نه به پیرمردها و ژن خوبها؛ جوان سوزی نکنیم!
به گزارش فرتاک نیوز؛ یحیی معماری؛ کارلوس کی روش در ماههای ابتدایی پذیرش سکانداری تیم ملی فوتبال ایران به نیکی می دانست که هواداران فوتبال در ایران چقدر پرشور و البته چه میزان احساسی هستند از این رو ابتدایی ترین نیاز مرد پرتقالی نزد ایرانیان کسب محبوبیت بود و برای بدست آوردن دل میلیون ها هوادار ایرانی با روانکاوی دقیقی که داشت از 2 بازیکن شاخص و پا به سن گذاشته فوتبال کشور دعوت کرد؛ فرهاد مجیدی و علی کریمی!
درست پس از چند بازی برای تیم ملی بود که کارلوس با علی کریمی به مشکل خورد اما داستان فرهاد مجیدی جالب بود؛ فرهاد در اقدامی خودجوش از تیم ملی کنار رفت و جمله ای تاریخی در مقابل میکروفون خبرنگاران عنوان کرد با این مضمون «جوانی ام سوخت، می روم تا جوانها نسوزند»! اشاره او به سالهای جوانی و اوج خود در فوتبال ایران بود که اغلب به دلیل سلایق رنگی سرمربیان وقت تیم ملی از تیم ملی دور ماند و بدین ترتیب یکی از بهترین بازیکنان فوتبال ایران که محبوبیتی مثال زدنی همچون همتای خود علی کریمی در میان ایرانی ها دارد، هرگز نتوانست قابلیت های خود را در میادین ملی نشان دهد.
حکایت دولت های دکتر حسن روحانی هم تا حدی شبیه قصه فرهاد و کارلوس است؛ درست از روزی که اکبر ترکان در همان آغاز کار دولت یازدهم در رسانه ها اعلام کرد که «چهار سال پیش رو این دولت باید آواربرداری کند و خرابه های برجا مانده از دولت های قبل را ترمیم کند» خیلی سخت نبود که بفهمیم چه در باغ سبزی بر روی عزیزان بازنشسته باز شده که باز هم در میدان خدمت حضوری پرشور و پرنمود داشته باشند و بدین سان بود که شاکله اغلب پست های مدیریتی کشور را بازنشستگانی تشکیل دادند که از نظر نگاه مدیریتی توازنی با دنیای کنونی نداشتند و عمدتا افکارشان بر روال همان رویه های سنتی بود.
این وسط میلیونها جوان با دانش، پرانرژی و آماده به کار که با اشتیاق تمام روحانی را بر مسند ریاست جمهوری ایران نشاندند، پشت سد بازنشسته ها ماندند ولی صبوری به خرج دادند تا شاید در چهار سال دوم بتوانند از خوان سخت پا به سن گذشته ها و پیرمردهای بی انگیزه بگذرند اما دریغ که از همان فردای اعلام پیروزی رئیس جمهوری در 29 اردیبهشت ، سیگنال های مثبتی از پاستور مخابره و دریافت نشد و همچنان در باغ سبز به روی پدربزرگ ها باز بود.
بعد از اینکه ماراتن انتخاب وزرا و کابینه به اتمام رسید این امیدواری وجود داشت که بازنشسته ها به خانه و پارک ها بازگردند و بالاخره اعتماد به نیروهای جوان و خوشفکر را از سوی دولت شاهد باشیم اما واقعیتی که در بدنه مدیران عالی، میانی و حتی پایین دست مشاهده می شود، چیزی غیر از این تفکر است و همچنان شاهد یکه تازی مردان ریش سفید و مسن در مدیریت های ارشد، اجرایی و عالی هستیم.
حالا اما نوبت به چینش استانداران فرارسیده، تا الان که خبرهای خوبی را شاهد نیستیم و باز هم مهره های بازی دولتی ها همان پیرمردهایی هستند که گویی در این مملکت قحط الرجال است و فقط آنان فرشته نجات وضع نابسامان مدیریتی و اقتصاد و بیکاری و... در کشور هستند.
شاهد آن هستیم که استانداری که حدود 87 سال سن دارد و نای راه رفتن و حال حرف زدن هم ندارد، از استانی به استان دیگر می رود و گزینه های روی میز هم اغلب موسپیدهای نسبتا فرتوتی هستند که بر راس عالی ترین مسند استانها قرار است بکار گمارده شوند؛ حالا این وسط همه آن بحث های جوان سازی تیم مدیریتی دولت و کابینه و... فقط چند روزی تزئین گر صفحات روزنامه ها بود و بس و جوانان نیز همچنان باید بسوزند و حیف شوند.
البته در این میان در جاهایی شاهد بکارگیری جوانان هم هستیم اما تفاوتش در داشتن «ژن خوب» است؛ همان بحثی که این روزها با هشتگ های #ژن خوب در شبکه های اجتماعی حسابی خبرساز شد و موج سنگینی از انتقادات را به همراه داشت.
به نظر می رسد در این دولت یا باید «پیرمرد خوب» باشی یا «ژن برتر» تا بتوانی به جایی برسی و الا کیست که نداند ایران معدنی از استعدادهای درخشان، کارآمد، بادانش و البته جوان است که می توانند در صورت بکارگیری و اعتماد در عرصه سکانداری و مسئولیت های محوله چیزی شبیه معجزه خلق کنند می گویید نه؛ کافیست به جوان های موفق ایرانی در شرکت های عظیمی چون گوگل، ناسا و حتی شخصیتی چون مریم میرزاخانی نابغه ریاضیات ایران کمی دقیق شویم.
امید است دکتر روحانی رویه پیرمرد و ژن خوب سالاری را برای همیشه به بایگانی تاریخ مدیریتی کشور بسپارد و به نیروهای جوان اعتماد کند تا جوان ها از سوختن و حیف شدن ایمن بمانند!
برای ورود به کانال تلگرام فرتاک نیوز کلیک کنید.