند آینده روشن انقلاب اسلامی را رقم بزنند.
شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی تهران بزرگ از تمامی صاحبنظران و اهالی سیاست و اندیشه دعوت مینماید تا فارغ از منافع زودگذر جناحی و قبیلهای، دست به تحلیل و تبیین پیرامون شخصیت مهمی چون مرحوم هاشمی، این انقلابی سالهای دور و سیاستمدار سالهای نزدیک، بزنند؛ این حقی برای جوانان مومن انقلابی و وظیفهای بر عهده خواص است که تصویری روشن و واقعنما از سیر تحولات و تطورات انقلاب و انقلابیون در اختیار علاقهمندان انقلاب قرار گیرد. لازمه تحقق این معنا آن است که اولاً فضای عمومی و رسانهای از وضعیتی صرفا عاطفی و گاه انفعالی در برابر سوء استفاده غرضورزان بیرون رود تا هر چه سریعتر رنگ عقلانیت و اعتبار به خود گیرد؛ ثانیا اندیشمندان و دلسوزان انقلابی قلم به دست گرفته و به وظیفه خطیر تبیین و روشنگری مبادرت ورزند که خود مصداق جهاد کبیر است؛ و ثالثا در این مسیر، همگان به مشی و روش عبرتآموزی، آنگونه که در کلام الهی و سیره اولیای خدا به روشنی دیده میشود، وفادار مانده از آن عدول ننمایند.
«اَیْ بُنَیَّ، اِنِّی وَ اِنْ لَمْ اَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی، فَقَدْ نَظَرْتُ فِی اَعْمَالِهِمْ، وَفَکَّرْتُ فِی اَخْبَارِهِمْ، وَسِرْتُ فِی آثَارِهِمْ، حَتّی عُدْتُ کَاَحَدِهِمْ، بَلْ کَاَنِّی بِمَا انْتَهی اِلیَّ مِنْ اُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرتُ مَعَ اَوَلِّهِمْ اِلَی آخِرِهِمْ. فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَکَ مِنْ کُلِّ اَمرٍ نَخِیلَهُ وَ تَوَخَّیْتُ لَکَ جَمِیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْکَ مَجْهُولَهُ... .» (نهج البلاغه)
«پسرم، اگرچه من به اندازه همه کسانی که پیش از من میزیستهاند عمر نکردم، اما در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم تا بدانجا که همانند یکی از آنها شدم، بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه آنها از اول تا آخر بودهام. پس من قسمت زلال و مصفّای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک آن بازشناختم و سود و زیانش را دانستم، از میان تمام آنها، قسمتهای مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه آنها زیبایش را برایت انتخاب نمودم و ناشناختههای آن را از تو دور کردم.
والسلام علی من اتبع الهدی